سه‌شنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۰

سعید امامی و خسرو خوبان(روح ا... حسینیان)


سعید اسلامی (امامی) کیست؟
سعید امامی، متولد ۱۳۳۶- در شیراز فرزند علی اکبر امامی در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی به جهت تحصیل به آمریکا (واشنگتن) عزیمت می‌نماید و تا ۱۹/۱/۱۳۵۸ درست چند روز بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی به ایران باز می‌گردد. دائی وی سلطان محمد اعتماد وابسته نظامی دولت شاهنشاهی ایران در آمریکا که پشتوانه و عامل وی برای اخذ بورسیه شدن ایشان در آمریکا بوده همواره ایشان را مورد حمایت مادی و معنوی خویش قرار می‌دهد. تا سال ۱۳۶۱ از ایشان و سوابقشان اطلاعات چندانی در دست نیست اما به یکباره در سال ۱۳۶۱ ایشان سر از واحد اطلاعات نخست‌وزیری یعنی یگانه نهاد اطلاعات و امنیتی آن زمان جمهوری اسلامی در می‌آورد. در سال ۱۳۶۳ که تمامی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نونهال نظام یعنی اعم از اطلاعات نخست‌وزیری و سپاه و کمیته و بعضا ارتش ادغام و وزارت اطلاعات شکل یافت.

سعید حجاریان که از اعضای عمده اطلاعات نخست‌وزیری بوده وی را در وزارت اطلاعات بطور اتفاقی می‌بیند و از آنجا که با پیشینه وی آشنا بوده مراتب را به حفاظت اطلاعات وزارت اطلاع می‌دهد چرا که سعید امامی یکی از شروط بورسیه شدنش همکاری با ساواک بوده است و دائی وی نیز از رابطین این حرکت بوده وظیفه سعید امامی جمع آوری اطلاعات در خصوص اهداف دانشجویان ایرانی در کنفدراسیون دانشجویان ایران بوده است. این جمع لائیک شکل یافته از دانشجویان کمونیست و مائویست و به اصطلاح آنزمان لیبرال بوده است. سعید حجاریان تلاش بسیاری برای اخراج وی از وزارت اطلاعات می‌نماید اما به دلایل حمایت‌های پنهانی از وی راه به جائی نمی‌برد تا اینکه نهایتا موفق می‌شود در پرونده وی درج نماید که مشاغل و سمتهای کلیدی و رتبه یک (یعنی در حد مدیریت) به وی داده نشود. در گذر زمان و بعد از وزارت رسیدن ری‌شهری سعید امامی به سمت مدیر کل شرق و غرب معاونت خارجی وزارت اطلاعات انتخاب می‌گردد. و تا پایان وزارت ری‌شهری در این سمت می‌ماند در زمان وزارت فلاحیان نیز وی همچنان از عناصر عمده وزارت اطلاعات بوده است تا آنکه به سمت معاون امنیت یعنی اصلی و کلیدی‌ترین رکن وزارت اطلاعات برگزیده می‌شود. اما در سالهای پایانی وزارت فلاحیان، به سمت معاونت بررسی وزارت اطلاعات انتخاب می‌شوند.

بسیاری این جابجایی را نوعی توبیخ بخاطر شکست پروژه‌های سعید امامی از جمله ارسال موشک به بلژیک و به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان عازم ارمنستان می‌دانند در حالیکه این نظر به شدت مردود می‌باشد وظیفه اصلی معاونت بررسی، تحقیق، جمع‌آوری و سازماندهی اطلاعات از طریق منابع، مخبرین و … به منظور ارائه به مسئولان نظام و انجام دیگر امور اطلاعاتی و امنیتی در قالب سمینارها، بولتن و یا حتی بخشنامه می‌باشد و اگر ما سعید امامی را عضو محفل اطلاعاتی بدانیم که بی‌شک چنین است آنگاه پی خواهیم برد که این معاونت می‌توانست حیاط خلوتی برای وی باشد تا اولا اطلاعات درست و یا غلط مطلوب خویش را به نظام تزریق نماید و در ثانی به خیل انبوهی از افراد مرتبط با وزارت در قالب مخبر، منبع و یا جاسوس دسترسی داشته باشد. به هر تقدیر این سمت دیر زمانی به طول نمی‌انجامد و با آمدن دری‌نخف‌آبادی به پشت میز وزارت، ایشان از این معاونت خلع و به سمت مدیرکل حوزه مشاوران وزارت اطلاعات برگزیده می‌گردد.

این آخرین سمت اداری ایشان در وزارت اطلاعات تا هنگام بازداشت می‌باشد و از آخرین سناریوهای ایشان در این سمت می‌شود به طرح اصلاح ( پاکسازی و کنترل) قانون مطبوعات اشاره کرد که عین نامه و طرح ایشان را روزنامه سلام با اقدامی متحورانه به چاپ رسانید و البته هزینه‌اش را هم که همان توقیف بود، پرداخت. متن آن نامه بدین شرح است:

حوزه مشاوران وزارت اطلاعات مورخ ۱۳۷۷/۱۰/۱۶
موضوع: “فضاسازی فرهنگی” شماره 281/خ/41
مقام محترم وزارت

با سلام همانطوریکه مستحضرید فعالیت گسترده عناصری نظیر “گلشیری، چهل تن، دولت‌آبادی، مختاری و …” برای مطرح نمودن کانون و ایجاد وجهه و پشتیبانی جهانی برای آن مشکلات امنیتی را برای جمهوری اسلامی ایران و به خصوص وزارت به دنبال خواهد داشت. وجود جریانات قانونی موازی و ایجاد کیس‌هایی در راستای به وجود آوردن انشعاب و ایجاد اختلاف در بین ایشان می‌تواند از پیامدهای امنیتی موضوع بکاهد.

اصلاح قانونی مطبوعات فعلی جوابگوی نیاز کنونی و دسیسه‌های موجود نیست چرا که تنها در رابطه با صاحبان امتیاز، مدیر مسئول تعیین تکلیف می‌کند. حال آنکه ما در عرصه فرهنگی قشر وسیع نویسنده، مترجم، مؤلف، گزارشگر، شاعر و … را داریم که تنها با برخوردی انفرادی و قانونمند ممنوع‌القلم یا ممنوع‌النشر نمودن می‌توان از هجمه ایشان جلوگیری نمود. برای پاسخگویی به این نیاز پیشنهاد می‌شود معاونت محترم ۹۳۲ پیش‌نویس طرح یا لایحه‌ای نظیر “میثاق ۱۱۴″ را با همکاری سازمانهای ذیربط پیگیری نماید تا از این طریق در راستای قانونمند کردن حوزه‌های امنیتی اهرم لازم را داشته باشیم.

در این طرح می‌بایست مباحثی نظیر حرفه‌ای بودن کار و کسب لازم آن برای (به شرط داشتن صلاحیت نظیر پزشکان و یا وکلا) که می‌توان به فرد مذکور کد نظام فرهنگی داد و او را به عنوان مترجم یا مؤلف شناخت. تشکیل دادگاهی صنفی (از نوع انتظامی) که به تخلفات حرفه‌ای این افراد رسیدگی نموده و محکومیت لازم را صادر نماید از این طریق می‌توان تشکل‌های خودی را تقویت و عناصر معاند را از صحنه خارج نمود. این نظام فرهنگی می‌تواند حوزه‌های کتاب، مطبوعات، تئاتر، سینما، موسیقی و … تحت پوشش خود بگیرد.با احترام۱۰۴



 روزنامه ی سلام،چهار شاکی داشت: محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی)، کامران دانشجو (استاندار تهران و وزیر علوم در دولت احمدی نژاد)، درویش زاده (نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم) و حمیدرضا ترقی (عضو ارشد موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم)


محفل اطلاعاتی ترور چگونه برملا شد؟
علیرغم آنکه در افواه مطرح است و در اطلاعیه کذایی ۱۵ دی ماه ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات نیز به آن اشاره شده است هیچ کشفی در کار نبوده است. در ۱۳۷۷/۳/۱۶ مصطفی کاظمی (موسوی) در یک قرار ملاقاتی به منزل خاتمی مراجعه می‌نماید و می‌گوید همانند گذشته هنوز خط مسیر حذف مخالفان و دگراندیشان در حال اجرا هست اما اینبار یک هدف دیگر هم به آن اضافه شده است و آن سقوط دولت شماست و قرار است این حذفها از پائیز امسال مجدّداً از سر گرفته شود.

متأسفانه و بدلایل غیرقابل موجهی خاتمی این مسئله را جدی نمی‌گیرد و طبق گفته خود مصطفی کاظمی در زمانی که در زندان ۶۶سپاه مدتی را با وی بودم جلسه آن شب را خاتمی با مزاح و بی‌تفاوتی می‌گذراند. و حتی به وی می‌گوید: حالا تو خسته شده‌ای. یک مدتی مرخصی بگیر و برو کیش استراحت کن !…پیشگویی کاظمی درست از آب در می‌آید و در پائیز ۱۳۷۷ ابتدا فروهر و همسرش و پی در پی قتلها انجام می‌شود. اینجاست که در پس فشار افکار عمومی و بین‌المللی خاتمی و غالب مسئولین نظام موضع‌گیری می‌کنند. رئیس جمهور هیأتی را تشکیل می‌دهد.

در همین گیر و دار در ۱۳۷۷/۹/۲۶ آقای دری نجف‌آبادی به رهبر مراجعه می‌کند و برای رفع این معضل کسب تکلیف می‌کند و اشاره می‌کند که چه باید کرد؟ در ۱۳۷۷/۹/۲۹ مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی (سید صادق) که متوجه می‌شوند آقای دری آنها را تحت مراقبت دارد به ملاقات وی می‌روند و علت را جویا می‌شوند و اظهار می‌دارند مگر ما چه جرمی کرده‌ایم که تحت تعقیب و مراقبتیم. ما کاری نکرده‌ایم الا اجرای دستور شما پس این مراقبت یعنی چه؟ کاظمی که برخورد مشکوک دری را می‌بیند از بیم توطئه همان روز در ساختمان شهید دقایقی وزارت اطلاعات واقع در خیابان استاد نجات‌اللهی – کوچه شیرین تعدادی از معاونان از جمله مسئول حفاظت را فرا می‌خواند و پس از نماز جماعت ظهر و عصر به امامت عالیخانی اظهار می‌دارد که: “همانطوریکه همه می‌دانید ما به دستور مستقیم آقای دری این قتل‌ها را انجام دادیم و مشکلی متوجه ما نیست و نظام باید خود چاره‌ای بیندیشد نه اینکه ما چند نفر هزینه‌اش را بپردازیم. در سوی دیگر نیز همانروز شفیعی نیز که معاون وقت وزارت اطلاعات بوده است در خیابان دبستان در مقر اصلی وزارت اطلاعات در سالن آمفی‌تئاتر پرسنل ستادی وزارت را گرد می‌آورد و می‌گوید: “آقای موسوی می‌گوید دری دستور قتل‌ها را داده است و آقای دری هم امروز صبح به من می‌گوید من نگفته‌ام. الله اعلم!” 

همان شب مجدّداً و شخصاً مصطفی کاظمی به دفتر خاتمی مراجعه می‌کند و اعلام می‌کند که آقای خاتمی چه می‌کنید من تابستان به شما گفتم که قرار است این قتلها انجام شود شما به شوخی گرفته‌اید حالا هم که قتلها انجام شده باز خود وزارت اطلاعات را مسئول کشف آن کرده‌اید؟ و … بالاخره همان شب خاتمی به علی ربیعی (عباد) تلفن می‌زند و وی می‌آید و سخنان مصطفی کاظمی را می‌شنود و از همان شب مصطفی کاظمی به خانه‌ امنی در فرمانیه برده می‌شود و تحقیق از وی آغاز می‌شود. از ۱۳۷۷/۱۰/۵ با بازداشت مهرداد عالیخانی و دو روز بعد از آن در ۱۳۷۷/۱۰/۷ بازداشت سعید امامی و سپس مابقی متهمان آغاز می‌شود. مهرداد عالیخانی۱۳۷۷/۱۰/۵ساعت ۷:۳۰ صبح هنگامی که وارد پارکینگ خودروهای ستاد وزارتخانه می‌شود. ابتدائا به حفاظت فراخوانده شده و از آنجا به خانه امنی در قیطریه هدایت شده و پس از دو روز یعنی در ۱۳۷۷/۱۰/۷ به زندان توحید منتقل شده، سعید امامی نیز همانروز در خیابان‌های شهرک شهید محلاتی توسط تیمی از حفاظت اطلاعات وزارت بازداشت شده وابتدا به بازداشتگاهی در پادگان امام علی و بعد از آن به زندان توحید هدایت می‌شود.

با بازداشت عوامل اصلی تیم ترور بود که محافلی دیگر به تکاپو افتادند از مجله مثلاٌ خزائی از مشاورین دری نجف ابادی سناریویی را آماده می‌کند که یکی ازافزاد مستعد اپوزویسیون را از طریق ترکیه به ایران بیاوریم بعد در حالی که قصد ترور گلشیری یا چهل تن را داشته بدام بیاندازیم و افراد بعد هم در حین تعقیب و گریز بشدت مجروحش نمایم و نهایتاٌ براثر شدت جراحات وی فوت نماید و بررسی عقیم بماند! و … که این طرح رد می‌شود. از سوی دیگر نیز خاتمی بشدت و جداٌ پیگیر بوده تا اینکه در روز ۱۳۷۷/۱۰/۱۴ در دفترش جلسه‌ای با حضور علی‌ربیعی ، حسن روحانی (دبیر شورایعالی امنیت ملی) دری نحف آبادی، سعید حجاریان و سرمدی تشکیل می‌دهد و همانجا حاضرین را مکلف به نوشتن اطلاعیه مذکور می‌کند و نهایتا روز ۱۳۷۷/۱۰/۱۵ اطلاعیه تاریخی وزارت اطلاعات بدین شرح منتشر می‌شود: «… وقوع قتلهای نفرت‌انگیز اخیر در تهران نشان از فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی داشته است. وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام رهبری و ریاست محترم جمهوری کشف و ریشه‌کنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و با همکاری کمیته ویژه رئیس جمهور موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی و دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد.

با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب می‌شود بلکه لطمه‌ بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است. وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایتی علیه انسانها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیقی از ابعاد فراملی این فاجعه عزم قاطع خود را در ریشه کنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان می‌دهد همانگونه که در فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده است این بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخ‌های داخلی و خارجی این پرونده پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد.

بدنبال انتشار این اعلامیه دیگر قسمت اعظم امیدی که برای خلاصی بازداشت شدگان کلیدی همچون سعید امامی، مهرداد عالیخانی، مصطفی کاظمی و خسرو براتی و نصیری پور و قبه و … وجود داشت. کم‌کم به یاس بدل می‌شد اینجا بود که یاران و وفاداران به سعید امامی از چندین محور اصلی به میدان آمدند محور رسانه‌ای و محور درون نظامی در محور رسانه‌ای روزنامه کیهان پیش قراول بوده در ۱۳۷۷/۱۰/۲۰ یعنی درست چهار روز بعد از انتشار اطلاعیه وزارت اطلاعات با انجام مصاحبه اختصاصی با خسرو (روح‌الله) حسینیان تلاش گسترده‌ای برای تبرئه متهمان اصلی و متهم نمودن طیف ملی مذهبی و دوم خردادی‌ها به دست داشتن در قتلها نمود. فردای این مصاحبه صدا و سیما نیز به میدان دفاع از محفل ترور آمد و در برنامه‌ای با نام چراغ که پیش از آن عمدتاً به مسائل و مشکلات اجتماعی و شهری می‌پرداخت و ببیننده بسیاری نیز داشت با دعوت از خسرو (روح‌الله) حسینیان مصاحبه روز گذشته وی در کیهان را پوشش گسترده‌تری داد. حسینیان آخرین لگد را بر جنازه مقتولین زد و در آن برنامه ضمن آنکه متهمان را نیروهای بشدت ارزشی و مذهبی و فکری قلمداد کرد از مقتولین به عنوان مخالفان نظام و مرتد و ناصبی که نسبت به ائمه اطهار (ع) جسارت می‌کردند نام برد.

بدنبال این اقدامات همه جانبه گروهی نیز از بین فعالان جریان محافظه‌کار و معاونت التقاط وزارت اطلاعات که آنزمان عمده افراد جریان محافظه‌کار در آن لانه داشتند البته به هدایت اسدالله بادامچیان در شهرک شهید محلاتی در خانه تیمی که متعلق به حسین شریعتمداری است گرد هم آمدند و گروهی را با نام فدائیان اسلام ناب محمدی راه‌اندازی نمودند و با هدف منحرف نمودن افکار عمومی و کمیته تحقیق شروع به صادر نمودن اطلاعیه نموده این گروه مجعول در یکشنبه ۱۳۷۷/۹/۲۹یعنی درست همانروزی که دیگر سعید اسلامی بازداشتش را حتمی می‌دانست و مصطفی کاظمی بصورت خود معرف خود را تحویل خاتمی و کمیته تحقیق داده بود، اولین اطلاعیه خویش را صادر نمود و مسئولیت قتل‌ها را بر عهده گرفت. از سوی دیگر در ۱۳۷۷/۱۰/۲۴ اسدالله بادامچیان به نزد رهبر رفته و با ارائه دلایلی آزادی بی‌قید و شرط سعید امامی را طلب می‌نماید چراکه ماندن وی را در زندان به صلاح نمی‌داند و احتمال دلسردی عوامل انقلاب (شما بخوانید خودسرها و لباس شخصی‌ها) از این بازداشت می‌رود اما خامنه‌ای زرنگتراز آن است که اعتبار خویش را هرچند برای وفادارترین عنصر خویش به زیر سؤال ببرد در ثانی دیگر برای این اقدامات دیر شده بود و سعید امامی و دیگر متهمان لب به سخن گشوده بودند.

بادامچیان وقتی که سکوت رهبر را می‌بیند بار دیگر زحمات و فداکاری‌ها و خدمات سعید امامی را برای وی بازگو می‌کند که اینجا رهبر با لحنی حاکی از ناراحتی به وی می‌گوید: “سعید امامی دیگر تمام شد! بروید خودتان هر کاری به نظرتان می‌آید انجام بدهید”اسدالله بادامچیان از بیت رهبری مستقیماً به شهرک شهید کلاهدوز منزل حسین الله‌کرم آمد و در آنجا تصمیم گرفته شد آخرین تلاش برای بیرون کشاندن سعید از زندان انجام شود و آن فرافکنی و جریان‌سازی بود همان شب نامه‌ای جعلی از دست‌خط رهبر جعل شد نامه خطاب به رحیم صفوی با این مضمون که این دگراندیشان را از بین ببرید و … نوشته شد و بعد هم همان شب در حد وسیع تکثیر شد و در تهران و قم و اصفهان و نجف‌آباد پخش شد.

هدف از این کار منحرف کردن افکار کمیته تحقیق بود چراکه با اطلاعاتی که از داخل زندان توحید بدست آمده بود حاکی از آن بود که کاظمی و اسلامی و عالیخانی منکر حضور در قتلها شده‌اند و اعلام کرده‌اند که احتمال می‌دهیم کار سپاه باشد. با این نامه مشوش شدن اذهان بازجوها و در نتیجه احتمال آزادی حداقل سعید امامی انتظار می‌رفت که البته راه به جایی نبرد و متهمان همچنان در بند ماندند و لب به سخن گشودند. اینجا بود که هوادارن تیم ترور دیگر به آزادی متهمان فکر نمی‌کردند بلکه صرفاً به خاموش شدن آنها می‌اندیشیدند. درست هنگامیکه اعترافات سعید امامی به شاه‌کلید قتلها رسید و از نقش هاشمی رفسنجانی در قتلهای سیاسی و علی‌الخصوص به قتل رساندن سید احمد خمینی پرده بر می‌داشت. حکم قتل خود وی نیز صادر شده بود. آری به تعبیر دیگر “خیاط نیز خود در کوزه افتاد”!

سعید امامی دیگر تبدیل شده بود به بمب اتمی که با زنده ماندش دیگر هیچ رازی مکتوم باقی نمی‌ماند. از طریق یکی از زندانبانان مورد وثوق به سعید امامی پیام می‌دهند که به نحوی خود را از توحید به بیرون بکش مابقی خلاص کردنت با ما! و تنها راه خروج از توحید بیماری حادی بود چرا که درمانگاه زندان توحید خود به مداوای بیماران می‌پرداخت.

سعید امامی برای اجرای این نقشه ابتدائا تصمیم می‌گیرد که به نحوی دست و پای خود را بشکند یکبار در حین اتمام بازجویی و راه برگشت به سلول در راه‌ پله‌ها خود را به زمین می‌اندازد اما دست وی نمی‌شکند و صرفاً ضرب می‌بیند (در فیلمهای بازجویی وی مشاهده می‌شود که دستش را به گردنش آویزان نموده) تنها راه می‌ماند مسمومیت و خودکشی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر