۱۷آبان ۱۳۵۸
دکتر
محمود عنایت
(محمود عنایت (زاده ۱۳۱۱، تهران - درگذشت ٢٨
دی ۱۳۹۱، آمریکا(فعال سیاسی و روزنامهنگار ایرانی
بود. وی دارای مدرک دکترای دندانپزشکی از دانشگاه تهران بود، ولی از جوانی به فعالیت مطبوعاتی روی آورد. در جوانی از
هواداران حزب ایران بود، در دوران قبل از انقلاب مسئول تهیهٔ برنامهای رادیویی به نام پنج و سه دقیقه بود که بعدها به همه روز، همین ساعت، همین جا تغییر نام داد. این برنامه انتقاداتی را به حکومت وارد میکرد و
برنامهای پرطرفدار بود.
وی بعدها سردبیری نشریهٔ ایرانآباد را بر عهده گرفت، و از اسفند ۱۳۳۴ سردبیری نشریهٔ فردوسی را نیز عهدهدار شد. وی در این نشریه
با افرادی چون ابراهیم گلستان، جلال مقدم، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو که اکثراً از مخالفان شاه بودند، همکاری میکرد.
عنایت از سال ۱۳۴۴ امتیاز نشریهٔ نگین را نیز کسب کرد و از همان سالها بیشتر به کاظم شریعتمداری نزدیک شد. در دوران نخستوزیری شاپور بختیار به عنوان مشاور وی انتخاب شد.
گفته میشود محمود عنایت در سالهای پس از انقلاب، در شکلگیری حزب خلق مسلمان که هوادار کاظم شریعتمداری بود، نقش داشت. بعد از سرکوب حزب جمهوری خلق مسلمان و اعدام رهبران آن در تبریز، وی به اروپا و سپس آمریکا پناهنده شد و همچنان به فعالیت مطبوعاتی مشغول بود.
دکتر محمود عنایت در ۲۸ دی ماه ۱۳۹۱ در سن ۸۰ سالگی در آمریکا در
گذشت.
یکی
از آقایان فقها هنگام بحث درباره ماده مربوط بهواگذاری فرماندهی کل قوا بهشخص
اول روحانیت فرمودهاند که ما بهدنیا کار نداریم. دنیا بپسندد یا نپسندد ما راه
خودمان را میرویم.
شاه
مخلوع هم وقتی حزب بیبدیل و بیعدیل رستاخیز را تشکیل داد همین حرف را زد. وقتی
بهتلویح و تعریض بهاو اندرز میدادند که سابقه ندارد که حزبی در نقطهئی از ربع
مسکون تشکیل شود که همه افراد یک مملکت عضو آن باشند و دنیا بهاین طرز مملکتداری
و این طرز تحزب میخندد طعنه و تسخر میزد که: «ما به دنیا چکار داریم. دنیا هر
غلطی میخواهد بکند و هر رجزی میخواهد بخواند، ما با رستاخیزمان بهسوی تمدن بزرگ
میرویم» وقتی بهاو میگفتند که در قرن بیستم هیچ مملکتی نمیتواند مجرد و مجزا
از خانواده بزرگ ملل روی زمین، و بیاعتناء و بیتوجه بهقضاوت سایر ملتها زندگی
کند و عصر ما عصری نیست که ملتی علیرغم بندها و پیوندهائی که وی را بهجهان متمدن
مربوط میکند در مسیری مخالف و معارض با افکار عمومی دهها گام بردارد بهغرور و
تفرعن افاده مرام میکرد که این منم طاووس علیین شده. وین منم ناقوس علیین شده.
غربیها باید بیایند و مملکتداری را از ما یاد بگیرند.
دیکتاتورها
ممکن است هدفهای متضاد و متعارضی داشته باشند ولی شیوه و شگردشان در وصول بههدف
معمولاً یکی است. دیروز وقتی شرح مذاکرات روز پنجشنبه مجلس خبرگان را میخواندم و
میدیدم که گروهی علیرغم مخالفت جمعی از همفکران و هممسلکان خودشان کوشش میکنند
که همه قوای مملکتی و اختیار همه شئون و امور ملی اعم از تعیین فقهای شورای نگهبان
و نصب اعظم مقامات قضائی کشور و اعلان جنگ و عقد صلح و فرماندهی کل قوا و اتخاذ
تصمیم درباره عزل رئیس جمهور را بهمقام واحدی واگذار کنند به یاد جماعتی افتادم
که در طلوع استبداد پهلوی و در اولین مجلس رضاخانی کوشش میکردند که اختیارات و
اقتداراتی از همین قبیل را با استدلال و احتجاجی مشابه بهشخص رضاخان تفویض کنند.
من نمیدانم اگر ما تا این حد دچار
قحط الرجال هستیم که یک رئیس جمهور یا یک قاضی یا یک سپاهی قابل اعتماد در میان
این همه آزادیخواه و خیل مبارزین انقلابی نمیتوانیم پیدا کنیم پس چطور دست بهانقلاب
زدهایم، و اگر سخن از احتمال است و آقایان میخواهند باب یک فتنه و توطئه احتمالی
را با تدبیر واگذاری همه اقتدارات بهشخص فقیه مسدود کنند این ایراد مطرح میشود
که از کجا صلاحیت فقیه در آینده هم نظیر امروز مورد تأیید و انفاق قاطبهٔ مردم
باشد؟ و مقامی که میخواهد از تخلف فرماندهان نظامی و اعظم مقامات قضائی و حتی رئیس
جمهوری جلوگیری یا آنها را عزل کند اگر خودش دچار لغزش شد و از اختیاراتش بهنادرستی
استفاده کرد چه مقام و مرجعی در مقابل او خواهد ایستاد – اگر بگوئیم که فقیه یا
بالاترین مرجع روحانیت مافوق انسان است و هرگز اشتباه نمیکند سخنی گزاف و خلاف
واقعیت و حتی خلاف اصول و احکام مذهب گفتهایم و معقول هم نیست که کسی هم ابرمرد و
مافوق انسان و در زمره معصومین و طاهرین باشد و هم برای حفظ خودش نظیر افراد عادی
بهقوای مسلح اتکاء کند چون لامحاله این حرف مطرح میشود که چنین فردی را همان
قوای ماوراء طبیعی و مافوق انسانی حفاظت میکند و احتیاجی بهتوپ و تانک و مسلسل
نیست – میماند این فرض که چنین فقیهی یک فرد عادی با همه خصوصیات انسانی و قوتها
و ضعف و محاسن و معایب احتمالی یک انسان باشد در این صورت از آیتالـله خمینی و
شرائط خاص امروز که بگذریم هیچ منطقی حکم نمیکند که همه اقتدارات و اختیارات ناظر
بر شئون حیاتی یک ملت را دربست بهدست فرد واحدی بدهیم و با علم بهاین که تنها
مختار غیرمسئول، ذات باری تعالی است یک موجود انسانی را در عین مختار بودن مافوق
همه مسئولیتها بشناسیم. این همان استبداد فردی و تسلط مطلقه و مستقلهای است که
مرجع واحدی را مافوق میلیونها انسان زنده قرار میدهد و ملت ایران برای شکستن دور
جهنمی آن قیام کرد. این همان نظم نامبارکی است که دوام و بقای آن اهانت مستقیم بهمقام
انسانی میلیونها ایرانی شرافتمند بهشمار میرفت و خود آیتالـله خمینی بهسقوط و
انقراض آن فتوا داد.
تمرکز
همه اختیارات سیاسی و نظامی در یک مقام – و ترجیح اراده و تشخیص و شعور و تصمیم او
بر سایر بندگان خدا بهاین معنی است که سایر افراد در صلاحیت و کفایت و فضل و بذل و حلم و دانائی و آگاهی بهپایِ
آن مقام نمیرسند چنین سخنی بهشرحی که خواهد آمد مخالف همه آن اصولی است که
انقلاب ایران برای استقرار و تنفیذ آنها آغاز شد.
برگرفته از: "کتاب جمعه" (به سردبیری احمد شاملو) - شماره ۱۲- آبان ماه ۱۳۵۸
تمرکز همه اختیارات سیاسی و نظامی در یک مقام – و ترجیح اراده و تشخیص و شعور و تصمیم او بر سایر بندگان خدا بهاین معنی است که سایر افراد در صلاحیت و کفایت و فضل و بذل و حلم و دانائی و آگاهی بهپایِ آن مقام نمیرسند چنین سخنی بهشرحی که خواهد آمد مخالف همه آن اصولی است که انقلاب ایران برای استقرار و تنفیذ آنها آغاز شد.
پاسخحذف