شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۱

حق تمسخر و تحقیر محفوظ نیست!

منبع:وبسایت سیبستان ملکوت/ مهدی جامی


برای بررسی یک جنجال خبری از کجا می شود شروع کرد؟ خیلی ها از متن شروع می کنند. مثلا از شعر ترانه شاهین نجفی با ترجیع بند آی نقی. اما متن به خودی خود چیز زیادی نمی گوید. متن ها در کانتکست معنا دارند. یا اصلا در کانتکست می توانند به وجود آیند. مثلا بدیهی است که ترانه ای با این متن نمی توانست در سال ۱۳۵۷تولید شود. یا در دوره رضاشاه که داشت با حوزه و روحانیت مبارزه می کرد. یا در دوره مشروطه که علمای آزادیخواه در مقابل علمای توپچی قرار داشتند.


چه چیزی در کانتکست یا بافت و زمینه اجتماعی تغییر کرده است؟ بهتر است بگوییم چه چیزهایی. یک فهرست بالابلند می شود ارائه کرد. فهم ما در این فهرست ها شکل می گیرد. تولید یک خبر/ ترانه متکی به همین فهرستها ست. استنباط از آن هم از همین فهرستهای تغییر مایه می گیرد.

سوال اصلی به نظر من این نیست که این ترانه توهین آمیز است یا نیست. از نظر من قطعا توهین آمیز است. اما مساله این است که چه اتفاقی افتاده که گروههایی در جامعه ایرانی به این نتیجه می رسند که این کار توهین آمیز نیست و حتی اگر هم هست باشد هیچ عیبی ندارد. آزادی یعنی حق توهین!

اینکه چطور آزادی و توهین به هم گره خورده اند و توهین کردن شده است مدار و معیار آزادی خود یکی از آسیب های اصلی در فکر آزادی در میان ما مردم است. فکر کنید به اینکه چرا آزادی در میان ما عمدتا به معنای هرج و مرج و زیرپا گذاشتن همه قواعد و قوانین است. و بعد طبعا جواب این سوال را هم پیدا می کنید که چرا آزادی با توهین شناخته می شود. آن هرج و مرج و این توهین دو روی یک سکه اند. اگر آزادی هرج و مرج نیست توهین هم نیست.

اما فعلا من از این منظر نمی خواهم به ماجرا نگاه کنم. نگاه من از زاویه دیگری است. ولی اجازه بدهید از این رابطه آزادی و توهین استفاده کنم و آن را با کانتکست پیوند بزنم و بپرسم آیا کسی که قائل به توهین است آن را در هر بافت و کانتکست دیگری هم به کار می برد؟ یعنی آیا آزادی خود را در همه کانتکستها استفاده می کند یا مثلا وقتی صحبت از اسلام و پیغمبر و امام است می خواهد از حق آزادی اش استفاده کند و حق بد و بیراه گفتن داشته باشد؟ من بعید می دانم که مثلا شاهین نجفی جرات کند وارد مباحثی بشود که جامعه میزبان او در آلمان مثلا توهین می داند. فرضا تولید ادبیات ضدزن یا ضدسیاهان یا ضدیهودی یا ضدهمجنسگرایان. شاهین نجفی به پشتوانه و دلگرمی گروههایی که از روش توهین برای پیشبرد مقاصد سیاسی و اجتماعی خود در ایران بهره می برند است که می تواند ترانه آی نقی بنویسد و اجرا کند. اگر این دلگرمی نبود او هرگز تصورش را هم نمی کرد یا اگر می کرد جسارت بیانی اش را نمی یافت.

چه اتفاقی افتاده است که چنین گروههایی پیدا شده اند؟ به نظر من گذشته از آشفتگی در فکر آزادی، مساله سیاسی ماجرا این است که جمهوری اسلامی دین و اعتقادات مردم را به گروگان گرفته است. در نتیجه گویی برای مبارزه با جمهوری اسلامی حمله به عقاید مردم مباح شده است. اما جمهوری اسلامی عمرش سی و چندسال بیش نیست و این مردم دست کم در پانصد سال اخیر دارای عقاید شیعی بوده اند و در هزار و چند صدسال اخیر به پیامبر و قرآن مهر می ورزیده اند. کسی که برای حمله به باند تبهکاران حاکم دین و عقاید مردم را هدف می گیرد دست کم می توان گفت هدف آسانتر و بی پناه را انتخاب کرده است و هدف اصلی را وانهاده. و به شیوه ای پارادوکسیکال تسلط همان تبهکاران را تضمین کرده است. زیرا آنها بخوبی و استادانه از این حمله سود خواهند برد و چنین وانمود خواهند کرد که تمام مخالفان آنها از همین قماش اند.

دین اسلام دین جمهوری اسلامی و تبهکاران فاسدش نیست. زیرا این دین برای ایشان صرفا ابزار قدرت است. گروگان است. اما در عوض دین اسلام دین زندانیان و قربانیان این نظام است. دین تاجزاده ها و نبوی ها و سحابی ها و موسوی و کروبی است. دین نوری زاد و سردار علایی است. دین رهنورد و فائزه است. دین زنان و مردانی است که در مقابل تبهکاری این نظام ایستاده اند از مهندس بازرگان تا مهندس سحابی. از احمد قابل تا آیت الله منتظری. از نرگس محمدی تا فائزه هاشمی. دین مادران ما ست و دین جوانان ما ست. دین شریعتی است. دین آل احمد است. دین سروش و بنی صدر است. چه کسی گفته است می توان به دین این مردمان به سبب تبهکارانی که بر گرده ایشان سوارند توهین کرد؟

و چه کسی گفته است که اگر به کسی توهین کردی او را تمسخر کردی و توی سر او و باورهایش زدی کاری آزدیخواهانه کرده ای؟ و چه کسی در کجای تاریخ و جغرافیا نشانی دارد از اینکه کسی با این روشها دست از عقاید خود برداشته باشد و تغییر کرده باشد؟ و تغییر کند بشود شاهین نجفی مثلا؟

مساله ما خداباوری یا خداناباوری نیست. مساله ما مسلمان یا مسیحی بودن نیست. مساله ما شیعه یا سنی بودن نیست. می توان سنی بود و به امامان شیعه احترام گذاشت. می توان شیعه بود و راه بر نظر اهل سنت نبست. می توان مسلمان بود اما با مسیحیان همزیستی کرد. می توان خداباور بود اما برای خداناباوران هم حق زندگی و آزادی عقیده قائل بود. این همزیستی است که گوهر گمشده ما ست و نه اینکه چه عقیده ای داریم. و آنکه مرا به سبب عقیده ای که دارم دست بیندازد یا محترم نداند اصلا به آزادی کدام عقیده قائل است؟

مساله ما رواداری است. خداباوری یا ناباوری هیچ توفیری نمی کند اگر روادار نباشیم. تمسخر هیچ مناسبتی با رواداری ندارد. شوراندن خلق و گزک به دست تبهکاران حاکم دادن هیچ نسبتی با فکر سیاسی ندارد. بلکه از جنس همان فکر سیاسی است که تو را و مرا آواره کرده و دوستان و خویشان و مردمان ما را در وطن به گروگان گرفته است.

ما مردم سرنوشت عجیبی پیدا کرده ایم. یک سو کسی است که فکر می کند ابراز قدرت دینی اش یعنی جلو دهان اهل سنت را بگیرد که مبادا روایت خود را از تاریخ فاطمه دختر پیامبر بیان کنند و یک سو هم جماعتی که فکر می کنند مبارزه با قدرت دینی یعنی مبارزه با دین. این میانه مردم کجا یند؟ حق مردم کجا ست؟ حق انتخاب دین و محترم بودن عقاید و امنیت اجتماعی و روانی.

من از این حق دفاع می کنم. از حق دوستان بهایی ام دفاع می کنم و همزمان از حق خود و دوستان شیعه و سنی ام دفاع می کنم. از حق خداناباوران نیز. همه حق دارند زندگی کنند و انتخاب کنند و این حق باید محترم باشد. حتی تبهکاران هم حقوقی دارند که نمی توان از آن به سبب تبهکاری شان سر باز زد. تمسخر و تحقیر ریشه حق اجتماعی و حق حیات امن ما را می سوزاند و از بین می برد. تحقیر روش تبهکاران است نه آزادگان

عملیات کمان ۹۹ بزرگترین عملیات تاریخ نیروی هوایی ارتش ایران

عکس سیاه و سفید:سمت راست از بالا
عکسی کم نظیر از نخستین لحظات آغاز عملیات بزرگ کمان۹۹
بالا سمت چپ:فکوری و ظهیر نژاد

پس از عملیات انتقام که در کمتر از دو ساعت پس از اولین حمله عراق صورت گرفت ،عملیات کمان ۹۹ اولین عملیات هوایی بود که توسط نیروی هوایی ارتش ایران انجام گرفت. این عملیات در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۹ انجام شد.

نیروی هوایی قدرتمند ارتش ایران در آن زمان می توانست بیش از ۶۰۰سورتی پرواز در روز انجام دهد. 

برای این عملیات جمعاً ۳۸۰ نفر از پرسنل نیروی هوایی با ۲۰۰ فروند جنگنده بمب‌افکن به پرواز در آمدند که ۱۴۰ هواپیما از مرز عبور کرد.

خلبانان ایرانی اهداف نظامی ارتش عراق، فرودگاهها و آشیانه های نظامی ارتش عراق در مناطق کرکوک، موصل، رشید، حبانیه، ناصریه، شعیبیه، کوت و المثنی را مورد هدف قرار دادند.

در این عملیات از جنگنده–بمب افکنهای اف-۵ و اف-۴ برای بمباران و شکاری-رهگیرهای اف-۱۴ برای محافظت از هواپیماها و بوئینگ۷۴۷ و بوئینگ ۷۰۷ برای سوخترسانی و سی-۱۳۰هرکولس برای جمع آوری اطلاعات الکترونیکی برای مشخص کردن محل پایگاههای موشکی استفاده شد.

با دستور فرمانده نیروی هوایی سرتیپ جواد فکوری (که با عینک در عکس مشخص است، در کنار قاسمعلی ظهیرنژاد از ظهیرنژاد) طرح عملیات در واپسین دقایق شامگاه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آماده شد.

اهداف این عملیات پایگاه‌های هوایی، مخازن سوخت و مهمات، پالایشگاه‌ها، آشیانه هواپیماها، پناهگاه‌های تعمیرات و نگهداری هواپیما، باندهای پروازی، رادارهای هدایت کننده هواپیماهای جنگی، برج‌های مراقبت و مراکز مخابراتی عراق بودند.

ترتیب عملیات چنین بود که در ساعت مقرر تانکرهای سوخت‌رسان در محل ملاقات حضور داشته باشند و ابتدا فانتوم‌های پایگاه همدان به پرواز درآیند و بدون سوختگیری هوایی به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد از آن‌ها، فانتوم‌های پایگاه تهران به پرواز درآیند و با سوخت‌گیری هوایی، به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد فانتوم‌های پایگاه بوشهر به پرواز درآیند و آن‌ها نیز با سوخت‌گیری هوایی به اهداف خود حمله کنند. 

در همین زمان هم اف-۵‌های پایگاه‌های تبریز و دزفول به پرواز در آمده و اهداف خود را بمباران کنند و در این زمان اف-۱۴‌ها از پایگاه‌های مربوطه به پرواز در آیند و کار پشتیبانی عملیاتی را از پشت مرزها به عهده بگیرند.

قرار شد نام عملیات «کمان ۹۹» باشد که نمادی از فرستادن آتش خشم ملت ایران به سوی متجاوز بود به این معنی که تیری در چله کمان گذاشته می‌شود و تا دور دست‌ترین نقاط عراق رها می‌شود، تا یادآور آرش کمانگیر باشد.

عدد ۹۹ نیز از شمار صفحات طرح عملیاتی البرز گرفته شده بود. 

قرار بر این شد که پایگاه‌های تهران، همدان و بوشهر با یگان‌های اف-۴ ( فانتوم) خود و پایگاه‌های تبریز و دزفول با یگان‌های اف-۵ (تایگر) خود در این عملیات شرکت کنند و پایگاه‌های هفتم و هشتم شکاری با یگان‌های اف-۱۴ (تامکت) خود کار پشتیبانی را برعهده بگیرند.

زمان عملیات، هم‌زمان با طلوع آفتاب در سرزمین عراق انتخاب شد تا نور خورشید صبحگاهی کار هدف‌گیری را برای پدافند هوایی عراق مشکل کند.

منطقه عملیات نیز سرتاسر خاک عراق در حد فاصل مدار ۳۰ درجه شمالی یعنی جنوبی‌ترین مدار در خاک عراق تا شمالی‌ترین مدار آن که مدار ۳۷ درجه شمالی را شامل می‌شد.

انجام عملیات:
بامداد روز یکم مهرماه سال ۱۳۵۹ درحالی که بیش از ۱۰ ساعت از هجوم هواپیماهای عراق به ایران نمی‌گذشت، با ابلاغ رمز «کمان ۹۹» به پایگاه‌های هوایی، عملیات آغاز شد. پایگاه بوشهر که تا به آن روز پرواز ۴۰ فروند فانتوم را با هم تجربه نکرده بود، آماده بود. هواپیماها برروی باند پرواز قرار گرفتند و یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتند.

بعد از سوختگیری هوایی، به سمت اهداف حرکت کردند. در آسمان بغداد به خاطر این که این اولین عملیات بزرگ نیروی هوایی بود، ناهماهنگی به‌وجود آمده بود. به شکلی که وقتی هواپیماهای پایگاه بوشهر به آن‌جا رسیدند، هواپیماهای دیگر از ارتفاع بالاتر درحال بمباران بودند که خلبانان ایرانی با مانورهایی خود را در امان نگاه داشته و اهداف مورد نظر را بمباران کردند.

موج دوم حملات اغاز شد، پایگاه تهران حمله‌ای دیگر را آغاز نمود که بر اساس آن هشت فروند فانتوم هر کدام به ۶ بمب ام-کی۸۲ ، چهار بمب و موشک‌های راداری مسلح شدند و به همراه یک فروند فانتوم شناسایی به قصد بمباران پایگاه هوایی الرشید در جنوب بغداد و فرودگاه بین‌المللی بغداد به پرواز در آمدند.

قبل از ورود به خاک عراق، فانتوم‌ها به دو دسته تقسیم شدند و با کم کردن ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاک عراق شدند.

وقتی به بغداد رسیدند، پدافند عراق که از حمله آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و دودهای ناشی از آن آسمان را پوشانده بود. 

خلبانان نیروی هوایی به سمت اهداف خود در پایگاه الرشید و فرودگاه بغداد شیرجه رفتند و تمام بمب‌های خود را بر روی اهداف ریختند که در نتیجه آن باند فرودگاه، ساختمان‌های آن و ماشین‌آلاتی که در آن قرار داشت، تقریبا منهدم شد.

وضعیت عراق بعد از پایان عملیات:
تمامی اهداف از پیش تعیین شده در خاک عراق کوبیده شد و هیچ منطقه عملیاتی از قلم نیفتاد. در این عملیات: پایگاه‌های هوایی الرشید بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نینوا، ناصریه در استان ذیقار، شعیبه در استان بصره، پایگاه هوایی کرکوک در استان کرکوک، پایگاه‌های هوایی حبانیه شامل دو پایگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پایگاه هوایی ام‌القصر، فرودگاه بین‌المللی بغداد و فرودگاه المثنی، توسط بمب‌افکن‌های ایرانی بمباران شد. هر دو باند پروازی پایگاه کرکوک، پالایشگاه‌های نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانیه شمالی، فرودگاه المثنی، پل‌های ارتباطی تنومه و بصره و چاه‌های نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تاسیسات گازی کرکوک، تنها قسمتی از خسارت‌های وارد به عراق بود.

با انجام این عملیات، نیروی هوایی عراق بیش از ۵۵ درصد از توان خود را از دست داد و تا مدت‌ها پایگاه‌های هوایی آنان قادر به استفاده از تمام یا بخشی از توان خود نبودند.

پایگاه هوایی الرشید به عنوان یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های هوایی عراق، تا ۶۹ روز نتوانست عملیاتی شود.

پایگاه‌های هوایی شرکت کننده و اهداف هر کدام ۴
۸ فروند هواپیمای جنگنده بمب‌افکن اف-۵ ای از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی موصل را در هم کوبیدند.

۴۰ فروند هواپیمای جنگنده بمب‌افکن اف-۵ ایاز پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی ناصریه را در هم کوبیدند.


۱۶ فروند هواپیمای جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی کوت را در هم کوبیدند.


۱۲ فروند هواپیمای جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و پایگاه هوایی شعیبه را در هم کوبیدند.


۱۲ فروند هواپیمای جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی الرشید در نزدیکی بغداد را بمباران کردند.


هواپیماهای جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و فرودگاه بغداد و پایگاه شمالی حبانیه را در غرب بغداد در هم کوبیدند.

در این روز نیروی هوایی ارتش ایران با ۳۰۰ پرواز عملیاتی باعث شدند ارتش عراق در به‌کارگیری نیروهایش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادی عمل، نیروی زمینی خود را بدون پشتیبانی هوایی در صحنه نبرد در مناطق اشغالی ایران، به حال خود رها کند.

جواد فکوری در طراحی عملیات کمان ۹۹ ، عملیات اوسیراک و عملیات اچ-۳ شرکت داشت. وی در مهرماه ۱۳۶۰ در حین بازگشت از جبهه جنوبی جنگ به تهران، بر اثر سقوط هواپیما جان باخت.

او در سال ۱۳۴۳ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند پسر و یک دختر است (انوشیروان -آلاله و علی) است. وی در طول این مدت وی در پایگاه‌های مختلفی خدمت کرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، ۳ سال پایگاه همدان، ۳ سال در تهران، ۸ سال در شیراز.

در تبریز درگیری با حزب خلق مسلمان آغاز شده بود و جواد فکوری فرمانده مقابله با آنها بود. ۴۸ ساعت او را گروگان گرفته بودند. بعد از ماموریت تبریز و سرکوب حزب خلق مسلمان به فرماندهی پایگاه یکم فرودگاه مهرآباد منصوب شد.

وی پیش از آن فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شکاری- فرماندهی پایگاه دوم شکاری- فرماندهی پایگاه یکم شکاری- معاون عملیاتی نیروی هوایی را به عهده داشت و بعد از یک ماه فرمانده نیروی هوایی شد. یک سال بعد و پس از تشکیل کابینه محمد علی رجایی با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد. یک سال و چند ماه وزیر بود و پس از اینکه سرهنگ معین پور به فرماندهی نیروی هوایی گمارده شد، وی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد.

نورالدین کیانوری در حین جواب به سوالی درباره علل مرگ سرلشکرفکوری، اتفاقی بودن سانحه هوایی را صراحتا زیر سوال برد و دست «عوامل دشمن» را در کار دید

قاسمعلی ظهیرنژاد (۱۳۰۳ در اردبیل - ۲۱ مهر ۱۳۷۸) از فرماندهان ارتش ایران در جنگ هشت ساله بود.

ظهیرنژاد در ۱۳۳۰ برای تحصیل وارد دانشگاه افسری شد و در سال ۱۳۵۲ به عنوان سرهنگ دوم از ارتش بازنشسته شد. 

پس از انقلاب ۱۳۵۷ به ارتش بازگشت و در زمان آغاز ناآرامی‌های کردستان در ۱۳۵۸ فرمانده لشگر ۶۴ ارومیه بود. 

در ۱۳۵۹ به عنوان سرتیپ به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و نیروی زمینی ارتش مفتخر و در ۹ مهر ۱۳۶۰ به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد.

طی جنگ ایران و عراق او به اجرای روش‌های کلاسیک رزمی پافشاری می کرد. او در ۱۳۶۶ به درجه سرلشگری نایل و در ۶ آبان ۱۳۶۸ به ریاست گروه مشاوران نظامی فرماندهی کل نیروهای مسلح برگزیده شد. 

وی در ۱۳۷۸ بر اثر سکته مغزی درگذشت.



جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۱

مادر!


کودکی که آماده ی تولد بود،نزد خدا رفت و از او پرسيد:می گويند فردا شما مرا به زمين می فرستيد،اما من با اين کوچکی و بدون هيچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد:از ميان تعداد بسياری از فرشتگان من يکی را برای تو در نظر گرفته ام،او درانتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد،اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود يا نه.

-اما اينجا در بهشت،من هيچ کاری جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها برای شادی من کافي هستند...

خداوند لبخند زد:فرشته ی تو برايت آواز خواهد خواند،هر روز به تو لبخند خواهد زد،تو عشق او را احساس خواهی کرد و شادخواهی بود.

کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گويندوقتی زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت:فرشته ی تو،زيباترين واژه هايي که ممکن است بشنوی در گوشت زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو ياد خواهد داد که چگونه صحبت کنی...

کودک با ناراحتی گفت:وقتی می خواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟

اما خدا برای اين سوال هم پاسخی داشت:فرشته ات دستهايت را کنار هم قرار خواهد داد و به تو ياد می دهد چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و گفت:شنيده ام در زمين انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
-فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد،حتی اگر به قيمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد :اما من از اينکه ديگر نمی توانم شما ببينم ،ناراحت خواهم بود...

خداوند گفت:فرشته ات هميشه از من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت،اگرچه من کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهايي از زمين شنيده می شد.کودک می دانست که بايد به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی از خدا يک سوال ديگر پرسيد:خدايا!اگر من بايد همين حالا بروم،لطفا نام فرشته ام را به من بگوييد...

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهميتی ندارد،به راحتی می توانی او را "مادر" صدا کنی.

شیخ و مریدان و جنگل گردی!


شیخ و مریدان به پارک جنگلی رفتندی از برای تناول ناهار و گذران وقت . 

در میانه راه اعلانی نصب بود که :

قلیان ممنوع
آتش ممنوع
 چادر مسافرتی ممنوع
سگ ممنوع
پخش موسیقی ممنوع
رقص و شادی ممنوع
آب بازی ممنوع
کاریکاتور ممنوع 
....

شیخ بفرمود : باز جای شکرش باقیست که دیپلمات بازی آزاد است وگرنه در طبیعت چه میکردیم؟

مریدان شلوار را محکم گرفته و به غایت سرعت و نعره زنان گریختندی
!