پنجشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۹۱

غرور ملی/آرتور شوپنهاور


مبتذل‌ترین نوع غرور، غرور ملّی‌ است، زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود‌ها و خطاهای ملّت خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند، زیرا مدام با این‌ها برخورد می‌کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه‌ی آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می‌شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملّتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.(در باب حکمت زندگی - آرتور شوپنهاور - ترجمه‌ی محمد مبشری - صفحه‌ی ۸۳ )

آرتور شوپنهاور  (۱۷۸۸–۱۸۶۰ میلادی) فیلسوف آلمانی یکی از بزرگترین فلاسفهٔ اروپا و فیلسوف پرنفوذ تاریخ در حوزه اخلاق، هنر، ادبیات معاصر و روانشناسی جدید است.

او در شهر دانزیگ در پادشاهی پروس از پدری تاجر و ثروتمند و مادری نویسنده (جوانا شوپنهاور) متولد گشت، در ۱۸۰۵ پدرش خودکشی کرد و مادرش به وایمار رفت. شوپنهاور با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود و همین امر باعث شد فلسفهٔ او حاوی عقایدی نیمه حقیقی در مورد زنان باشد. رابطهٔ مادر و فرزند مدتی رسمی و بدور از نزاع بود اما مادرش که از گوته شنیده بود او مردی بزرگ خواهد شد با انداختن او از پله‌ها به رابطه مادر و فرزندی پایان داد.

شوپنهاور با گوته نویسنده آلمانی و هگل فلیسوف مشهور رابطه داشت و چندی بعد به وسیله یک هندو از عقاید بودائیان آگاهی یافت و پس از تجسس و تفکر زیاد به آئین بودایی اعتقاد کامل یافت. مدتی نیز به تدریس پرداخت. لیکن چون کارش نگرفت آن را رها کرده و به تدوین و تحریر کتابی موسوم به «جهان همچون اراده و تصور» پرداخت و چون کتابش نیز مورد توجه مردم واقع نشد به سختی از مردم رنجیده‌خاطر و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب به جای کاغذ باطله فروخته‌اند.

او را در سال ۱۸۲۲ به عنوان استادیار به دانشگاه برلین دعوت کردند. او همان ساعات هگل را برای تدریس انتخاب کرد و این کار باعث شرکت نکردن دانشجویان در کلاس او شد؛ به همین دلیل استعفا داد و هجونامه‌ای بر ضد هگل نوشت. با شیوع بیماری وبا؛ برلین را به مقصد فرانکفورت ترک کرد و تا آخر عمر در همان‌جا ماند.
شوپنهاور تا آخر عمر ازدواج نکرد و ازدواج را مسئولیتی احمقانه می‌دانست.
او نه به روح معتقد است نه به ماده بلکه به جهان موجود علاقه دارد، او بیشتر فلاسفه را مورد تمسخر قرار می‌دهد و می‌گوید:" فلسفه نباید با جملات پیچیده آمیخته گردد، زیرا که همه مردم باید به فلسفه آگاهی کامل داشته باشند. کار انسان نباید تفکر درباره آن پدیده‌هایی باشد که تاکنون کسی به آنها پی نبرده‌است، بلکه باید اندیشیدن به آن واقعیاتی باشد که در برابر دیدگان همه قرار دارد، ولی کسی به آنها نپرداخته‌است."

۲ نظر:

  1. دوست گرامی
    امروز بطور اتفاقی کامنت ۸ ماه قبل شما را در بالاترین دیدم: «بابا مهم شدیا!(-: با صدای آمریکا و نوریزاد می پری(-: راستی چه خبر از قوری زاد؟((-:»

    احتمالا همانروزها بود که آزاد آزاده دستگیر شد و سایت حر زمان محمد قوری‌زاد تخریب گشت.
    چون از حال ما پرسیدی، پدان که : «سایت پیشین جناب محمد قوری‌زاد در اثر بارش ولایت عظما و ایمان قوی شیعیان دوازده امامی سوسک شد و رفت پی‌کارش، اما تا محمد قوری‌زاد در دل و روح شما زنده‌است، سایت قوری‌زاد هم زنده خواهد ماند.»
    و بدان که: «قهرمان دوران، شهید زنده، منجی بشریت، رزمنده هنرمند، جناب آقای محمد قوری‌زاد پس از روزها و شب‌ها و ماه‌ها شکنجه شدن‌های طاقت فرسا، ۱۲ بار تیرباران شدن با کلاشینکف‌های ساخت چین، ۷۲ بار اعدام با طناب دار روسی، مسموم شدن با جام زهر با برند امام سیزدهم، له شدن زیرچرخ‌های هواپیمای امام چهاردهم، زنده بگور شدن، پرت شدن از طبقه چهاردهم با نیت چهارده معصوم، قطع سر و دست و پا با شمشیر دو تیغه سربازان گمنام امام زمان، همچنان برای شما سخن می‌گویند.»

    پیروز باشی!
    https://sites.google.com/site/ghurizads/ghurizad

    پاسخحذف