یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۰

"کمپین سفارت سبز" از یقه آخوندی تا یقه کراواتی و حکایت شادروان الهیار صالح!



محمد مصدق و الهیار صالح 

الهیار صالح سفیر ایران در واشنگتن(از شهریور ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) به محض اطلاع از خبر کودتای نظامی در تهران بر علیه دولت مرحوم مصدق از سمت خود استعفا داد و پیش از قبولی استعفایش به ایران بازگشت.

مجید مهران کارمند بازنشسته وزارت خارجه در ارتباط با استعفای الهیار صالح از سفارت ایران در واشنگتن در کتاب خاطرات خود تحت عنوان در كريدورهاي وزارت امور خارجه چه خبر! - خاطرات يك ديپلمات قديمي" چنین می نویسد:

روزی در اطاق مرحوم دکتر مهدی بیانی رئیس کتابخانه ملی با شادروان الهیار صالح که پس از وقایع مرداد ۱۳۳۲ خانه‏نشین شده بود برای اولین و آخرین بار توفیق ملاقات دست داد. 

به مناسبتی از تلگراف های مبادله بین ایشان با سپهبد زاهدی‏ نخست‏وزیر وقت و استعفای مشار الیه از سفارت ایران در واشنگتن سخن به میان آمد. 

اولا جویای حال برادرم مسعود مهران شدند که سالیان متمادی است مقیم امریکاست. 

ثانیا فرمود چند روز قبل از حوادث بیست و پنجم تا بیست و هشتم مراد ماه ۱۳۳۲ مهمان برادر من بوده‏اند و پس از ماه‌ها خستگی و کار مداوم طاقت‏فرسا، چند روزی‏ برای استراحت به غرب امریکا نزد او رفته بودند. 

به مناسبت وقایعی که در مرداد ۳۲ در کشور روی داد ناچار با هواپیمای کوچک‏ خصوصی و در هوای طوفانی که هر آن خطر جانی داشت با عجله به واشنگتن بازگشت کرده‏ و با وجودی که شخص سپهبد زاهدی اصرار فراوان به پس گرفتن استعفای ایشان داشت‏ صلاح را در مراجعت به ایران دیدند و از کار کناره گرفتند. 

مضمون تلگراف‌های مزبور را آنچه بنا به شغل آن موقع خود در ذهن دارم می‏نگارم: 

اندکی پس از کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ تلگرافی کوتاه با کلید رمز از سفارت واشنگتن به وزارت امور خارجه مبنی بر استعفای شادروان اللهیار صالح از مقام‏ سفارت واصل شد. 

در آن روزها سپهبد زاهدی در طبقه سوم وزارت امور خارجه ستاد عملیاتی خود را قرار داده بود و وظایف نخست‏وزیری را با اقتدار کامل انجام می داد. به فاصله کوتاهی تلگرافی رمز به مضمون زیر صادر کرد:

«جناب آقای صالح‌ جنابعالی‏ برای مملکت خدمت می فرمائید نه برای شخص. لذا استدعا می کنم استعفای خود را مسترد داشته و کماکان در مقام سفارت ایران در واشنگتن به خدمات ارزنده خود ادامه دهید». 

مجددا از جانب صالح تلگرام ذیل واصل شد: 

«بعد العنوان‌ من تا دیروز طی‏ مصاحبه‏های گوناگون مطبوعاتی که از رادیو و تلویزیون در سراسر امریکا نیز پخش‏ می گردید از تز دکتر مصدق دفاع کرده‏ام، حال چگونه یکباره تغییر جهت دهم و از برنامه‏هائی دفاع کنم که معکوس اظهارات قبلی من است و مطلقا قادر به انجام چنین کاری‏ نیستم، لذا از مقامات محل خداحافظی کرده و کاردار موقت سفارت را به وزارت خارجه‏ امریکا معرفی نمودم و قریبا بسوی ایران حرکت خواهم کرد.» 

تا آنجا که اینجانب بخاطر دارم اولین‏باری بود که سفیری از حیثیت و شرف خود چنین مصرانه دفاع می کرد، زیرا بودند سفرایی که وقتی با تلگراف رمز به مرکز احضار می شدند در پاسخ جواب می دادند و متعذر می گردیدند به اینکه (تلگراف رمز کشف‏ نمی شود!) و از این ستون به آن ستون می کردند بلکه فرجی حاصل شود تا کابینه سقوط کند و به نحوی ابقاء گردند.

چنانکه در وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چند روز حکومت‏ قوام السلطنه با همین روش کج‏دار و مریز چند نفری از سفرای کبار در مقام خود باقی ماندند! 

این اصرار مرحوم صالح برای استعفا از آن مقام که فراوان خواهان داشت‏ و حتی قبل از اینکه استعفا قبول شود محل خدمت را ترک گوید بنظر حقیر یکی از صفات‏ ممتاز و بارز و حاکی از مردانگی و آزادمنشی و بی‏نیازی آن بزرگوار است.

به ترتیب از راست به چپ: درویش زنجبر، فرزاد فرهنگیان، حسین علیزاده، علی اکبر امیدمهر، محمدرضا حیدری، احمد ملکی، ابوالفضل اسلامی



این نمونه از برخورد آزاد منشانه را می توان در برابر عملکرد گروهی از دیپلمات‌های پناهنده به دولت‌های بیگانه قرار داد که گروه خود را "کمپین سفارت سبز" نام گذاری کرده اند.


اعضای این کمپین دلیل استعفای خود را مخالفت با روند کنونی سیاست‌های حاکمیت دانسته اند. این گروه بارها از برنامه هسته‌ای ایران به قول خود افشاگری کرده اند اما روشن نکردند که افشای اسرار دیپلماتیک کشور برای بیگانگان چه ارتباطی با پروژه دمکراسی خواهی و اصلاح امور اداره کشور دارد؟


"کمپین سفارت سبز" در جدید‌ترین موضع گیری خود بدون ارائه سند یا مدرک مستدلی ترور مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت اتمی نطنز را دارای منشاء داخلی دانسته است.


اعضاء "کمپین سفارت سبز" همچنین روشن نکرده اند که کدام انتقاد و مخالفتی به انسان آزاده و میهن دوستی اجازه می دهد که تبدیل به پیاده نظام دستگاه‌های امنیتی و تبلیغاتی دولت‌های بیگانه گردد و منافع ملی کشور را فدای تداوم قبول پرونده پناهندگی‌اش یا دعوتش به رسانه‌های خارجی کند؟


الهیار صالح نیز به دلیل مخالفت با کودتای امریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد استعفا داد اما به جایی پناهنده نشد و اسرار شغلی‌اش را برای غیری فاش نکرد و مردانه به ایران بازگشت.

تفاوت عیار مردانی چون الهیار صالح با این گروه از آن جا مشخص می شود که اینان نه آن زمان که ریش برچانه داشتند و یقه آخوندی (یا به قول خودشان دیپلماتیک) برتن می کردند، درد وطن و منافع و امنیت ملی کشور را داشتند نه حال که ریش‌ها را تراشیده اند و یقه کراواتی برتن دارند.
محمدرضا حیدری، امیرجهانشاهی، احمد ملکی در کمپین موج سبز

۴ نظر:

  1. پس از سلام،
    شما که کارتون کپی کاری بدون ذکر منبع و کسب اجازه است، این مطلب بلاگ رو هم کپی کنبد مفید است (چون ظاهرا زیر علم مهدی خزعلی سینه مزنید عرض کردم).

    آقای دکتر خزعلی،دیگر سانسور فعل پسندیده ای نیست!
    http://selfintelligence.blogspot.com/2011/04/blog-post_03.html

    تقدیم با احترام،

    علی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. علی آقا برای کسی سینه نمی زنیم.اگر دقت کنید در خط اول این عبارت"الهیار صالح سفیر ایران در واشنگتن" که با رنگ سبز نوشته شده،لینک منبع را در خود دارد.

      پایین هم منبع رواضافه کردم،ولی این برخورد با یک زندانی سیاسی که چند روز قبل با وحشیانه ترین شکل بازداشت شده نیست!!
      موفق باشید.

      حذف
    2. من فقط مونم این بابا دفعه قبل 25 روز اعتصاب غذا کرد، اما وزنش تکون نخورد؛ هدی صابر 9 اعتصاب غذا کرد و به لقالله پیوست.
      حقیقتا ایشون که انقدر به در و دیوار می زنه خیلی حیف است که افتخار شهادت در راه حق و حقیقت نائل نمی شیه.
      نمی دونم این بار بلاخره شهید می شی یا نه اما در هرصورت به قول علما ان شالله که خیر است!
      نتیجه گیری حافظه تاریخی:خدا هدی صابر و سعیدی سیرجانی قربانی پروژه هویت رو بیامرزد!
      نتیجه گیری اخلاقی: ... خودتی برادر!

      حذف
    3. بار قبل طبق آمار زندان اوین ایشان 18 کیلو وزن کم کردند،می توانید در لینک زیر هم مشاهده بفرمایید.

      http://iranutopia51.blogspot.com/2011/08/blog-post_15.html



      ایشان به دیدن خانواده ی آقای صابر هم رفتند و دلجویی کردند،آقای رحمانی و خانم محمدی(همسرشان) آن جا بودند.خانم آقای صابر کای درد دل کردند و ...،کاش شما هم به دیدن این خانواده می آمدید!!

      جناب سیرجانی هم انسان بزرگی بودند و ارزش کار ایشان وقتی ده چندان می شود که ایشان زمانی که همه خاموش بودند نامه به رهبری نوشت و شجاعانه او را مواخذه کرد.

      ولی چرا برای کوبیدن یکی،دیگری را بر سرش می کوبید؟

      هویت کتابی بود که برای ماندن در تاریخ(اگرچه ظلم بود و جنایت) توسط دکتر به چاپ رسید(البته به اصرار بهمن دری که اون موقع کارمند دکتر بود و الان معاون وزیر ارشاد!!)

      شما نیز دوست عزیز شایسته آن است که جای زخمه زبان زدن و تقابل با خودی ها،همسو و دست در دست جنبش مردمی در برابر حاکمان مستبد کشورمان بایستید.

      اعتصاب غذا کار ساده ای نیست،تمسخر نکنید.

      موفق باشید

      حذف