جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

محمدرضا پهلوی: شاه در ایران استاد، معلم، پدر و تقریبا همه چیز است!


روزنامهٔ کیهان، دوشنبه ۲۴ آبانِ ۱۳۵۵/ ۱۵ نوامبرِ ۱۹۷۶ / شمارهٔ ۱۰۰۱۶ به مناسبت انتشار کتابی از محمدرضا پهلوی به زبانِ فرانسه
 (Shah d’ Iran; LE LION ET LE SOLEIL)، بخشی از این مصاحبه نویسنده این کتاب با شاه مخلوع ایران را منتشر کرده است.
***
شاهنشاه در اقداماتِ خود روی کدامیک از صفاتِ ملتِ خود بیشتر حساب می‌کنند؟

محمدرضا پهلوی: همان‌طور که گفتم: هوش، این بنیادِ میهن‌پرستی، و شاید این شامهٔ فطری که به آن‌ها امکان می‌دهد احساس کنند که حالا اوضاع بهتر پیش می‌رود. و بعد، فکر می‌کنم ایرانی در عمقِ وجودِ خود، همچنین کمی عرفانی و صوفی‌منش است. این را می‌توان در مذهبش، شعرش، ادبیاتش و فلسفه‌اش تشخیص داد.

آیا ایرانی نقایصی دارد که شاهنشاه را گاهی ناراحت بکنند؟ آیا شاهنشاه گهگاهی به خود می‌گویند: «آه اگر ایرانی‌ها کمی بیشتر... بودند»؟
بلی. اما تصور می‌کنم بهتر است از آن حرف نزنیم. من نمی‌توانم و نمی‌خواهم از ملتم ایراد بگیرم زیرا ملتِ من تازه از یک دورهٔ انحطاط که بیش از سیصد سال طول کشیده، بیرون آمده است. نباید تاریخ را فراموش کرد. من به خاطر می‌آورم که وقتی از پدرم خواهش می‌کردم که: ترا به خدا خاطراتِ خود را بنویسید به من پاسخ می‌داد: «نه، نمی‌خواهم این کار را بکنم. برای اینکه شاید چیزهایی را خواهم نوشت و گفت که زیاد برای ملتم مطلوب نخواهد بود.»

آیا منشاءِ قبیله‌ای و تقسیمِ ایران به صد‌ها قبیله هنوز هم مسائلی به وجود می‌آورد؟
بله، در آغاز پارس‌ها و ماد‌ها بودند. در میانِ پارس‌ها طوایفِ کوچکی وجود داشت، میانِ ماد‌ها هم همین‌طور. بعد ماد‌ها و پارس‌ها یکی شدند و در نتیجه شاهنشاهیِ بزرگِ ایران به وجود آمد که در آن پارس‌ها سرورِ فلات بودند. به همین جهت است که امروز هم هنوز ایران را یک امپراتوری می‌نامند و حال آنکه این از لحاظِ بین‌المللی موردی برای معنای دقیقِ کلمه نیست، اما فکرِ آن باقی مانده است زیرا ایران یک مجموعه است، اما نه از نژاد‌ها بلکه از مردمانی که آداب و رسومِ متفاوت دارند، و در غالبِ موارد به لهجه‌های متفاوت حرف می‌زنند، این‌ها وارثانِ قبایلی هستند که سوگندِ وفاداری به پادشاه می‌خوردند اما نوعی استقلال برای خود حفظ می‌کردند. و از آنجا این خصوصیتِ خیلی مستقل و حتی نقّاد بودن در میانِ ایرانیان پدید آمده و استوار شده است. اما این موضوعِ تقسیمِ قبایل اگرچه مسائلی برای پدرم پدید آورده بود، حالا دیگر تمام شده است. برای اینکه ما دارای جاده، هواپیما و هلی‌کوپتر هستیم، و لذا دیگر مساله اصلا به آن شکل وجود ندارد.

وانگهی مردم حالا دیگر متوجه شده‌اند که مثلا برای پرورشِ گاو و گوسفند، به جای اینکه آن‌ها را صد‌ها کیلومتر راه ببرند فقط برای اینکه زنده بمانند، باید مخصوصا آن‌ها را در یک اصطبل گذاشت و علوفه‌ به آن‌ها داد. زیرا ما محاسبه کرده‌ایم که تلاشی که یک حیوان می‌کند تا برود چیزی برای خوردن بیابد عملا برابرِ کالری‌ها و دیگر موادی است که در علوفه‌اش در آن محلِ بعدی وجود داشت، یعنی فقط موضوعِ زنده ماندنش مطرح بوده، فقط زنده ماندن. راهپیمایی، راهپیمایی و باز هم راهپیمایی برای یافتنِ کمی علف تا از گرسنگی نمیرد.

آیا پایانِ زندگیِ چادرنشینی در عین حال پایانِ نوعی روحیهٔ ایرانی نیست؟
من نمی‌دانم واقعا در این مورد چه بگویم. این در ایران بوده که اسب را شناخته، تربیت کرده و رام کرده‌اند. و حالا با جیپ تقریبا از میان رفته است. یعنی ایرانی هم باید از میان می‌رفت. و حال آنکه این‌ها، تاسف خوردن بر اینکه اسب، این حیوانِ نجیب، دیگر‌‌ همان نقشِ گذشته را در جامعهٔ امروز ندارد بیشتر یک تاسفِ خاطراتی است.

در گفت‌وگو از به‌هم‌پیوستگیِ قبایل، آیا راست است که ازدواجِ شاهنشاه با ثریا هم یک اقدامِ سیاسی بوده، یعنی دستی بوده که به سوی طایفه‌ای دراز شده بود که او نماینده‌اش بود؟
ابدا. وانگهی بختیاری‌ها در آن هنگام هیچ قدرتی نداشتند. کاملا خلعِ سلاح و متمدن شده و به شهر‌ها روی آورده بودند.

چرا در ایرانی‌ها یک نوع حالتِ دلخوری نسبت به عرب‌ها وجود دارد؟
هر چه در این‌ جهت بتواند وجود داشته باشد، ریشهٔ تاریخی دارد. ما موردِ تهاجمِ اعراب قرار گرفتیم، اما همهٔ آنچه که از آن‌ها نگاه داشتیم همانا دینِ اسلام است که آن را پذیرفتیم ولی بی‌گمان به‌دلایلِ ملی، در آن تغییر دادیم و از این‌ جهت به خود می‌بالیم. به طور خیلی دقیق‌تر باید گفت ما یک مذهبِ اسلام را پذیرفته‌ایم که به ما امکان می‌داد که حتی در جنگ‌های میهنی از حسِ مذهبیِ مردم یاری بگیریم. به عبارت دیگر، این مهاجم است که در حالی که البته ما تحتِ نفوذِ او قرار داشتیم، تمدنِ ما و شیوهٔ زندگیِ ما را پذیرفت و تقلید کرد، و ما توانستیم سیاستِ ملیِ خود را ادامه بدهیم.

از سوی دیگر یکی از دلایلِ احتمالیِ این رفتارِ ایرانیان نسبت به عرب‌ها بی‌گمان از آنجا سرچشمه می‌گیرد که بالاخره بیشترِ آن‌هایی که غرب به عنوان فیلسوفان یا شاعرانِ عرب می‌شناسند، مثلِ عمر خیام، در واقع ایرانی هستند. ایرانی‌ها، هرچند که بسیاری از آن‌ها به زبانِ عربی نوشته‌اند، در مدتِ درازی اربابانِ تفکر و تعقلِ جهانِ عرب بوده‌اند.

سُنتِ فرهنگیِ فرانسه در ایران در چه حالی است؟ حالا بیشترِ جوانان انگلیسی حرف می‌زنند....
فرا گرفتنِ زبانِ فرانسه، بدونِ شک در این سال‌های اخیر از سر گرفته شده و رونق پیدا کرده است، و این رونق به علت قراردادهای اقتصادی‌ای که با فرانسه امضا کرده‌ایم، بیشتر از این هم دامنه خواهد یافت. دوباره صد‌ها ایرانی در فرانسه، در سطحِ فکری و علمیِ بسیار بالایی، آموزش خواهند دید. البته پیش از جنگ زبانی جز فرانسه رواج نداشت. فرانسه زبانِ دیپلمات‌ها بود، زبانِ بین‌المللی بود، وسیلهٔ نقل و انتقال و انتشارِ فرهنگ بود. و حال آنکه امروزه بیشتر انگلیسی صحبت می‌شود. اما من فکر می‌کنم که در اینجا به هر حال، فرانسه دوباره رونق خواهد گرفت.

حال که مطلب به اینجا رسید، من که خودم بیشتر فرهنگ و آموزشِ فرانسوی دارم، از دیدگاهِ احساساتی تا اندازه‌ای از ناپدید شدنِ زبانِ فرانسه از صحنهٔ بین‌المللی متاسفم، اما در عمل، موضوعِ اعداد و ارقام در میان است: باید دید چند نفر به زبانِ انگلیسی و چند نفر به زبانِ فرانسه صحبت می‌کنند. وانگهی همهٔ این جوانان که می‌روند فرانسه یاد می‌گیرند، امروز دیگر به دلیل سنتِ فرهنگی نیست بلکه به واسطهٔ برخی نیازهای اقتصادی است. زبان‌ها هم حالا دیگر از این صافیِ اقتصادی می‌گذرند.

شاهنشاه از سفرِ رضاشاهِ به ترکیه صحبت می‌فرمودند. آیا ایشان هم مثلِ ترک‌ها به فکر غربی کردنِ خطِ فارسی افتاده بودند؟
در یک چند مدتی، این راه‌حلِ احتمالی حتی خیلی جدی موردِ مطالعه قرار گرفت، اما بعدا این کار را‌‌ رها کردیم، زیرا برپایهٔ این خط به اندازه‌ای افتخار و بزرگی در ادبیاتِ قدیمِ ما وجود دارد که با خودمان گفتیم: «چرا خودمان را فقیر کنیم و تنها چیزی را که داریم نابود کنیم؟» ما یک کشورِ خیلی پیشرفته و صنعتی نیستیم، حال اگر علاوه بر آن هم این جنبهٔ خصوصیتِ خود را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز برای‌ِمان باقی نمی‌ماند، به ویژه که سنتِ فرهنگیِ ما، مخصوصا در شعر، اهمیتِ بسیار زیادی به خط می‌دهد. و این سنت، جاودانی و دائمی خواهد شد. برای اینکه فرهنگ برای من ارزشِ بسیار دارد، زیرا یکی از وسایلِ مبارزه با این جامعهٔ غول‌گونه و مادی‌ای است که از صنعتی شدنِ کشور متولد خواهد شد. لذا برای اینکه به دستگاه‌های خودکار و به موجوداتِ بدونِ روح تبدیل نشویم، باید به فرهنگ توجه کنیم، دست‌ِکم آن را در دسترسِ همه بگذاریم تا همه بتوانند از آن بهره بگیرند. از آن برخوردار شوند و هیچ‌کس نگوید: «ما شانسِ دسترسی به فرهنگ را نداشتیم.»

و این امر در نزدِ ما عمیق‌تر از جاهای دیگر است. در واقع اگر من فکر نکنم که می‌توانم موفق به تعریفِ ویژگیِ فرهنگِ ایران، حتی با اقدام به نوشتنِ یک کتاب – چون واقعا زمینهٔ کارِ من نیست، بشوم، در هر صورت می‌توانم بگویم که فرهنگ، روحِ ایران در طولِ قرن‌ها بوده است: در طیِ سه هزار سال تاریخ. و بدیهی است که بایستی چیزِ خیلی بزرگی می‌بوده که توانسته است در برابرِ همهٔ این فراز و نشیب‌های روزگار پایداری کند. و در نهایتِ امر، همین فرهنگ گسترده و زنده، و فطریِ هر ایرانی بوده که بدونِ شک در هر بار تنها عاملِ بقای ما بوده است. از برکتِ این فرهنگ است که ملتِ ایران هنوز وجود دارد. فرهنگ همواره پیوندی بوده که ما را به خاکِمان و میهنِمان پیوسته داشته است.

شاهنشاه از «انقلابِ خودمان» صحبت می‌فرمایند، آنچه به نامِ انقلابِ شاه و ملت یا «انقلابِ سفید» معروف است. برای یک غربی که میراثِ انقلابِ فرانسه یا انقلابِ روسیه را با خود دارد، این کلمه از زبانِ یک امپراتور کمی عجیب می‌نماید.
ابدا. باید که بالاخره یک روز شما بفهمید که یک شاه در ایران، در تاریخِ این کشور، نمایندهٔ ملت است. وانگهی این من نیستم بلکه یک دانشگاهیِ غربی است که گفته است: «شاه در ایران استاد است، معلم است، پدر است و تقریبا همه چیز است.» در این صورت اگر شهریارِ کشور پدرِ خانواده یا متفکر یا استاد یا هر چیزِ دیگر که می‌خواهید فکر کنید باشد، و اگر ببیند که باید کشورش با یک انقلاب نجات داده شود، این کار را خواهد کرد.

عکس هایی نفیس از دوران قاجار و پهلوی


از راست: فریدون جم، شمس پهلوی، بهجت [مشار] و علی ایزدی، از همراهان رضاشاه پهلوی هنگام تبعید به جزیره موریس.



از راست: شمس پهلوی،اشرف پهلوی و علی‌محمد قوام در سال ۱۳۱۹


دیدار شمس پهلوی و مهرداد پهلبد با محمدضا پهلوی قبل از عقد رسمی از راست: مهرداد پهلبد، توران امیرسلیمانی، شمس پهلوی، تاج‌الملوك پهلوی و محمدرضاشاه پهلوی
 
از راست: ۱. علی ایزدی ۳. مهرداد پهلبد ۵. شمس پهلوی، از همراهان رضاشاه پهلوی در ژوهانسبورگ 
 مسافرت شمس پهلوی و مهرداد پهلبد به واتیكان. از راست: 3. مهرداد پهلبد 4. شمس پهلوی


جشن سالانه كانون بانوان ايران (خرداد ۱۳۲۷) ۱. جم (بانو) ۲. محمود جم ۳. شمس پهلوی ۴. شهناز پهلوی




(مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، زيرنويس عكس: به رسم يادبود به خاله عزيزم فخرالملوك اهدا شد، (شمس


شمس پهلوی در كشور اردن: ۱. ملك حسين (پادشاه اردن) ۲. شمس پهلوی

جلسه هیئت مركزی جمعیت شیروخورشید سرخ ایران به ریاست شمس پهلوی (6/3/1353) ۱. شمس پهلوی ۲. فریده دیبا ۳. جمشید آموزگار ۴. محمدرضی ویشكاكی ۵. حسین خطیبی ۶. مهرداد پهلبد
 
بازدید شمس پهلوی از گاردن پارتی روزنامه اطلاعات در محوطه شیرو خورشد سرخ در جاده پهلوی :
فریده دیبا ۲. شمس پهلوی ۳. شهرآزاد پهلبد ۴. قدسیه ارجمند (مسعودی) ۵. عباس مسعودی


جشن ازدواج شهرآزاد پهلبد و هاوارد باریس (از اتباع كشور انگلیس) از راست: شهرآزاد پهلبد، عبدالرضا پهلوی، هاوارد باریس، شمس پهلوی، تاج‌الملوك پهلوی، محمدرضاشاه پهلوی، فرح پهلوی



شهرآزاد پهلبد و همسرش هاوارد باریس و عده‌ای از بستگان و اعضای خانواده ایشان در یك مهمانی از راست: شهیار پهلبد، مهرداد پهلبد، بئاتریس یانك (همسر شهباز پهلبد)، شهباز پهلبد، شمس پهلوی، هاوارد باریس، شهرآزاد پهلبد، تاج‌الملوك پهلوی، محمدرضاشاه پهلوی، فرح پهلوی، مادر هاوارد باریس، پدر هاوارد باریس


از راست: مهرداد پهلبد، شمس پهلوی، فرح پهلوی، ملك حسین پادشاه اردن، همسر كارامانلیس، محمدرضاشاه پهلوی، همسر ملك حسین، كنستانلیس كارامانلیس (پادشاه یونان)، عبدالرضا پهلوی، پری سیما زند و شهرآزاد پهلبد

رضا پهلوی و جمعی از افسران روسی و ایرانی آتریاد همدان ۱. محمود آیرم ۲. عبدالله امیرطهماسبی ۳. رضاخان پهلوی
یاور رضا پهلوی محافظ منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما به همراه عده‌ای دیگر در كرمانشاه (شخصِ غیرنظامی كنارِ رضاخان؛ محمدولی میرزا فرمانفرمائیان



(رضا پهلوی نگهبان سفارت هلند در تهران از چپ: رضاخان پهلوی و كنوبل (وزيرمختار هلند در ايران

ژنرال آیرونساید، ژنرال اسمیت و دو تن از فرزندان عبدالحسین میرزا فرمانفرما از راست: محمدولی میرزا فرمانفرمائیان، ادموند آیرونساید، ژنرال اسمیت و نصرت‌الدوله فیروز


اردشير جی ،۱۹۰۸



بازديد رضا پهلوی وزير جنگ از يك مانور نظامی ۱. رضاخان پهلوی ۲. محمدصادق كوپال


رضا پهلوی در بامداد روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ چند ساعت پس از كودتا، در كنار اتومبیل مصادره شده نصرت‌الدوله فیروز



(احمدشاه قاجار، رضاخان پهلوی (وزير جنگ) و محمدخان اميرعلايی(آجودان احمدشاه




سيدضياءالدين طباطبايی و رضا پهلوی (نخست‌وزير و فرمانده كودتا) و عده‌ای از همكارانش

نایب رضاخان پهلوی و عده‌ای از فرماندهان ارشد قزاقخانه ۱. میر پنج حسن خان ۲. میرپنج محمدخان (بعدها مطبوعی) ۳. سرهنگ حسین قلی خان بیگدلی ۴. نایب رضاخان ۵. میرپنج اسکندر خان ارمنی


تاج‌الملوك پهلوی دومين همسر رضاشاه


هادی آتابای همسر همدم‌السلطنه اولين فرزند رضاشاه

فاطمه پهلوی (همدم‌السلطنه) فرزند اولین همسر رضاشاه و دو تن از فرزندان همسران بعدی وی. از چپ: غلامرضا پهلوی (تنها فرزند توران امیرسلیمانی)، همدم‌السلطنه (تنها فرزند صفیه) و محمودرضا پهلوی (فرزند عصمت‌الملوك دولتشاهی)


محمدرضا پهلوی (وليعهد) و مادرش تاج‌الملوك پهلوی


تاج‌الملوك پهلوی در كنار فرزندان خود در سویس (۱۳۱۴شمسی از چپ: شمس پهلوی، محمدرضا پهلوی، تاج‌الملوك پهلوی، علیرضا پهلوی و اشرف پهلوی

فرزندان رضاخان و تاج‌الملوك به همراه دو نفر از گماشته‌هایشان از چپ: محمدرضا پهلوی، شمس پهلوی، اشرف پهلوی و علیرضا پهلوی


توران اميرسليمانی همسر سوم رضاشاه


غلامحسین صاحب دیوانی شوهر دوم تاج‌الملوك پهلوی به همراه علی قوام، در محوطه آرامگاه حافظ در شیراز. از چپ: غلامحسین صاحب دیوانی و علی قوام


عليرضا پهلوی تنها برادر تنی محمدرضا پهلوی

توران اميرسليمانی و همسر دومش ذبيح‌الله ملكپور


غلامرضا پهلوی در پنج سالگی در كنار مادرش توران امیرسلیمانی و چند تن از بستگان خویش، در باغ مكتب‌خانه (۱۳۰۷ش) از چپ: توران امیرسلیمانی و غلامرضا پهلوی


رضاشاه در اواخر عمر در ژوهانسبورگ




عصمت‌الملوك دولتشاهی همسر چهارم رضاشاه، در دوران اقامت در جزيره موريس در افريقای جنوبی

دكتر مصدق به اتفاق هانری رولن در جريان شركت در دادگاه لاهه


آيت الله كاشانی در منزل دكتر محمد مصدق


دكتر مصدق نخست وزير به هنگام ملاقات با آيت الله ابوالقاسم كاشانی


مظفر بقائی كرمانی نماينده مجلس شورای ملی از راست: ۱- كريم سنجابی ۲- حسين فاطمی ۳- علی شايگان


احمد قوام

نثار گل بر مزار شهدای قيام سی تير سال ۱۳۳۱


از چپ به راست: مهندس كاظم حسيبی و عبدالله معظمی



محمدرضا پهلوی، حسن امامی (امام جمعه تهران) و مهديقلی علوی مقدم


آندرويچ اسميرنوف، سفير شوروی در ايران به اتفاق همراهان خود در محوطه كاخ سعدآباد 1. آندرويچ اسميرنوف


حسن اسفندیاری (محتشم‌السلطنه) رئیس مجلس شورای ملی در ملاقات با آدولف هیتلر صدراعظم آلمان (۱۳۱۹-۱۳۲۰) از چپ: موسی نوری اسفندیاری (سفیر ایران در آلمان)، حسن اسفندیاری و آدولف هیتلر

محمدرضا پهلوی و فوزیه به همراه جمعی از مقامات كشور در بازدید از مقر نیروهای نظامی انگلیس در تهران ۱. غلامرضا نورزاد ۲. عیسی صدیق ۳. حسین علاء ۴. مرتضی یزدان‌پناه ۵. محمدرضا پهلوی ۶. فوزیه ۷. علی سهیلی (نخست‌وزیر) ۸. حاجیعلی رزم‌آرا ۹. ابوالحسن اردلان (عزالممالك) ۱۰. علی‌اصغر مؤدب نفیسی ۱۱. قاسم غنی ۱۲. حمید سیاح ۱۳. مصطفی عدل (منصورالسلطنه) ۱۴. محمد ساعد مراغه‌ای ۱۵. عبدالحسین هژیر ۱۶. محسن قراگزلو ۱۷. یوسف شكرایی

محمدرضا پهلوی در حال ادای سوگند شاهی در مجلس شورای ملی. در عكس محمدعلی فرزین (كلوپ) نیز دیده می شود (26/6/1320


محمدرضا پهلوی در روز ادای سوگند پادشاهی در مجلس شورای ملی، به اتفاق محمدعلی ذكاءالملك فروغی نخست‌وزیر (۱۳۲۰/۶/۲۶)


رجبعلی منصور



ريدر ويليام بولارد وزيرمختار انگليس در ايران، محمدرضا پهلوی و ژنرال ويول فرمانده انگليسی قشون متفقين

ملاقات محمدرضاشاه پهلوی با وینستون چرچیل نخست‌وزیر انگلستان، در محل سفارت این كشور در تهران (8/9/1322) از راست: وینستون چرچیل، اسماعیل شفائی، محمدرضا پهلوی، حسین علاء ، محمد ساعد مراغه‌ای (وزیر امور خارجه) و علی سهیلی (نخست‌وزیر)


سران كشورهای متفق در حاشیه برگزاری ”كنفرانس تهران“، در محل سفارت شوروی (۶/۹/۱۳۲۲) ۱. ژوزف استالین (نخست‌وزیر شوروی) ۲. ویاچسلاو میخائیلویچ مولوتف (وزیر امور خارجه شوروی) ۳. اورل هریمن (سفیر آمریكا در مسكو) ۴. فرانكلین روزولت (رئیس‌جمهور آمریكا) ۵. آنتونی ایدن (وزیر امور خارجه آمریكا) ۶. وینستون چرچیل (نخست‌وزیر انگلستان)


ژوزف استالین نخست‌وزیر شوروی در حاشیه برگزاری كنفرانس سران كشورهای متفق در تهران، هنگام ملاقات با محمدرضا پهلوی (9/9/1322) از راست: ماكسیموف (سفیر شوروی در ایران)، ویاچسلاو میخائیلویچ مولوتف (وزیر امور خارجه شوروی)، محمدرضا پهلوی، ژوزف استالین و محمد ساعد مراغه‌ای (وزیر امور خارجه ایران)

علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم ناصرالدین شاه به همراه عده‌ای از مقامات و رجال و خدمه 1. علی‌اصغر امین‌السلطان 2. غلامحسین غفاری (صاحب اختیار)



ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم خویش به اروپا به همراه جمعی از مقامات ایرانی و خارجی در لندن ۱. ناظم‌الدوله (میرزاملكم خان) ۲. علی‌اصغر امین‌السلطان ۳. ناصرالدین شاه قاجار ۴. ابوالقاسم ناصرالملك ۵. مهدی وزیر همایون ۶. مهدی مجدالدوله



ناصرالدين شاه قاجار



حسين امين‌الضرب اصفهانی


ناصرالدین شاه قاجار به همراه عده‌ای از رجال و خدمه خود در شكارگاه دوشان تپه در سال ۱۳۱۰ق ۱. ابوالحسن اردلان ۲. ناصرالدین شاه قاجار ۳. غلامعلی عزیزالسلطان ۴. اكبر سیف‌السلطان



مركز انحصار توتون و تنباكوی ايران در تهران



آيت‌الله سيدمحمدحسن ميرزای شيرازی صاحب فتوای تحريم تنباكو



آيت‌الله آقانجفی و آيت‌الله شيخ نورالله نجفی


كاركنان ايرانی و انگليسی اداره شاهنشاهی انحصار دخانيات كل ممالك محروسه ايران در مشهد در سال ۱۳۰۹ق


آيت‌الله ميرزا محمدحسن شيرازی هنگام اقامه نماز جماعت در عراق


آيت‌الله آقانجفی اصفهانی



آيت‌الله حاج ميرزا حسن آشتيانی



آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوری

نمای عمومی از آثار و بقايای تخت جمشيد (پرسپوليس) در ايام جشنهای ۲۵۰۰ ساله


بازدید غلامرضا پهلوی و همسرش از ماكت محل برگزاری جشنها. از راست: ۲. بهمن پهلوی ۴. غلامرضا پهلوی ۵. منیژه جهانبانی ۶. محسن فروغی ۷. امیر متقی



محمدرضا پهلوی در كنار آثار تاريخی تخت جمشيد ،شيراز