یکشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۰

نقدی بر کشتار۱۳۶۷

در این مقاله صرفا قصد دارم این موضوع را نقد کنم و با هم به یک نتیجه ی قابل قبول برسیم.

آقای عطاالله مهاجرانی در جریان استیضاح خود در دوران اصلاحات نسبت به عملکرد حاکمان در اوایل انقلاب در ارتباط با صدور مجوز تجمع برای گروهای مخالف گفت کسی که مجور میدهد موظف است که امنیت آن را هم تضمین کند نه آنکه از طرفی مجوز صادر کنند و از طرف دیگر مراسم آنها را به اغتشاش بکشانند.

البته سابقه ی سیاسی آقای مهاجرانی حاکی بر این مطلب هست که ایشان از خودکامگان بزرگ ایران هستند و تحمل کوچکترین مخالفی رو ندارند.

در اینجا قصد دارم مطلبی را از آقای تاجزاده در ارتباط با کشتار ۶۷ واکاوی کنم.
ایشان به سؤالات کاربران سایت یاری که از میرحسین موسوی در جریان انتخابات ریاست جمهوری حمایت می‌کرد پاسخ داد. در میان این پرسش‌ها سؤالی هم مربوط به کشتار ۶۷ و عکس‌العمل موسوی به آن بود. با هم پاسخ تاج زاده را مرور می‌کنیم: 
«... آقای تاج‌زاده ... در زمان مهندس موسوی شاهد اعدام بسیاری از جوانان ایران در تابستان ۶۷ بودیم. چرا ایشان هیچ عكس‌العملی نشون ندادند؟

" آقای مهندس موسوی درباره اعدام های مذكور توضیحات خوبی در سفر به شیراز داد كه می‌توانید در سایت‌ها مطالعه كنید. به نظر من باز خوانی حوادث دهه اول انقلاب نه تنها مفید بلكه لازم است زیرا نقد همه جانبه وقایع سال های ۵۷ تا ۶۷ ، موجب می شود بسیاری از خطاها چه توسط حكومتیان و چه اپوزیسیون تكرار نشود. یا دست كم درصد عظیمی از شهروندان از این خطاها حمایت نكنند و كشور و مردم هزینه كمتری بپردازد و از فرصت ها استفاده بیشتری برای توسعه دموكراتیك بشود . در آن صورت معلوم می شود كدام افراد یا گروه‌ها با دیدگاه و روش خود خشونت را در جمهوری اسلامی آغاز كرد یا رواج داد. در این صورت بدون آنكه منكر نقش افراد خاصی در حكومت برای خشونت ورزی بشوم معتقدم آنان نقش حاشیه‌ای در آغاز خشونت داشته اند، ولی نقش رهبری گروه هایی مانند "مجاهدین خلق" را در چرخه خشونت بسیار مهم می‌دانم . به ویژه در سال ۶۰ كه آن سازمان در مقابل اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی مبنی بر اینكه از "اسلحه " یا "فعالیت قانونی" یكی را انتخاب كنند، اولی را برگزیدند و تروریسم كوری به كشور تحمیل كردند و ملت ما تاوان آن تصمیم نا بخردانه را پرداخته است .

جالب آنكه در سال ۶۷ دو فاجعه رخ داد كه در مورد یكی سكوت می شود و آن عملیات موسوم به "فروغ جاودان" یا "مرصاد" است. مسعود رجوی با فرا فكنی و برای فرار از جوابگویی به تحلیل و تصمیم غلط خود كه چرا سرنوشت سازمان را به رژیم فاشیست صدام پیوند زد و به عراق رفت و با ایران جنگید و هرگز گمان نمی كرد كه بین دو كشور صلح شود زیرا نتیجه آن را سرنگونی جمهوری اسلامی می دانست ، دائم مساله اعدام های سال ۶۷ را مطرح می‌كند . در هر حال آقای خمینی در پذیرش آتش بس و قطنامه 598 كشور را نجات داد، و رجوی با راه انداختن عملیات مرصاد بیش از سه هزار عضو سازمان تابع خود را به كشتن داد، تبلیغات وسیعی درباره آنچه در زندان ها در ایران رخ داد به راه انداخته است تا كسی دوباره تصمیم غلط و غیر انسانی خود او كه مقدمه تصمیم غلط عده ای درتهران بود ، از وی سوال نكند ."
واما....

نتیجه عملیات فروغ جاویدان یا مرصاد چه بود؟
این که رجوی حدود سه هزار از نیروهای خود را به کشتن داد حاکی از آن است که نیروهای رزمی جمهوری اسلامی در آن عملیات موفق به کشتن متجاوزان شده اند و اتفاقاً این عملیات از این حیث لطفی بود که رجوی برای جمهوری اسلامی انجام داد و در یک حرکت احمقانه گروه عظیمی از آدم های دوست داشتنی را به تیر رس آنها قرار داد. اما سوال اصلی این است که وقتی جمهوری اسلامی در میدان مبارزه پیروز شده است چرا باید محکومینی که اصلاً از چنین عملیاتی حتی اطلاع نداشتند و بیشتر دوره محکومیت خود را سپری کرده اند را در اقدامی باور نکردنی و بی شرمانه در چند روز اعدام کند؟ شاید لطف رجوی از یک سو و برخورد قاطعانه با زندانیان (اشداء علی الکفار) از طرف دیگر می تواند ریشه آنها را نابود کند و جمهوری اسلامی را برای همیشه از گزند آنها ایمن کند.

اگر سازمان مجاهدین و رجوی سرنوشت خود را به رژیم فاشیست صدام پیوند زدند چرا اعدام ها برای تمام گروههای سیاسی تجویز شد؟

فرض کنیم حق با آقای تاجزاده است و مقصر اصلی رجوی است .
فرض کنیم تمام کسانی که اعدام شدند باید اعدام می شدند و حقشان بود.
فرض کنیم همه آنها فاسد بودند.
فرض کنیم رجوی تبلیغات وسیعی درباره آنچه در زندان ها در ایران رخ داد به راه انداخته است
فرض کنیم یک سری مطالب وجود دارد که آنها می دانند و ما نمی دانیم.

چند سوال ساده و مهم و در حوادث پس از انتخابات آشنادر اینجا وجود دارد که :
چرا جنازه آنها را به خانواده های آنها تحویل ندادند؟
چرا گور دست جمعی ؟
مگر پدر و مادر آنها چه گناهی کرده اند که حتی حق داشتن گور جداگانه و معلوم و با هویت برای فرزندشان را ندارند؟
فرض کنید شخصی خلافکار و جانی اعدام بشه آیا جنازه به حانوادش تحویل نمی شه؟ 
مگه این آدم ها چقدر وحشتناک بودند که حتی قبرشون هم خطرناک بود؟
حالا یه سوال دیگه:
آیا بقیه‌ی مسئولین در نظام که در هر گوشه مشغول خدمت بودند نمی تونستند مثل آیت الله منتظری حد اقل یه چیزی بگن؟ یه تحذیری بکنند؟ اینها واقعاً احکام اسلام اند؟ آیا به خاطر خطر جانی و شغلی سکوت کردند؟

اما من قصد محکوم کردن شخصی رو ندارم و فکر می کنم همه ما چون انسانیم خطا می کنیم.
حد اقل باید الآن عذر خواهی کنند و نشون بدن که می دونن اشتباه کردن و این خیلی با ارزشه. نه اینکه سعی کنن نشون بدن که اونا اشتباه نمی کنن و همه تقصیر ها رو گردن کس دیگه ای بیاندازند با فرا فكنی و برای فرار از جوابگویی به تحلیل و تصمیم غلط خود دائم عملیات فروغ جاویدان را عامل اصلی معرفی کنند.

 ما الآن نقد می کنیم تا بفهمیم که چطور باید ادامه بدیم نه برای انتقام گیری . 

الان ما همگی مستبد و بی رحم هستیم و اگر هر کدوم از ما قدرت داشته باشیم ذره ای به دیگری رحم نمی کنیم و او را به شدیدترین وجه حذف می کنیم.به امید روزی که ایرانی ها با گرایشات مختلف در کنار هم دوستانه و به دور از کینه و دشمنی زندگی کنند و همدیگر رو تحمل کنند و از با هم بودن لذت ببرند.مذهبی،بی دین،لاییک،سلطنت طلب ،سکولار،... و دمکراسی یعنی این.

مرداد ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر