یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۰

"تجاوز به محارم" در سایه بی توجهی+روایت های مستند از زندگی قربانیان تجاوز در ایران



کانون زنان ایرانی

"تجاوز به محارم" یک پدیده جهانی است که می توان گفت در جامعه ما سکوت سنگین تری درباره آن حاکم است. در واقع "تجاوز به محارم" در ایران پدیده ای انکار شده است که این انکار، قربانیان را به اجبار در سایه فراموشی هر چه بیشتر نگه میدارد.

محسن مالجو دانش آموخته مطالعات زنان و پژوهشگر آسیب های اجتماعی سالهاست که در این زمینه به تحقیق و پژوهش پرداخته است. این مدرس دانشگاه فعالیت خود را از سال 1381 در سازمان های غیر دولتی زنان آغاز کرد و به مدت دو سال نیز در کمیسیون حمایت از زنان و کودکان قوه قضائیه مشغول به کار بود. مالجو علاوه بر مقالات متعدد در زمینه آسیب و خشونت های اجتماعی در حوزه زنان، تا کنون دو کتاب با موضوع کودک آزاری نیز به نگارش درآورده است. در کتاب اخیر که توسط چند نفر نگاشته شده است تلاش شده تا با تکیه بر نقش کلیدی دولت جهت پاسخ دهی به پدیده کودک آزاری، عملکرد ارگان ها و بخش های مختلف بدنه دولت در این زمینه مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این کتاب چندی پیش به عنوان کتاب شایسته سال 90 برگزیده شد.

به سبب سالها پژوهشِ محسن مالجو در زمینه "تجاوز به محارم"در این باره با وی گفت و گو کرده ایم :
آقای مالجو، لطفا به عنوان اولین سئوال بگویید که علت انتخاب پژوهش در زمینه "تجاوز به محارم" از سوی شما چه بود؟ و در واقع از دیدگاه شما ضرورت توجه و پرداختن به این موضوع چیست؟
حوزه پژوهشی مورد علاقه من همیشه خشونت بوده است. بنابراین تصمیم گرفتم خشونت خانوادگی را مورد واکاوی قرار بدهم. اما بعد از مدتی گشت و گذار در کتاب¬ها و مجلات احساس کردم با تحقیقات زیادی که در این حوزه انجام شده حرف جدیدی برای گفتن نخواهم داشت. کتاب "چهره عریان زن عرب" نوشته نوال سعداوی را همیشه دوست داشتم و اولین بار در آن بود که داستانی از تجاوز پدری به دخترش را خوانده بودم. مطمئن نبودم که در ایران اسلامی هم چنین فجایعی رخ دهد، اما بعد از مدتی جستجو احساس کردم که موضوع بسیار جالبی برای کار تحقیق است مخصوصأ که هیچ تحقیقی در ایران درباره این موضوع صورت نگرفته، بنابراین تصمیم به انجامش گرفتم. در واقع علاقه به عبور از خط قرمزها و انجام کاری تازه و سخت انگیزه شخصی من برای انجام این تحقیق بود.

ولی درباره ضرورت علمی این پژوهش معتقدم که زنان به دلایل مختلف مثل شرایط تبعیض آمیز اجتماعی پیش زمینه و استعداد قبلی برای قرار گرفتن در جایگاه بزه دیده را دارند و از آنجا که خانواده به عنوان یک محیط شخصی و اندرونی جلوه گر است، خودسانسوری زنان، هزینۀ کم ارتکاب جرم بر روی آنان و هم دسترسی آسان به آنان در خانواده آنها را افراد بالقوه آسیب پذیرتری می سازد. در واقع در جرایمی همچون تجاوز جنسی به محارم عنصر خانوادگی و محیط بسته آن مانع از علنی شدن جرم و بازتاب های اجتماعی- حقوقی آن می شود و در شرایطی که آزاردیده سن کمی داشته باشد در آن صورت آسیب وارده ممکن است جدی تر نیز باشد زیرا آزاردیده در موضع وابستگی به متجاوز بوده و راهی برای خروج از موقعیت غیر قابل تحمل به وجود آمده نمی یابد. بنابراین شناخت زمینه ها و محرکها و فرآیند تجاوز جنسی به محارم از ضرورت ویژه ای برخوردار است.
همیشه پژوهش در زمینه تابوهای جامعه به نوعی وارد شدن به منطقه ممنوعه است که این می تواند برای پژوهشگر مسبب بروز مشکلات و دردسرهایی شود. در این مورد خاص برای شما به عنوان یک پژوهشگر خطوط قرمز چه بوده است؟
اگر اجازه بدهید من خیلی خلاصه به مشکلاتی که در راه انجام این تحقیق با آن رو به رو بودم، بپردازم که در آن میشود خط قرمزها را هم درک کرد. زمانی که این پژوهش را شروع کردم کمتر کسی می توانست باور کند که در ایران مسئله تجاوز به محارم میتواند یک مسئله اجتماعی باشد، حتی بسیاری از کسانی که در حوزه خشونت کار می کردند. بدتر از همه اینکه به شدت معتقد بودند که اگر هم قرار باشد کار تحقیقی صورت بگیرد باید توسط یک زن انجام شود و جنسیت من کار را نه تنها دشوار بلکه غیر ممکن می کند. بنابراین به جرأت می گویم که تعداد مشوقین من برای این کار به سه نفر هم نمی رسید.

اما مشکل اصلی اینجاست که در ایران خانواده نهادی مقدس شمرده می شود، بنابراین هر کار و فعالیتی که این باور را خدشه دار کند خط قرمز شمرده می شود و ورود شما به آن منطقه ممنوع اعلام می شود. وقتی از در نتوانید داخل شوید مجبور هستید از دیوار عبور کنید و این کار را بسیار دشوار می کند. ما هم خانواده را مقدس می دانیم و به همین دلیل هم معتقدیم آسیب هایی که آن را به خطر می اندازند باید علت یابی شوند تا امکان مواجهه با آنها به وجود آید ولی متأسفانه چنین نگاهی در سطوح مدیریتی وجود ندارد.

برای مثال من در یکی از دادگاه ها با دادستان آن که مرد کاردان و با ویژگی های انسانی هم بود مصاحبه کردم و ایشان منکر وجود حتی یک پرونده در آنجا شد. بعد از تلاش های زیاد موفق شدم در همان مکان تعدادی پرونده پیدا کنم و خبر آن را به ایشان دادم و در جوابم گفتند که "ما در جامعه ای اسلامی زندگی می کنیم که وجود چنین اتفاقاتی نباید فاش بشه چون آبرویی باقی نمی ماند".

از طرف دیگر خانواده هایی که تجاوز در آنها صورت گرفته هم دوست ندارند کسی در زندگی آنها سرک بکشد و این مسأله زمانی خطرساز می شود که پدر خانواده فردی قدرتمند و با نفوذی باشد، نتیجه آن کتک خوردن از سه نفر در یک کوچه خلوت و سوختگی با سیگار می شود.

از طرفی دیگر مصاحبه درباره موضوعات جنسی با دختران و زنانی که قربانی جنسی اعضای خانواده خودشان بودند کار بسیار دشوار و طاقت فرسایی است که مستلزم صرف زمان زیادی برای ایجاد دوستی و اعتمادسازی به شکل های مختلف است اما خوشحالم که چهار سال کارم روی این موضوع بدون نتیجه نماند و با سختی های فراوان و افسردگی های کوتاه مدت انجام شد و توانستم به راه های مختلف به همه مکانهایی که معمولا ورود پژوهشگر به آنجا سخت و گاهی غیر ممکن است راه یابم.

همچنین تحقیقاتی از این دست بعد از اتمام هم دچار مشکل هستند. مثلا چاپ آنها در نشریات داخلی سخت است و تبدیل آن به کتاب که در شرایط فعلی محال است. مشکل بعدی توقعی است که در افراد شکل می گیرد برای کمک، من حداقل پنج مورد تجاوز و آزار جنسی پدر به دختر در میان داشجویان خودم داشتم، وقتی هم که می دانم که در جامعه امکان هیچ حمایتی از آنها نیست باید رنج و شرمندگی زیادی را تحمل کنم.

همانطور که می دانیم و شما نیز اشاره کردید معمولا سعی بر سکوت درباره وقوع و وجود چنین مسائل و معضلاتی در جامعه است. به همین سبب نباید آمار دقیق و رسمی در این زمینه نیز در دست باشد. اینطور نیست؟
بله کاملأ درست می فرمایید هیچ آمار رسمی و غیر رسمی از میزان تجاوز یا زنای به محارم وجود ندارد. اما برای اینکه نکته را کامل تر کنم باید بگویم حتی اگر فرد مهمی دستور جمع آوری آماری از این موضوع را بدهد به دلایل مختلفی امکان دادن آمار وجود ندارد.

به چه دلاایلی؟
اگر از رقم سیاه ارتکاب این جرم بگذریم، ثبت این موضوع در دادگاه ها دچار کاستی و مشکل است. افرادی که پرونده ها را ثبت می کنند حساسیتی روی موضوع و ثبت دقیق آن ندارند، البته آموزشی هم در این مورد به آنها داده نشده است. مثلأ خواه موضوع مورد شکایت رابطه جنسی یک دختر و پسر باشد خواه تجاوز یک پدر به دخترش عنوان ثبت شده در هر دو پرونده زنا ذکر میشود! البته مواردی هم است که زنای با محارم ثبت شده ولی در کل قاعده ای برای آن وجود ندارد و کار سلیقه ای است و این موضوع پیدا کردن پرونده ها را بسیار سخت می کند. از طرف دیگر مثلآ پرونده از دادگاه کیفری به اجرای احکام فرستاده می شود تا بایگانی شود، شماره پرونده بدون هیچ قاعده ای عوض می شود. من با وجود داشتن شماره دقیق پرونده ها و همکاری لازم نتوانستم آنها را در بایگانی اجرای احکام پیدا کنم. یا در نیروی انتظامی بعضی پرونده ها که درباره رابطه جنسی پدر و پسر است با عنوان لواط ثبت شده است. همه این ها امکان دادن یک آمار درست را بسیار دشوار و حتی ناممکن می سازد.
در یک نگاه کلی می توانید بگویید بروز چنین جرمی در جامعه مان روند صعودی داشته با نزولی؟
از آن جایی که نه در گذشته و نه امروز هیچ آماری در ارتباط با رخداد تجاوز به محارم وجود ندارد صحبت درباره افزایش یا کاهش آن بسیار دشوار است اما بدون پاسخ نیست. وقتی دلایل و زمینه های به وجود آمدن یک آسیب اجتماعی شناسایی شود میتوان از طریق آن به یک نتیجه ای رسید. اصولأ برای این که یک مسئله اجتماعی به وجود آید دلایل مختلفی وجود دارد و نمیتوان برای آن تنها یک علت مشخص کرد.

اما اگر از من سوال شود مهمترین دلیل تجاوز جنسی برادر به خواهر چه می باشد پاسخ من "محرومیت جنسی"خواهد بود. سرپوش نهادن به میل جنسی و بی توجهی به این نیاز از سوی جامعه می تواند تمایل به خشونت جنسی یا آزارهای جنسی را به خصوص در مردان تقویت کند. در جامعۀ ما میل جنسی جوانان در بسیاری اوقات با محرومیت روبه رو می شود چرا که فضای جامعه به شدت جداسازی جنسیتیی شده است. از مدرسه تا دیگر فضاها، به شکلی که ارتباط بین دو جنس با یکدیگر به دلیل معیارهای اخلاقی ساخته شده به شدت محدود است و در این نوع جامعه تمایل و احساسات جنسی به سختی ابراز میشود.

بد نیست چند تا مثال برای شما بزنم. سیده کلثوم که به همراه مادربزرگ و برادر 20 ساله¬اش در یک خانه کوچک زندگی می¬کرد می گفت: «برادرم بعد از تجاوز یک نامه نوشت که این مسئله را به کسی نگو و نوشته بود که من نیاز به این کار دارم و تو باید کمکم کنی. بعد از آن که من را ازالۀ بکارت کرد چند بار دیگه هم این کار را کرد...».

فاطمه هم دربارۀ برادر 19 سالهاش می گفت: «عرق خورده بود و مست بود، کم¬کم شروع کرد به مالیدن من و بعد به زور به من تجاوز کرد و می گفت قسم ات میدم که فقط یکبار به من... من احتیاج دارم...کاری که نباید بشه شد...».

اما یکی از جالب ترین نمونه ها کیوان برادر 17 سالۀ غزاله بود که سعی میکرده رابطه جنسی با خواهرش را اینگونه توجیه کند: «بعد از تجاوز به من گفت اگر به کسی حرف بزنی میکشمت من کیوان نیستم من همزاد کیوان هستم، کیوان پسر خوبی هستش اما چون با کسی رابطه جنسی برقرار نمیکنه که من ارضاء بشم من با تو این کار را کردم...» بنابراین من به جرأت معتقدم آزار جنسی برادر به خواهر در جامعه ما افزایش پیدا کرده و هرچقدر فضای جامعه بسته تر شود بیشتر هم خواهد شد. اما از آنجایی که زمینه های تجاوز پدر به دختر بسیار گسترده تر از برادر به خواهر است نیاز به توضیح بسیار طولانی تری دارد. اما معتقدم در این زمینه هم با افزایش رو به رو هستیم.
زنا با محارم در قانون چه حکمی دارد و در عمل برای قربانیان چه اتفاقی می افتد؟
به پیروی از فقه اسلامی، زنای با محارم نسبی و زنا با زن پدر مستوجب قتل شناخته شده است و گفته شده که حد زنا در موارد زیر قتل است و فرقى بين جوان و غيرجوان و محصن و غيرمحصن نيست: الف) زنا با محارم نسبى، ب) زنا با زنِ پدر كه موجب قتل زانى است. بنابراین، حکم زنا با محارم در قوانین جزایی ایران بعد از انقلاب با حکم اسلام در این مورد یکسان است یعنی اعدام.

با این حال، در نود و نه درصد از پرونده های تجاوز به محارم، علی رغم این که تجاوز واقع شده است ، متجاوزین تبرئه می شوند. از نظر من نظام عدالت کیفری در امر مبارزه با تجاوز به محارم از ساختار مناسبی برخوردار نیست، چون قانون گذار کیفری ایران هر چند برای زنا و تجاوز به محارم مجازات اعدام پیش بینی کرده است اما این کیفر در عمل قابل اجرا نیست. این امر دلایل متعددی دارد، از جمله ساقط کردن ولایت پدر که یکی از موانع بسیار مهم در پیش روی قضات است. هم چنین مشکل اثبات تجاوز که در همه انواع آن ایجاد مشکل می کند. در نهایت، نوع کیفر که به گمانم بیشترین تأثیر را در عدم مجازات متجاوزین به محارم دارد و اکثر قاضی هایی که با آن ها صحبت کردم به شدتً از مجازات اعدام در این زمینه ناراضی هستند و معتقدند در خیلی از موارد می دانند که تجاوز صورت گرفته و مایل هستند حکم زندان دهند، اما از آن جا که قانون گذار کاملاً سیاه و سفید برخورد کرده است و یگانه کیفر این جرم عبارت از اعدام است و قضات هم که به دلایل مختلف حاضر به دادن حکم اعدام نیستند، بنابراین مجبور به تبرئه متهم هستند.
همانگونه که اشاره کردید یکی از دلایل تبرئه مجرم ، نگاه سیاه و سفید قانونگذار است که تنها کیفر این جرم را اعدام در نظر گرفته است. اگر ممکن است در این مورد بیشتر توضیح دهید.
ببینید اصولاً قضات در جرائم خانوادگی به دلایل مختلفی به راحتی حاضر به صدور حکم اعدام نیستند، زیرا معتقدند که اعدام می تواند شروع آسیب های جدید برای آن خانواده باشد، به ویژه که معمولاً مردان در جامعه ایرانی نان آور خانواده شناخته می شوند، هم چنین، به دلیل فقدان تعامل های مناسب، سایر سازمان های حمایتی گاهی اوقات چنان که باید و شاید همکاری نمی کنند. مثلاً در پژوهش من کسی حاضر نبود سرپرستی مریم دختر 16 ساله ای را بر عهده گیرد که برای دادگاه کاملاً معلوم شده بود مورد تجاوزهای جنسی مکرر پدرش قرار گرفته است. مادر مریم که از پدرش جدا شده بود به دلیل ازدواج مجدد حاضر به نگهداری او نبود، پدربزرگش هم عنوان کرده بود شکم خودش را به زور سیر می کند، سازمان بهزیستی هم به دلایل مالی از پذیرش او سر باز زده بود. دادگاه حکم برائت پدر را صادر کرد. حس کنجکاوی مرا قاضی چنین پاسخ داد: «اگر یک نفر به او تجاوز کند بهتر است تا هر شب یکی به او تجاوز کند!».
آقای مالجو اگر بخواهید مقایسه ای بین موضوع تجاوز به محارم در ایران با سایر کشورها داشته باشید چه می گویید؟
تجاوز جنسی توسط محارم واقعیتی است که در تمام کشورها خواه پیشرفته خواه در حال توسعه وجود دارد. در کشور ما هم این مسأله مستثنی نیست و کم و بیش وجود دارد. اما تفاوتی که در رخداد این پدیده در کشورهای پیشرفته با کشورهایی همچون ما وجود دارد این است که در کشور ما نسبت به این آسیب اجتماعی سکوت شده است و نبود هیچ¬گونه تحقیق و کتمان این مسئله بیانگر این موضوع است.

همچنین به دلیل مشکلات قانونی، بسیاری از متهمان تبرئه می شوند و هیچگونه درمان و پی گیری از سوی مسئولان ذیربط دربارۀ متهمان شکل نمی گیرد. از طرفی دیگر فرد آزاردیده نیز بدون هیچ درمان و مشاوره ای به همان خانه ای که در آن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است بازگردانده می شود. اما در کشورهای پیشرفته به دلیل باور به وجود چنین آسیبی در خانواده سیاست ها و راهکارهای قانونی و حمایتی ویژه ای برای قربانیان تجاوز جنسی به وجود آمده است و آزاردیده بعد از اعتراض نسبت به وجود چنین مسئله ای تحت مراقبت و حمایت و درمان از سوی سازمان های مربوط قرار می گیرد.
در مورد سازمان ها صحبت کردید. اگر ممکن است مشخصا در مورد کوتاهی نهادها و سازمانهای حمایتی در این مورد توضیح بدهید.
واقعأ نوع رویکرد سازمانها به چنین مسأله ای بسیار مهم است. سازمانها با توجه به امکانات و قدرتی که دارند می توانند امکان وقوع یا وقوع مجدد آسیب های اجتماعی را در ارتباط با شهروندان کاهش دهند. اما متأسفانه در این ارتباط مشکلاتی وجود دارد. شایدعلل عدم همنوايي اين نهادها در حمايت و به تبع آن پيشگيري از مسائلی از قبیل تجاوز جنسی این است كه علی رغم امکان استفاده مراجع دولتی از امکانات و بودجه عمومی ضمانت اجرای خاص جهت مراجع متخلف در نظر گرفته نشده که همین امر از موانع هماهنگی، انسجام و انفعال مراجع ذیربط در پیشگیری و حمایت از افراد آزاردیده است.

همچنين مراجع دولتی در برخورد با پرونده های تجاوز جنسی دچار چالش هاي فراوانی هستند، زیرا از یک سو غالباً با رؤسا و مديران مرد مواجه هستيم که اعتقاد راسخی به عدم دخالت در حریم خصوصی خانواده دارند و از این بابت برای آنها چندان مهم نیست در داخل این حریم چه میگذرد و آیا کودک یا زنی قربانی میشود یا نه. از سوی دیگر در مواردي نيز كه واكنش نشان ميدهند اين اقدام آنقدر محتاطانه صورت ميگيردکه غالباً موجبات پشيماني مراجعه كننده به آنها را فراهم مي آورد.

برای اینکه بتوان نقش سازمانها را در جلوگیری از وقوع آسیبهای اجتماعی به روشنی مشاهده کرد نمونه شقایق را مثال می زنم. شقایق که پدرش فروشنده مواد مخدر بوده است و چند بار هم به این دلیل به زندان رفته است سالها از سوی پدرش مورد آزار و تجاوز جنسی قرار میگرفته است. فوت مادر، اعتیاد پدر، زندان رفتن پدر، اعتیاد عمو، فقر مالی شدید، سرطان مادربزرگ و... که هر کدام میتواند بالقوه امکان وجود یک آسیب اجتماعی در خانواده باشد باعث نشده است تا از سوی یکی از نهادهای دولتی از این خانواده بازدید به عمل بیاید و مددکاران با دو دختر خانواده صحبت کنند. در بسیاری از کشورهای دیگر در ارتباط با خانواده هایی که بالقوه آسیب پذیر هستند برنامه های بازدید از منزل وجود دارد. به هرحال بعد از مدتی که شقایق مورد آزار و تجاوز جنسی پدرش بوده است دو مرتبه به دلیل رابطه جنسی پدر دچار عفونت در بدن می گردد و به پزشک مراجعه میکند.

پزشک که مشکل شقایق را می فهمد به هیچ مرجعی گزارش نمی دهد و جزء اقدامات مربوط به درمان اقدام دیگری برای جلوگیری از آزاردیدگی مجدد او انجام نمیدهد. همچنین در این مدت شقایق در مدرسه مشکلش را با یکی از دوستانش مطرح می کند و بدون اشاره به پدرش می گوید فردی او را مجبور به برقراری روابط جنسی می کند. دوستش هم در خانه داستان را برای مادرش بازگو می کند و در نهایت مسئله به مدیر مدرسه اطلاع رسانی می شود. اما به جای مشاوره به شقایق و کمک به شقایق از مدرسه اخراج می شود. در اینجا هم به نوعی با عملکردی ضعیف مواجه هستیم، نه تنها به مشکل شقایق رسیدگی نمی شود که مشکلات او را بیشتر نیز می کنند. در نهایت شقایق از خانه به همراه پسری فرار می کند و بعد از مدتی هم دستگیر می شود و به کانون اصلاح و تربیت و نهایتاً به بهزیستی فرستاده می شود. بهزیستی هم به دلایل مختلف بعد از مدتی حاضر به نگهداری شقایق نمی شود و از آنجا به خانه پدر بازمی گردد. نهایتاً با شکایت کار به دادگاه می رسد و به دلیل مشکل در اثبات اتهام زنای با محارم پدر در آنجا تبرئه می شود و شقایق باز هم ناکام به همراه پدرش باز به همان خانه باز می گردد.

همان طور که مشخص است در مراحل مختلفی در زندگی شقایق این شانس برای او وجود داشت که جلوی تجاوزهای جنسی پدرش گرفته شود اما به دلیل مشکلات ساختاری و قانونی در سازمان های مختلف این اتفاق روی نداد. بنابراین شناخت وظایف سازمان ها و خلاءهای موجود در آن میتواند یکی از مهمترین حمایتها را برای افراد آزاردیده به وجود آورد که من در پژوهشم این سازمان ها را مورد بررسی قرار داده ام: قوه قضائیه، سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش، نیروی انتظامی و وزارت بهداشت.
کدام یک از مواردی که در طول پژوهش به آن برخورد کردید شما را بیشتر تحت تاثیر قرار داد؟
البته همۀ آنها ناراحت کننده بودند. چون من در کارم مواردی را مورد بررسی قرار دادم که رابطۀ جنسی کامل بوده است و فقط شامل دستمالی و آزار جنسی نبوده است، یک تجاوز جنسی کامل. اما در میان آنها موردی بود که از همه جهت شبیه اتفاقی بود که در اتریش افتاد و دنیا را تکان داد. اما در ایران سکوت و بیخبری کامل.. پدری دقیقأ هفتاد ساله که سه دختر داشت و به آنها تجاوز می کرد و از یکی از دخترهاش پسر چهارده ساله معلول داشت و در رحم دخترش دستگاه ضد بارداری گذاشته بود که دیگر بچه دار نشود. شباهت زیاد این پرونده با پرونده معروف و جهانی پدر اتریشی و تفاوت در روند رسیدگی به آنها بیشتر من را تحت تأثیر قرار داد.
معمولأ زمانی که صحبت از زنای با محارم می¬شود تصور افراد و محققان این است که دلیل روانی دارد. نظر شما چیست؟ ممکن است که کمی درباره علل این آسیب اجتماعی صحبت کنید؟
اگر بخواهم خلاصه پژوهشم را در یک جمله بگویم آن جمله این است که تجاوز به محارم بیشتر از آنکه مسئله ای روانی باشد، ریشه اجتماعی دارد. البته تکرار می کنم که دلایلی که منجر به شکل گیری یک آسیب می شوند مختلف هستند و در کنار هم موجب شکل گیری آن می شوند. من در کارم سه زمینۀ، شخصیتی-روانی، خانوادگی و اقتصادی مورد بررسی قرار دادم. درباره زمینۀ روانی- شخصیتی زنان آزاردیده باید بگویم اکثر نمونه های مورد بررسی در این تحقیق تا قبل از تجاوز جنسی از خصوصیات روانی خاصی برخوردار نبودندکه موجب شده باشد تحت تجاوز قرار گیرند. اما به نظر می رسد زنانی که به دلیل جنسیت یا حاملگی ناخواسته مورد پذیرش افراد خانواده نباشند و هم چنین زنانی که ناهنجاری ذهنی داشته باشند نسبت به زنان دیگر احتمال بیشتری دارد که مورد سوءاستفاده اعضای خانواده قرار بگیرند.

همچنین بعضی پدرانی که دختر خود را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند ویژگی های روانی- شخصیتی همچون تحمل پایین در برابر ناکامی، مشکلات در کنترل خشم، نقص در توانایی برقراری همدلی با اعضای خانواده، پرخاشگری کلامی و جسمی، سوء مصرف مواد و الکل، احساس اضطراب به هنگام رابطه جنسی با بزرگسالان، پدوفلیا یا بچه‌گرایی، سابقة آزار جنسی در کودکی و هم‌چنین سوء‌ظن شدید نسبت به افراد خانواده را دارند. در مورد برادرانی که خواهر خود را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند نیز علاوه بر سوء مصرف مواد و الکل، محرومیت جنسی بارزترین ویژگی آنان بوده است. با این همه میتوان گفت که اگر از محرومیت جنسی نزد برادران آزارگر بگذریم ویژگی های روانی نسبت به زمینه های اجتماعی از سهم کمتری در رویداد تجاوز جنسی محارم برخوردار هستند. دربارۀ زمینه های خانوادگی تجاوز جنسی پدر به دختر میتوان به نتایج مشابهی دست یافت. به جرأت میتوان بگویم هر چه از ساختار خانواده دموکرات و مساوات طلبانه به سوی ساختار خانواده خودکامه و بی بندبار و نابسامان پیش می رویم امکان تجاوز جنسی بیشتر می شود.

در واقع تجاوز جنسی پدر به دختر بیشتر در خانواده هایی روی می دهد که دارای انزوای اجتماعی هستند، ساختاری سنتی مبتنی بر مرد نان آور و زن خانه دار دارند، میزان ارتباط اعضای خانواده و روابط عاطفی بین آنان کمترین میزان اهمیت را دارد، مشاجرات و خشونت-های خانگی میان والدین همیشه وجود دارد، برای تربیت فرزندان هیچ منطق و تعادلی وجود ندارد، یا به شکل کاملاً سختگیرانه است یا کاملاً سهل گیرانه، مردسالاری در این خانواده ها حرف اول را میزند و تصمیم گیری در آن کاملاً یک جانبه و از سوی پدر است. اما مهم ترین مسئله حاکمیت انگاره های مالکانه در روابط میان پدر و فرزندان در این خانواده ها است. اما میتوان گفت این خانواده ها از نظر سطح سواد، سابقۀ کیفری، تعداد فرزندان، در زندگی مشترک یا طلاق وجدایی و تعلقات مذهبی می توانند بسیار متفاوت باشند و در سطوح متفاوت شکل بگیرند. همانطور که قبلاً گفتم درتجاوز جنسی برادر به خواهر وضع کمی متفاوت است و این اتفاق لزوماً در خانواده های نابسامان به وجود نمی آید و بیشتر با مسئله محرومیت جنسی پیوند دارد. درباره زمینۀ اقتصادی تجاوز جنسی محارم میتوان گفت این اتفاق در تمام سطوح اقتصادی می تواند رخ دهد. اما هر چه از طبقات فرادست جامعه به سوی طبقات فرودست جامعه پیش می رویم احتمال وقوع آن یا شاید احتمال گزارش دهی آن بیش تر می شود.
یعنی برخلاف تصوری که وجود دارد شما فکر می کنید این مسله در خانواده¬های مرفه و تحصیل¬کرده هم اتفاق می-افتد؟
جوابم قطعأ مثبت است. اما اینکه چقدر کمتر یا بیشتر نمیدانم. من در پژوهش ام تجاوز پدر به دختر را در خانواده های تحصیلکرده و مرفه هم دیدم. اما فکر میکنم چون در این طبقات آبرو از تابوی قوی تری برخوردار است امکان فاش شدن و گزارش این مسئله کمتر است. اما در خانواده های طبقات فرودست ظرف آبرو میتواند ترک خورده و سست تر باشد، مثلأ پدر اعتیاد دارد یا شاید زندان هم رفته است.
و کلام آخر؟
مهم نیست از طرف خودم باشد یا دیگران، اما آرزو میکنم روزی در ایران شاهد برپایی مرکزی تخصصی برای مشاوره و حمایت از زنانی باشیم که در خانه از سوی محارم شان مورد آزار و تجاوز قرار میگیرند که در آن نه تنها زنان کمک شوند بلکه مردان هم مورد مشاوره و راهنمایی قرار گیرند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر