یکشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۰

روزهای بارانی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم

چتر نداشتیم

خندیدیم

دویدیم

به شالاپ شلوپ های گل‌آلود عشق ورزیدیم

Rain trickled down the glass, puddling on the window sills


دومین روز بارانی چطور؟

پیش‌بینی‌اش کرده بودی

چتر آورده بودی

من غافلگیر شدم

سعی میکردی من خیس نشوم

شانه‌ی سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد میکنه

حوصله نداشتی سرما بخوری

چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی

و شانه‌ی راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟

با یک چتر اضافه اومدی

مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم
.
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم. تنها برو!
.
.
.


می‌توان به سادگی عاشق شد،اما عشق ساده نیست،عشق به اعتبار مقدار دوام عشق است،نه شدت ظهوراش.


در گذرگاهِ زمان، خيمه شب بازیِ دهر،با همه تلخی و شيرينی خود، می‌گذرد
رنگ‌ها، رنگِ دگر می‌گيرند،عشق‌ها می‌ميرند
و فقط خاطره‌هاست که شيرين و چه تلخ، دست ناخورده، به‌جا می‌مانند


                              Listen to the pouring rain
Listen to it pour,
And with every drop of rain
You know I love you more

Let it rain all night long,
Let my love for you grow strong,
As long as we're together
Who cares about the weather?

Listen to the falling rain,
Listen to it fall,
And with every drop of rain,
I can hear you call,
Call my name right out loud,
I can hear above the clouds
And I'm here among the puddles,
You and I together huddle.

Listen to the falling rain,
Listen to it fall.

It's raining,
It's pouring,
The old man is snoring,
Went to bed
And he bumped his head,
Couldn't get up in the morning,

Listen to the falling rain,
listen to the rain

Jośe Feliciano

۳ نظر:

  1. ترانه ی دلنشینی هست، موزیک و شعر زیبایی هم داره. شنیدنش همیشه لذت بخشه، به خصوص توی روزای بارونی. روزایی که آدم دوست داره زیر آسمونش قدم بزنه و خیس خیس بشه سر تا پا! که با نوک انگشتاش روی شیشه ی پنجره ی بخار گرفته ی اتاق نقاشی بکشه و برای خودش یادداشت بذاره، بعد هی نگاه کنه ببینه هنوز هست یا آب شده ریخته پایین، مثل وقتی که بچه بود...

    پاسخحذف
  2. ...
    بگذار تا ببارد باران
    باران وهمناک
    در ژرفای شب
    ین شب بی پایان
    بگذار تا ببارد باران
    اینک نگاه کن
    از پشت پلک پنجره
    تکرار پر ترنم باران را
    و گوش کن که در شب
    دیگر سکوت نیست
    بشنو سرود ریزش باران را
    کامشب به یاد تو می آرد
    گویی صدای سم سواران را
    امشب صفای گریه من
    سیلاب ابرهای بهاران است
    این گریه نیست
    ریزش باران است
    ...
    (حمید مصدق)

    پاسخحذف
  3. متاسفانه این روزها دوستی ها "دلاری" شده،راستی....پاریس هم هوا بارونیه!؟

    پاسخحذف