دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۰

حکایت ایرانی


دست و پا زدن و فریاد زدن همیشه نشانه‌ی بیداری نیست گاهی نشانه‌ی خواب بودن، کابوس دیدن و هذیان گفتنه. ما ایرانی‌ها دیگه کاملا تبدیل شدیم به ملت زنده باد مرده باد !

ما وطن نداریم مگر اینکه کسی به کوروش توهین کنه، یا اسم خلیج فارس رو عوض کنه یا آثارباستانی در حال نابود شدن باشن یا فیلم ۳۰۰ ساخته باشه…

ما دین نداریم مگر اینکه یکی یه جایی کاریکاتور پیامبر رو بکشه، یا بخوان قرآن بسوزونن، یا توی حرم و اماکن مقدس بمب بذارن.

یه روز مهران مدیری میشه قهرمان ملی و همه برای قهوه تلخش سینه چاک می‌کنن، فردا میشه مزدور حکومتی، یه روز حیثیت افتخاری رو میبریم یه روز لیلا اوتادی میشه ف....، یه روز فوتبالیست‌ها دستبند سبز می‌بندن میشن افتخار ملی یه روز میرن با احمدی نژاد فوتبال بازی می‌کنن فحش‌شون میدیم، قبل از هر سری اخراجی‌ها میگیم ما فیلم این چماق به دست رو نمی‌خریم اما باز هم میشه پرفروش‌ترین فیلم سینما، یه روز میگن می‌خوان موسوی و کروبی رو بگیرن همه فیس بوک و دنیای مجازی و حقیقی میشه لینک و مطلب…

خیلی از حرف‌ها رو نمیشه زد فقط سربسته میگم ما همه از ظلم وستمی که بر ما رفته و میره بی‌قرار و بی‌تابیم، موج شدیم و عده‌ای هم از هر قشری، سیاستمدار و هنرمند و ورزشکار و… خوب بلدن از این موج ما سواری بگیرن پشتک وارو بزنن و حالشو ببرن.
یکی نیست داد بزنه :

مگه جز اینه که احمدی نژاد و خامنه‌ای و ... از دل همین مردم درآمده اند؟

گشت ارشاد از وقتی شروع شد که ما به خواهرامون گیر دادیم!

دیکتاتوری وقتی پا گرفت که به همسران‌مون و فرزندانمون زور گفتیم!

تقلب توی انتخابات از جایی آغاز شد که همه با برگه‌های توی جیبمون رفتیم سر جلسه‌ی امتحان!

دروغ از اونجا شروع شد هر کدوم توی هر شغل و هر جایی که هستیم واسه کوچکترین منفعت بزرگترین دروغ‌ها رو گفتیم !

پرونده‌سازی ازاونجا پا گرفت که هر دفعه سه نفر از ما دورهم جمع شد پشت سر سه نفر دیگه حرف زدیم و تهمت زدیم و غیبت کردیم !

سانسور از جایی شروع شد که توی فامیل و دوست و آشنا تحمل کسی که مثل خودمون نباشه رو نداشتیم.

ما کمی متوهم شدیم…. همه ۷۰ و چند میلیون این مملکت مثل ما نیستن که از صبح تا شب خبر و گزارش سیاسی می‌خونیم و می‌دونیم آخرین باری که فلان زندانی سیاسی با خانوادش حرف زده چه روزی بوده !

و دقیقه به دقیقه می‌دونیم تو این مملکت چه خبره! کی چی میگه و کی کجا میره !

چند نفر از اطرافیانتون می‌شناسید که اصلا نمی‌دونن نوریزاد و توکلی و زید آبادی و ستوده و... کی هستن؟! چند نفر رو می‌شناسین که به جای کسب آگاهی کردن نشستن “پای فارسی وان” و “من و تو” الیسا کجاست و بفرمایید شام می بینن؟!

۱مهر، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، عاشورا، هدفمندکردن یارانه‌ها … واسه هر کدوم از اینا هفته قبلش قرار بود این مملکت به هم بریزه اما کسی صداش درنیومد! من هم میدونم که نمیشه! اما انقدر با تبلیغات ساده لوحانه خودمون رو مسخره و مضحکه نکنیم !

چند نفر از خانواده، دوستان، همکاران آشنایان خودتون رو می‌شناسید که از صبح تا شب میگن: “اینا همه دستشون تو یه کاسه است آخرش هیچی نمیشه، اینا همش بازیه،بزار زندگی‌مون رو بکنیم، و حتی گاهی همین حساسیت‌های ما به امور سیاسی مملکت رو مسخره هم می‌کنن

بیاین قبول کنیم اگه حتا۳۰ میلیون از این جمعیت هم شور و شعور کافی رو داشت این وضعیت اینجوری نبود.

ملتی که بنزین لیتری ۷۰۰ بخرن لیتری ۱۰۰۰ تومن هم می‌خرن! ملتی که قیمت خودشو ندونه هر چیزی رو با هر قیمتی میخره.

مگه این بولیوی نبود که یارانه سوخت رو برداشت بعد بااعتراض مردم دوباره برگردوند.

ملتی که سه روز نمی‌تونه جلوی شکمش رو بگیره و نره در نونوایی بربری و لواش بخره رو چه به آزادی ودموکراسی؟! در عوض واسه زندانی‌هایی که توی زندان اعتصاب غذا می‌کنن کمپین راه میندازن و پتیشن امضا می‌کنن.

مگه اون بازار نبود که اعتصاب کرد و به خواسته اش رسید؟!

یه نگاه به مباحثه‌هایی که تو همین فیسبوک یا بقیه‌ی شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی اتفاق میفته بندازین، ببینید ملت سر هر اختلاف عقیده‌ای چه جوری به هم توهین میکنن و تهمت می‌زنن! فردا در یک فضای باز اینجوری می‌خوایم کنار هم زندگی کنیم؟!


من خسته‌ام از این همه شعار مرده‌باد زنده‌باد، هرکی زنده باشه و هر کی مرده باشه من می‌خوام تا زنده هستم زندگی کنم !

به جای بازی خوردن می‌خوام بازی کنم، فقط هم نقش خودم رو، زندگی خودم رو و نه چیز دیگه !

بزرگترین کاری هم که برای وطنم می‌تونم انجام بدم اینه که دروغ نگم، تهمت نزنم ،تقلب نکنم، زور نگم، تحمل مخالفم رو داشته باشم، آگاه باشم و آگاهی بدم و اینا رو به هم‌نسل‌های خودم و نسل بعدی منتقل کنم.


من یقین دارم این اوضاع، نمی‌تونه اوضاع مملکتی باشه که ۷۰ میلیون انسانی که دروغ نمیگن، تهمت نمیزنن، تقلب نمی‌کنن و زور نمیگن..

۶ نظر: