سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۰

‫فضای مجازی یا فضای بی مسئولیتی؟!‬


خبری دیدم از آقای حسین زمان هنرمند و خواننده ی سبز ایرانی که باعث شد مطلبی را که همیشه در ذهن داشتم تحریر کنم.

پرسش حسین زمان از کاربران شبکه های اجتماعی : 

در دنیای واقعی هم مقابل ظلم می ایستید؟



روزانه از کاربرهای شبکه های اجتماعی زیاد می شنویم که نسخه های گوناگونی برای خواننده ها می پیچند و از آنجاییکه مردم حقیقتا تحت تاثیر فضای مجازی و خصوصا سایت های خبر رسانی هستند توجه به اینگونه موضوعات بسیار حائز اهمیت می باشد.


یادم می آید در نا آرامی های بعد از انتخابات یکی می آمد لینک می داد که:"من که دارم می رم بخوابم فردا میدون انقلاب باشم" یا دیگری می گفت مسیر راهپیمایی از فلان جا تا فلان جا،یا دیگری از قول سازگارا می گفت ساعت چهار و نیم بیاید میدون کاج و ...(بگذریم که عده ای فکر می کردند این برنامه ای هماهنگ شده است و وقتی به محل مورد نظر می رفتند به دلیل قلت تعداد یا بازداشت می شدند و یا ضرب و شتم،که مسئولیت و عواقب ناگوارش متوجه لینک گذارنده بود)

حالا بماند که اصلا آیا این افراد در ایران بودند یا نبودند و آیا برای خود حاکمیت قلم فرسایی می کردند یا خیر،این موضوع مطرح است که این افراد چقدر به این فراخوان ها و مبارزات پایبند بودند!؟فقط از پشت کامپیوتر و از طریق اینترنت؟مثلا دیده می شد همون کسی که می گفت قصد تجمع در سطح شهر و معابر و میادین را دارد طی روز چند لینک ارسال کرده! از میان تجمعات در حالیکه اینترنت عموما یا قطع بود و یا دچار اختلال که نمی شد مطلب ارسال کرد!

یا کاربرهایی که چون دیده نمی شوند و نام حقیقی ندارند و با هویت پنهان فعالیت می کنند،در نظرات و تحلیل ها،به دیگران توهین می کنند و دشنام و می دهند و وقتی با نظر کسی موافق نیستند دست به تحقیر او می زنند.طبیعتاً بخشی از این به خاطر این هست که هنوز تمرین دمکراسی نکرده ایم و چون عمری زور گفته و زور شنیده ایم هنوز از این ابزارها استفاده ی صحیح نمی کنیم و بخشی دیگر مربوط به این می شود که فقط لاف می زنیم و تهورعمل به آنچه را می گوییم نداریم.مبارزه بی باکی می خواهد،سر نترس لازم دارد،آوارگی و احیانا زندان و اعتصاب و فشار بر خانواده و زن و فرزند را در پی دارد.

وقتی می بینید 50 تا موتور سوار به جمعیتی که حد اقل هزار نفر هستند یورش می برند و همه را تار و مار می کنند و جمعیت پا به فرار می گذارد یعنی اون شجاعت در وجود آن جمع نیست.یا وقتی یک ون گشت ارشاد که نهایتا 4 مرد و 2 زن هستند دختر یا خانمی را در خیابان جلوی چشم رهگذران به باد کتک می گیرند و یا توهین می کنند و آن خانم چشم به مردمی دارد که صحنه را می بیننداما کسی عکس العملی نشان نمی دهد یعنی هنوز عنصر ترس و وحشت غالب هست.ترس غیر عادی نیست ،قطعاً همه می ترسند حتی آن رزمنده ای که آرزوی شهادت داشت می ترسید ولی وقتی هدف والا و جهت دار باشد دیگر ترس رنگ می بازد و اصول و وجدان و عدالت و شرافت ترس را اسیر خود می کند.


همگی فیلم اخراجی ها را تحریم می کنند و بیانیه می دهند و وبلاگ نویسان آن را مذمت می کنند ولی صف آن چندین برابر فیلم جدایی است و رکورد فروش را می شکند!به دخترها و پسرهای جوانی که با پوششی متفاوت  حاکی از امروزی بودن و مخالفت با حاکمیت است می گویم چرا توی صف برای چنین فیلم بی محتوایی ایستاده اید،می گویند آمده ایم بخندیم!آیا خیلی از آن آدمها در فضای مجازی دستی بر کیبورد ندارند؟



یا دیگری می نویسد: "من پول آب و برق و گاز را پرداخت نمی کنم،شما چطور؟" اگرچه اینها مبارزه ی مدنی هست و مطلوب اما نیک می دانیم بیشتر شعار است و حقیقت ندارد.

عنصر دیگری که باعث این نارسایی می شود عدم مسئولیت پذیری است.وقتی شما هموطن خود را جدای  از پیکره ی انسانی که در آن زندگی می کنید بدانید  و نسبت به او دلسوز نباشید این می شود که بی خیال از کنار اینگونه ناهنجاری ها عبور می کنید.اگر آن خانم گرفتار به دست گشت ارشاد یا آن پسر جوان که در حمله ی موتور سوارها در وسط میدان ونک قوم و خویش و فامیل شما بود آیا باز هم بی تفاوت بودید و می گذشتید؟آیا از مردم انتظار حمایت نداشتید؟آیا این زبونی و سکوت اطرافیان را که می دیدند و به یاری نمی شتافتند نکوهش نمی کردید؟آیا باز هم آن شام لذیذ رستوران بهشت که در جوار زندان اوین است ،جاییکه مادران و پدران و برادرها و خواهرها  فرزندان زندانیان در بند در سرما و گرما پشت در چشم به راه نشسته اند ،از گلویتان پایین می رفت؟؟


همگی اینگونه مسایل را در فضای مجازی تقبیح می کنیم و از این پشت شدید ترین اعتراضات خود را ابراز می داریم و سکوت و خواری و بی غیرتی را قویاً محکوم می کنیم.


اینجاست که باید گفت:"آرامتر سکوت کن،صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهد!"

بیایید درد اخلاقیات و حقوق انسانی داشته باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر