پنجشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۲

آیا شیر و خورشید نشان حمایت از سلطنت و خاندان پهلوی است؟(گردآوری علی آزادان)


در باور بسیاری از ایرانیان بخصوص نسل پس از انقلاب اینگونه نقش بسته است که شیر و خورشید بر پرچم ایران, نشان سلطنت پهلوی و حامیان آن دارای گرایش سیاسی سلطنت طلبی هستند. نشان شیر و خورشید, برای بسیاری از ایرانیان صرفا یادآور سلطنت پهلویان است و اگر فردی به هر دلیلی مخالف نظام سلطنتی باشد ناخودآگاه از این نشان احساس انزجار می کند.

برخی نیز با علم به قدمت بسیار بیشتر این نشان همچنان معتقدند که شیر و خورشید نشان از جور و ظلم نظامهای سلطنتی گذشته در ایران است که به نظر بحثی غیرمنطقی می نماید چراکه تاریخ ایران, و نه فقط ایران بلکه تاریخ سراسر جهان, نظامهایی سلطنتی با ماهیت استبدادی داشته است اما اولا این دلیلی بر رد و انکار نشانی ملی که بخشی از تاریخ ایران است نمیباشد و ثانیا ذات حاکمیت قرنها پیش مهیا کنندهء نظامی پادشاهی بوده است. وگرنه ایران در قرنها پیش که پذیرای نظامی جز این نبوده, حتی نظام حاکمیت اسلامی نیز از صدر اسلام به بعد همواره فرد محور و فردگرا بوده است.

ضمن اینکه نگارنده, معتقد است در حال حاضر, پرچم رسمی ایران همانی است که به تایید و مورد شناخت سازمان ملل و جهانیان رسیده است و نیز بحث و طرح آن در مباحث سیاسی صرفا اثری فرسایشی و تفرقه آمیز دارد, لازم است نکاتی چند دربارهء قدمت و اصالت این نشان پرچم تاریخی ایران که بخشی از هویت ملی ماست یادآوری شود.

شیر و خورشید نشانی است که تا پیش از انقلاب ۵۷ نماد ملی ایران بود. این نشان تلفیقی از سنن کهن میان‌رودان، ایران، عرب، ترک، یهودی و مغول است و از این حیث قابلیت یک نشان ملی بودن را سوای گرایشهای سیاسی و قومی و عقیدتی داراست.

  از حدود قرن ششم هجری، علامت شیر و خوشید از ستاره‌بینی وارد کارهای هنری در قلمرو اسلامی از مصر تا آسیای میانه شد. از پس از دوران سلجوقیان این نشان از قرن نهم هجری/پانزده میلادی بطور ناپیوسته بر روی پرچم‌های ایران نقش بسته‌است.

نشان شیر و خورشید در هر دوره‌ای از تاریخ بصورت مختلفی تعبیر شده‌است. در ابتدا تنها نشانی ستاره‌بینی بوده‌ و نه مظهر حکومت.

در دوران صفویه این نشان تعبیری شیعی/ایرانی پیدا می‌کند. از زمان شاهان بعد از آغامحمدخان قاجار و همزمان با تحولات فکری و اجتماعی در آن زمان، تعبیر شیعی نشان به تدریج کمرنگ می‌شود. در این دوران است که این نشان به ایران قبل از اسلام نسبت داده‌می‌شود.

قدیمی ترین پرچم شیر و خورشید دار شناخته شده به سال ۸۲۶ هجری قمری (حدود ۱۴۲۳ میلادی) بر می‌گردد. این پرچم در مینیاتوری از شاهنامه شمس الدین کاشانی به تصویر کشیده شده‌است.

 در دوران صفوی نشان شیر و خورشید مظهر دو رکن جامعه بود: «حکومت و مذهب» و تا زمان شاه‌عباس صفوی، نشان شیر و خورشید به نشانی رایج در درفش‌های ایران بدل شده‌بود.

در دوره صفوی «نشان خورشید» نشانگر نظام سال و ماه خورشیدی و «نشان شیر» در آن اشاره به امام علی، «شیر خدا» است که در بعضی از نشان‌ها این جمله در زیر نشان شیر و خورشید به چشم می‌خورد و شمشیر در دست شیر نیز ذوالفقار شمشیر مشهور علی ابن ابیطالب امام اول شیعیان است.

مهر شاهنشاهی نادرشاه منقش به شیر و خورشید بود. همجنین نشان مزین به عبارت «الملک الله» بود. دو شمشیر آب طلای متعلق به کریم‌خان زند دارای نشان نجومی شیر است که نشانگر نشان ستاره بین شیر در برج اسد دارد. از دیگر نمونه‌های مربوط به این دوران می‌توان به نقش شیر و خورشید بر روی سنگ قبر یک سرباز زند اشاره‌نمود.

از تغییراتی که در زمان سلطنت فتحعلی شاه در درفش و علامت دولت ایران رخ داد، تغییرات در نژاد شیر بود، بدین معنی که قبل از اواسط سلطنت فتحعلی شاه، همیشه شیری که در سکه‌ها و درفش‌های ایران نقش می‌گردید، شیر ایرانی بود، زیرا «شیرهای ایرانی چه نر و چه ماده، بی یال بوده‌اند نه همچون شیرهای آفریقا که نرهایشان یالدار و ماده شان بی یالست» از این زمان با تاثیر گرفتن از اروپاییان تصویر شیر بر اساس شیرهای نر آفریقایی که دارای یال بودند ترسیم می‌شود.

امیرکبیر دستور داد شکل پرچم مستطیل باشد ( بر خلاف شکل سه گوشه در عهد نادرشاه ) و سراسر زمینۀ پرچم سفید، با یک نوار سبز در گوشه بالائی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائین پرچم دوخته شود و نشان شیر و خورشید و شمشیر در میانه پرچم قرار گیرد، بدون آنکه تاجی بر بالی خورشید گذاشته شود. بدین ترتیب پرچم ایران تقریباً به شکل و فرم پرچم امروزی ایران درآمد.

در پنجمین متمم قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران (قانون اساسی مشروطه)، پرچم ایران به شکل شیر و خورشید بر روی سه رنگ سرخ و سفید و سبز تعیین شد.

پس انقلاب ۵۷ با وجود آنکه این نشان مفهوم بسیار قدیمی شیعی داشت و شیر منسوب به علی امام اول شیعیان بود، در فضای انقلاب سال‌های اول پس از انقلاب، نشان شیر و خورشید سمبل یک «نظام سرکوبگر، غربزده شاهنشاهی» بود که باید جایگزین می‌شد. در آن دوران مهندس مهدی بازرگان تلاشهای بسیاری کرد تا حاکمیت وقت را از سر این تصمیم منصرف کند که متاسفانه موفق نشد.

در سال ۱۳۸۷ تلاشی برای بازگرداندن سردر شیر و خورشید مجلس ایران صورت پذیرفت. اما با وجودی که این کار با استقبال افکار عمومی همراه بود و قانونگذاران ایران هم نسبت به این کار ابراز تمایل کرده بودند، این شیرها پس از دو روز دوباره به زیر کشیده شد.

متاسفانه به نظر میرسد که در حال حاضر نشان شیر و خورشید تبدیل به نشان مخالفت با جمهوری اسلامی شده است و تا سطح یک حزب و دیدگاه سیاسی تنزل یافته و آن بار نشان ملی بودن خود را تا حدی از دست داده است.




برخی کتب قدمت شیر و خورشید را به بیش از هزاران سال میدانند

                                                               
پرچم دوران صفویه



                                           
پرچم شاه صفوی دوم



                                                        
افشاریه و پرچم


                                                          
پرچم دوره نادر شاه



                                                    
شمشیر و قاجارها




                       
پرچم محمد شاه قاجار




                            
پرچم دوره آغا محمدخان قاجار




                                  
تاج ، پرچم و محمد شاه





                        
امیر کبیر و طرح پرچم او




                                                
پرچم کنونی ایران 

یکشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۲

نادر شاه افشار(گرد آوری،علی آزادان)


نادرقلی ملقب نادر شاه از ایل افشار خراسان، پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه است. او از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام است که سرکوب افغانها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح هندوستان و ترکستان و جنگهای پیرزومندانه او سبب شهرت بسیارش گشت. به او در اروپا لقب "آخرین جهانگشای شرق"، "ناپلئون ایران"و "اسکندر دوم" نیز داده‌اند.

با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند. محمود افغان نیز که بر اصفهان و نواحی اطراف آن حکومت می‌کرد بدست پسر عمویش بقتل رسید.

نادر که از میزان نفوذ خاندان صفوی در میان مردم آگاه بود، به شاه تهماسب دوم پیوست و سردار سپاه او شد. سپس خراسان را به تصرف خود در آورد.

وی پس از آن برای به‌قدرت رساندن شاه تهماسب با افغانها وارد جنگ شد و رییس افغانها را شکست داد. او سپس افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع خود نمود. بدین ترتیب پس از هفت سال، شورش افغان‌ها به پایان می‌رسد.نادر سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ می‌شود و روسها را از شمال ایران می‌راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شده و جنگ را نیمه کاره رها کرده و به آن سامان می‌رود.

شاه تهماسب صفوی با توجه به قدرت و شهرت روزافزون نادر و به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان به قصد بازپسگیری ایروان می‌گیرد ولی به سختی شکست می‌خورد.

به دنبال قراردادی میان شاه تهماسب دوم و دولت عثمانی و در پی شکست ایران، گرجستان و ارمنستان در ازای تبریز به آن دولت واگذار می‌شوند.

نادر که خود این نواحی را به ایران بازگردانده بود تهماسب را از شاهی برکنار گردانده و پسر خردسالش را با نام (شاه عباس سوم) به جانشینی برگزید و برای حفظ قدرت، خود را نایب‌السلطنه نامید.

نادر در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت، عثمانیان را به سختی شکست داد و طبق قراردادی با روسها در گنجه، ارتش روسیه را وادار به عقب نشینی از تمام مناطق ایران کرد.

نادر کلیهٔ حکمرانان و کدخدایان ایران را در دشت مغان در شورای بزرگ قرلتا (به سبک چنگیز و تیمور) جمع کرد. او اعلام کرد که وظایف خود را انجام داده و تصمیم به‌استراحت و کناره‌گیری از کارها دارد. بزرگان کشور که می‌دانستند او باطناً مایل به سلطنت است، وی را به سلطنت پذیرفتند. بدین ترتیب شاه عباس سوم صفوی از شاهی برکنار شده و حکومت سلسلهٔ افشار با پادشاهی نادر آغاز می‌گردد.

نادر،اندکی بعد تاجگذاری نمود.
نادرشاه به مدت ۱۲ سال پادشاهی کرد و در این مدت دائماً به لشکرکشی به نواحی گوناگون مشغول بود. در این زمان توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری نواحی دیگر که برای سال‌ها از ایران جدا شده بودند را به ایران بازگرداند. مهم‌ترین فتح او فتح هندوستان بود.

افغان‌های مخالف نادرشاه پس از فتح قندهار به دست نادر، به دهلی گریخته بودند. نادرشاه سه بار به پادشاه هند، محمد شاه گورکانی، اخطار نمود که افسران اشرفافغان (حدوداً ۸۰۰ نفر) را به ایران تحویل دهد. در پی عدم تحویل آنها، سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کَرنال هندی‌ها را شکست داده و دهلی را تصرف کرد. سپس ۸۰۰ افغان را در بازار دهلی دار زدند و بازگشتند.

نادر به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی توانست با به‌کارگیری تاکتیک‌های نوین جنگی پیروز شود.در جنگ کرنال در طی یک روز بین بیست تا سی‌هزار شهروند هندی کشته شدند. بناچار محمد شاه گورکانی از نادر امان خواست.نادر در قبال گرفتن کلید خزانه سلطنتی هند عقب‌نشینی را پذیرفت و تاج پادشاهی هند را بر سر او باقی گذاشت.

نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت؛ غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانهٔ دوران صفوی برآورد شده‌است. در میان این غنائم، جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. میزان غنائم به حدی بود که نادر برای سه سال از گرفتن مالیات در ایران چشم پوشید.

با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان فراهم آمد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط کمپانی هند شرقی بر این کشور استیلا یافت.

نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر می‌دانست کشت.

نادر برای تامین هزینه جنگ‌های خود مجبور بود تا مالیات‌های گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورش‌هایی در جای‌جای کشور روی می‌داد.

زمانی که نادر برای رفع یکی از این شورش‌ها به خراسان رفته بود جمعی از سردارانش شبانه به چادر وی حمله کردند و اور ا به قتل رساندند.

به گفته لارنس لاکهارت مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده: نادر در ماه‌های پایانی عمر در اوج خشونت حکومت می‌کرد و به دلایلی چند به تمامی سرداران اش سوءظن داشت. نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم می‌کنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم. نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده نادر را از میان بردارند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت.

این گفته "لاکهارت" کم و بیش به همین صورت از قول جیمز فریزر انگلیسی که شخصاً نادرشاه را میشناخته و ماهها همراه او بوده و "بازن" پزشک فرانسوی نادرشاه آورده شده‌است.

پس از مرگ نادر شاه بسیاری از فرزندان و خاندان وی توسط برادرزادهٔ نادر -عادل‌شاه- کشته شدند. علی قلی خان به حدی کینه قطع نسل نادر را به دل بسته بود که زنان نادر را که آبستن بودند هم بکشت و از تمام اینان فقط فرزندش شاهرخ را زنده نگهداشت، چون وی از طرف مادر از صفویان بود و گفته‌اند از ابقای او منظورش این بود شاید روزی مردم ایران خواستند پادشاهی از نژاد صفوی داشته باشند.

در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشتهٔ خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب‌نشینی کردند.بناهایی که به دستور نادر در خراسان بنا شده‌اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.

در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می‌شد. نادر اقوام ایرانی را متحد و منسجم در زیر پرچم ایران درآورد و بار دگیر ایران قدرتمندترین کشور آسیا گشت.

شهرها یا ولایات ایران در دوره نادر به شرح زیر بودند: آذربایجان، افغانستان، بلوچستان (پاکستان)، ترکمنستان، گرجستان، داغستان، بحرین، قطر، کشمیر و غیره.

نادر شاه، جان التون دریانورد بریتانیایی مقیم سن پطرزبورگ را به رغم کارشکنی روس‌ها و انگلیسی‌ها برای ساختن کشتی جنگی به خدمت گرفت. التون با سمت دریاسالاری به ریاست کشتی‌سازی ایران منصوب و به" جمال بیگ" ملقب گردید.

با وجود تمامی دشواری‌های اجرایی و سیاسی، با حمایت‌های نادر و تلاش‌های التون، نخستین ناو ایران مجهز به بیست عراده توپ به نام "نادرشاه" در کرانهٔ گیلان به آب انداخته شد. پس از آن به موجب فرمانی که پادشاه ایران صادر کرد تمام کشتی‌های روسی موظف بودند به پرچم ناو جدید سلام دهند.

با افول دولت نادری، سرزمین پهناور فلات ایران که پس از مدت‌ها به زیر یک درفش درآمده و رنگ یگانگی پذیرفته بود، از هم پاشید.
استخوان های نادرشاه در داخل پارچه مربوط به زمان باز کردن تابوت وی
آرامگاه نادرشاه بنایی است در مجموعه باغ موزه نادری در شهر مشهد که به یادبود نادرشاه افشار در سال ۱۳۴۲ خورشیدی توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده‌است.

نادر شاه در هنگام حیات خود دستور به ساخت آرامگاهی کوچک در مشهد داد. این آرامگاه کوچک در مجاور چهارباغ شاهی و روبروی حرم امام رضا از خشت و گل ساخته شد.

قوام‌السلطنه در اواخر عهد قاجار در محل یکی از مقابر ویران شده نادری، آرامگاه جدیدی برای وی ساخت و استخوانهای او را از تهران به مقبره مزبور حمل کردند.

بنای جدید که در محل فعلی آرامگاه وی قرار داشت مدتی بر پا بود تا این که انجمن آثار ملی ایران در سال ۱۳۳۵ خورشیدی درصدد بر آمد آرامگاهی مناسبِ شأن نادرشاه برای وی در همان محل مقبره ساخته قوام‌السلطنه ساخته شود. این کار از سال ۱۳۳۶ شروع و در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید.

ساختمان جدید آرامگاه نادر شاه افشار در تاریخ ۱۲ فرودین ماه سال ۱۳۴۲ با حضور محمدرضا شاه پهلوی به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.

این موزه هم اکنون تحت مدیریت سازمان میراث فرهنگی اداره می‌شود. در اواخر سال ۱۳۸۶ باغ موزه نادری که بر اساس طرح نوین بهسازی مورد بازنگری و تعمیرات در فضاهای داخلی قرار گرفته بود پس از ۶ ماه تعطیلی دوباره بازگشایی شد.همچنین در گوشه شمالی آرامگاه نادر، آرامگاه محمد تقی خان پسیان سردار خراسان قرار دارد.

صفحه ی عکسهای تاریخی در فیسبوک