دقایقی بعد از اینکه از قطار مترو پیاده شدم یک موتور سوار
گرفتم که راحت تر و سریعتر به قطعات مختلف بروم.(سه گزارش تهیه کردم،هنری،ورزشی و
سیاسی) اولین قطعه که مزار نعمت الله نصیری بود را داشتیم پشت سر می گذاشتیم که یک
پیکان زهوار در رفته ی نیروی انتظامی و۵ سرنشین
با لهجه های قوم یاجوج ماجوج(توهین نژادی تلقی نکنید،منظورم اینه که تهرانی نبودند
و به سختی متوجه می شدم چه می گویند و این از معجزات پلیس کشور است که نه نیروهای
خود را آموش می دهد و نه آنها را در زادگاه خود به خدمت می گیرد) جلوی ما را
گرفتند،خب من چون سابقه زیادی در برخورد با نیروهای گدا گشنه ی انتظامی دارم خیلی
جا نخوردم،طرف از مدارک موتور ایرادهای بیخود گرفت و بعد هم صاحب موتور را با
الفاظ رکیک و توهین آمیز به کلانتری منتقل کردند.(البته بعید می دانم،احتمالا
بعد از رفتن من تلکه اش کردند).
حین برخورد با او سرگروهشان به من گفت کجا می ری؟گفتم
قاعدتا در قبرستان مردم برای شنا کردن یا کوهنوردی نمیان،سر خاک مردگان می روم.گفت
کدوم قطعه ؟برای چی موتور گرفتی ؟از کجا میای؟ برای چی می ری،مگه آشنایت هستند
؟؟سه مرتبه قطعاتی که می خواستم بروم را برایش گفتم (حس آگاتا کریستی بهش دست داده
بود و می خواست ببینه قطعات را جابجا نمی گم) خلاصه به سربازش گفت کول پشتی من را
بگرده.سرباز گفت این چیه؟گفتم هد لامپ،گفت به چه کاری میاد؟این چیه؟گفتن اسپری
بدن،گفت فکر کردم رنگه.این چیه؟گفتم کتاب مارون(انتگرال و مشتق و حدود تک متغیره
)،فقط سری شلنگ قلیان که دوستی در کیفم جا گذاشته بود را خوب می شناخت☺
در این مملکت قبرستان هم بخواهی بروی سوال می کنند برای چه می
روی و چرا می روی!خلاصه راهی شدم به سمت قطعه ی۸۸،قطعه
ی هنرمندان،البته همگی از بزرگان و اساتید در رشته ی خود بودند و من
تنها از کسانی که در حد شناخت ناقص خودم آگاهی داشتم گزارش تهیه کردم.وضعیت قبور
هنرمندان در بهشت زهرا به مراتب بهتر از گورهای امامزاده
طاهر و ابن بابویه و بالاخص ظهیرالدوله بود.
یادش بخیر،پخش هامون مصادف شده بود با سال آخر ما
و همه منو هامون صدا می کردند،چون تمام دیالوگهاشو از حفظ بودم و هستم.سر کلاس همه
گوششون به نریشن من بود تا درس معلم! خلاصه ما عضو جامعه ی هامونیست ها بودیم.
نادر ابراهیمی، داستاننویس معاصر ایرانی است،او
علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه،
و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست.
مرحوم
جلال مقدم هم جدای سابقه ی زیاد بازیگری از نقش آفرینان تریلر هامون بود.
جلال مقدم،منتقد،بازیگر
و کارگردان ایرانی بود.وی اوایل دهه ۱۳۳۰ همکاری با مطبوعات سینمایی را آغاز کرد و
در سال ۱۳۳۷ فیلمنامه فیلم «جنوب شهر» را نوشت. وی پس از سال ۱۳۴۷
مشاور مهندس قطبی رئیس وقت رادیو و تلویزیون ایران بود.او در دوران فعالیتاش
نگارش فیلمنامه ۷ فیلم سینمایی را به انجام رساند. همچنین طی سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۶۵
هشت فیلم سینمایی را کارگردانی کرد. او پس از کارگردانی فیلم چمدان در سال ۱۳۶۵
دیگر فیلمی نساخت و فعالیت سینمایی را تنها در عرصه بازیگری دنبال کرد. او تا پیش
از مرگ در ۱۷ فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت.
ایشان
هم از نقش آفرینان فیلم هامون بودند(نقش حقیقی) صاحب گالری که مهشید آثارش را به
نمایش گذاشته بود.
منصوره حسینی،نقاش،پیکره
ساز و نقاد هنری بود.وی در سال ۱۳۲۸ لیسانس نقاشی خود رااز دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت
کرد. سپس در سال ۱۳۳۸ از آکادمی هنرهای زیبا - رم پایاننامه
گرفت.هنگامی که منصوره حسینی در دانشکده هنرهای زیبا آموزش خود را آغاز
کرد، این دانشکده چهار پنج سال بیشتر نداشت. استادان منصوره، حیدریان، وزیری،
صدیقی، مقدم، رولان دوبرول و مارت سلستین آیو (خانم امینفر)
بودند.
حسین
سرشار نقش مهندس سلیمی را در هامون داشت و همینطور در فیلم اجاره نشین ها های
مهرجویی علاوه بر بازیگری مهارت خود در اپرا را هم اثبات کرد.ایشان را دورادور می
شناختم،گفتند آلزایمر گرفته و در اثر تصادف فوت کرده اما گفته می شد جزو قتلهای زنجیره ای بوده اند!
حسین سرشار ازهنرستان
عالی موسیقی در رشته آواز دیپلم گرفت و برای ادامهٔ تحصیل
راهی ایتالیا شد و در آنجا دورهٔ نهایی کنسرواتوار سانتاچی
چیلیای رم رابادرجهٔ اول به پایان رسانید. در کنکور بینالمللی اپرای
لافنی چه در ونیز شرکت
نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد.در نهایت از طرف
همان اپرا بهعنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلانشرکت
نمود.
هم در خاکسپاری شاملو هم فریدون مشیری تب تندی
داشتم ولی مگر می شد در مراسم شرکت نکرد!؟
جد پدری فریدون مشیری به
دلیل مأموریت اداری به همدان منتقل شده بود، و پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال
۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد، و در ایام جوانی به تهران آمد و از سال
۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. فریدون مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات
ابتدایی را در تهران انجام داد و سپس به علت مأموریت اداری پدرش
به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول
دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به
دبیرستان ادیب رفت. به گفتهٔ خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگیهایی
بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما
دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه
رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی... از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز
داشتم ولی... در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳
سال ادامه یافت.»
شمس آل احمد،برادر
جلال آل احمد،نویسنده و محقق ایرانی و دانش آموخته ی فلسفه و علوم تربیتی بود.از
کارهای او در زمینه تصحیح متون میتوان به «طوطینامه» یا «جواهر الاسمار» اشاره
کرد که 31 سال پیش به چاپ رسید. دیگر آثار شمس آلاحمد عبارتند از: «گاهواره»،
«عقیقه»، «مجموعه قصه قدمایی»، «سیر و سلوک»، «از چشم برادر» و «حدیث انقلاب»
احمد آرام ،مترجم و
نویسندهٔ معاصر است. احمد آرام در تدوین دایرةالمعارف فارسی مشارکت داشتهاست.احمد آرام در
محله آب منگل تهران متولد شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه از دارالفنون، در سال ۱۳۰۴ به
تدریس فیزیک وشیمی پرداخت. او متوجه شد که درسهای تجربی بصورت
نظری و بدون فعالیت آزمایشگاهی تدریس میشود. ایشان به ابتکار جدیدی دست زد و
کتابی با عنوان هدیه سال نو «مجموعه تجربیات فیزیکی و شیمیایی» منتشر کرد. «هدیه
سال نو» نخستین کتاب آموزشی در کارهای آزمایشگاهی شامل آزمایشهای فیزیک و شیمی
است که استاد احمد آرام آن را در بهمن سال ۱۳۰۴تألیف کردهاست. احمد آرام سپس
به رشته حقوق روی آورد ولی پس از چندی آن را رها کرد و
به پزشکی تمایل یافت، ولی این یک نیز چندان پایبندش نکرد و در آخرین سال
آن را نیز رها کرد و به فعالیتهای فرهنگی و ترجمه روی آورد. وی به همراه دکتر
نصیری از بنیانگذاران تألیف کتابهای درسی در ایران است و مدتی به عنوان معاون
وزیر آموزش و پرورش در دهه ۲۰ خورشیدی فعالیت داشتهاست.
احمد تفضلی
،زبانشناس، ایران شناس، پژوهشگر، مترجم و متخصص زبان پهلوی و استاد زبانهای باستانی
در دانشگاه تهران بود. تفضلی در زمینهٔ زبانهای ایرانی میانه به ویژه
پهلوی (فارسی میانه) و پارتی، در پهنهٔ بینالمللی یکی از معدود صاحب نظران به
شمار میآمد. او در سال ۱۳۳۵ با دریافت مدال درجهٔ اول فرهنگ از دارالفنون دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۸
دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را با احراز رتبهٔ اول به
پایان برد. در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و وارد رشتهٔ فرهنگ و زبان های
باستانی ایران در مدرسهٔ زبانهای شرقی دانشگاه لندن شد و در سال ۱۳۴۴ فوق لیسانس
گرفت. پیش از بازگشت به ایران دورهٔ تحقیقی کوتاهی را هم
در پاریس گذراند. در ۱۳۴۵ در رشتهٔ زبان های باستانی از دانشگاه تهران
درجهٔ دکتری گرفت. از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ ضمن تحصیل، به عنوان پژوهشگر در استخدام ادارهٔ
فرهنگ عامه بود. از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ در بنیاد فرهنگ ایران، به تحقیق پرداخت. در ۱۳۴۷ به تدریس
در دانشگاه تهران مشغول شد. در ۱۳۷۰ عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از سال ۱۳۷۳ معاون علمی
و پژوهشی این فرهنگستان بود. تفضلی علاوه بر اینکه یکی از صاحب نظران در زمینهٔ
زبانهای باستانی ایران بود، به زبان عربی کاملاً
آشنا بود و به زبانهای انگلیسی وفرانسوی و آلمانی و
ادبیات فارسی تسلط کامل داشت و همچنین با روسی نیز آشنا بود.(ظاهرا
ایشان هم جزو قتل های زنجیره ای بوده اند)
اسماعیل فصیح،داستاننویس و مترجم ایرانی بود. رمانهای شراب
خام،داستان جاوید، ثریا در اغما و درد سیاوش از مهمترین آثار
او بهشمار میروند.
عمران صلاحی، شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی بود.
عمده
شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان
ثابت حالا حکایت ماست مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این
نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت. از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز
در دست است.صلاحی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران،
و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهٔ اطلاعات
کودکان به سال۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.عمران
صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز
کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران
امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای
از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب
نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر
شد.وی با گل آقا نیز همکاری داشت.صلاحی سپس در
سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته
شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سالها همکار شورای عالی ویرایش سازمان
صدا و سیما بود. او در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهابزاده ازدواج کرد که
حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای یاشار و بهارهاست.
بهرام ری پور،فیلمساز،مترجم
و محقق ایرانی بود.بهرام رىپور فارغالتحصیل دانشكدهى ادبیات دانشگاه تهران است.
از دوران دانشجویى همكارى خود را با مطبوعات با نوشتن مقالات یا ترجمهى مطالب
سینمایى آغاز نمود. پیشهى سینمایى خود را با ساختن فیلمهاى كوتاه براى وزارت
فرهنگ و هنر آغاز نمود. در سال
۱۳۴۶ وارد عرصهى كار حرفهاى شد.
نوستالوژی نوجوانی،یک بار به خاطر گوش دادن به کاست محمد نوری در خودروی شخصی خودم از کاراخراج شدم!امان از افراطی گری!
محمد نوری،خواننده ایرانی بود.
محمد نوری موسیقی را زبانی جهانی و از آن تمام اقوام و ملتهای روی زمین میدانست
و از همین رو به اقتباس و الهام از هنر کلاسیک غرب معتقد بود. او برنده جایزه
«خورشید طلایی» (۵۰ سال صدای متفاوت و ماندگار) در سال ۷۸ از جشنواره مهر و دارای
مدرک درجه یک هنری خوانندگی ازشورای عالی ارزیابی کشور و وزارت
ارشاد بود. وی در سال ۱۳۸۵ (چند سال پیش از مرگش) به عنوان چهرهٔ ماندگار برگزیده شد.
کریم فکور
یکی از بزرگترین ترانه سرایان معاصر ایران است که در پرونده هنری خود شاهکارهای
بسیاری را جای دادهاست. وی که دارنده لیسانس حقوق از دانشگاه تهران بوده، بیش از ۷۰۰ ترانه سروده
که اکثرا در رادیو ایران اجرا شدهاند و اکثر انها توسط خوانندههای معروف زمان
خوانده شدهاند. وی همچنین در کار آهنگسازی و نویسندگی تبحر داشت که در این زمینه
هم آثار ارزشمندی از این ادیب به جا ماندهاست.
جهانگیر ملک ،
از نوازندگان چیرهدست تنبک و از پرکارترین هنرمندان موسیقی ایران بود. او در تنبکنوازی
از شاگردان برجسته حسین تهرانی بود و با برنامه گلهای رادیو
همکاری داشت. وی در این زمینه شاگردان زیادی را آموزش داد و ضبطهای رادیویی و
خصوصی بسیاری را به همراه ساز و آواز هنرمندان نامی ایران از خود به یادگار گذاشت.
سیاوش زندگانی
ویولونیست و آهنگساز ایرانی بود.نام اصلی سیاوش زندگانی , سیاوش
آخوندی بود که بعدها نام خانوادگی خود را به زندگانی تغییر داد. قبل
از انقلاب اسلامی ایران، زندگانی برای خوانندگان سرشناسی همچون هایده آهنگسازی
میکرد. در سالهای بعد از انقلاب، فعالیت سیاوش زندگانی بسیار محدود شد.سیاوش
زندگانی با ویولنیستهای معروفی نظیر پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی و اسدالله ملک همدوره بود. از سیاوش زندگانی
دو فرزند به نامهای امید و امین به جا مانده که هر دو بازیگر
هستند.
وی
اوّلین شعرش را در سال ۱۳۲۳ در بیست سالگی در روزنامه توفیق به
چاپ میرساند. در آن موقع محمّد علی توفیق صاحب امتیاز و ابوالقاسم حالت سر دبیر این روزنامه به شمار
میآمدند.از آن پس به دعوت «ابوالقاسم حالت» به عضویت هیئت تحریریه روزنامه
«توفیق» در آمده و پس از چندی ستون مخصوصی با امضاء مستعار«مرشد صفا» برای خود
بازمی کند.
در
تابستان ۱۳۲۵ به عضویّت نخستین کنگره شعرا و نویسندگان که در خانه
فرهنگی ایران و شوروی تشکیل شده بود انتخاب میشود. ریاست کنگره با ملک الشعرای بهار بود وصادق هدایت نیز عضو هیئت رئیسهٔ آن محسوب
میشد. اسماعیل نوّاب صفا اوّلین تصنیف یا ترانه خود را بر روی یک آهنگ محلی
کرمانشاهی ساخت که به نام «وعده گلرخان» شهرت یافت. وی در سال ۱۳۲۶ با استاد اسماعیل مهرتاش آشنا شد که در آن روزها جامعه باربد را تأسیس کرده بود.این آشنائی
سبب شد که وی با حسینعلی مستعان که در آن روزها ریاست رادیو را بر عهده
داشت، آشنا شود.آشنائی که کار او را به رادیو میکشاند واین آغاز کار هنری «نوّاب
صفا» میباشد چرا که در آنجا با نام آورترین هنرمندان عصر خویش آشنا شده و زمینهٔ
فعّالیت هنری وی در آنجا فراهم میآید.
«نوّاب
صفا» در شهریور ۱۳۲۶ همکاری خود را با رادیو تهران آغاز میکند و به عضویّت و
دبیری شورای نویسندگان رادیو در آمده و همچنین بر برنامه-های رادیو نظارت مینماید
. وی همچنین از همان آغاز برای تماشا خانههای تهران، پیش پرده میسازد و گاهی نیز در مجلّه
هائی مثل تهران مصوّر اشعاری سیاسی به چاپ میرساند که این اشعار با
امضاء «مولانا صفا» به چاپ میرسید.همکاری وی با مجید وفادار از همین زمان ادامه مییابد و
برای آهنگهای او حدود ۱۲ ترانه میسازد که برخی از آنها عبارتند از: دنیای من، آه
بی اثر، خاکستر من، رویای شیرین، دلنواز، و...
پرویز یاحقی از
کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی میکرد و موسیقی را نزد
او آموخت. او از کودکی با هنرمندان نامداری نظیر ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، و علیاکبر شهنازی آشنا شد و مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی
در رادیو نوازندگی کرد. نخستین آهنگ او برای غلامحسین بنان در برنامه گلهای رنگارنگ بود
به نام ای امید دل من کجائی که هم اکنون نوار ان موجود است . در سال ۱۳۴۲ دختر
نوجوانی را به جامعه موسیقی معرفی نمود که مهستی نام
گرفت. ایشان در ضمن چند سال زندگی مشترک با حمیرا برای
ایشان آهنگ هایی نیز ساخت. از او تکنوازیهای بسیاری در برنامههای گلها باقی
مانده که نوار آن موجود است. سبک نوازندگی او بر بسیاری از نوازندگان ویلن تاثیر
گذاشت که از آن جمله می توان به سیاوش زندگانی، مجتبی میرزاده و بیژن مرتضوی اشاره کرد. بايد او را از بي
نظير ترين نوازنده هاي ويولون تاريخ ايران دانست.
بابک بیات از
سن ۱۹ سالگی در اپرای تهران و زیر نظر خانم اولین باغچهبان، آقای ثمین باغچه بان و نصرت الله
زابلی با موسیقی کلاسیک و جهانی آشنا شد و در حدود پنج سال همکاری خود را با
این اپرا ادامه داد. بعد از آن با محمد اوشال آهنگساز و رهبر ارکستر جاز
فولکوریک دوستی عمیقی پیدا کرد که این دوستی به ادامه هارمونی و آکومپانی مان و
فراگیری دیگر اشتیاقات موسیقایی بیات منجر شد.
ایرج جنتی عطایی شاعر و ترانه سرا و نمایشنامه
نویس که از دوران کودکی تا قبل از انقلاب با بابک بیات همگام با هم موسیقی ترانه
را ادامه دادند، در زندگی بیات و خانواده اش بسیار موثر بود، که این دوستی به ساخت
ترانههای بسیاری از جمله : غریبه، جنگل، بن بست، خونه، فریاد زیر آب، على
کنکورى، تپش، خاتون، سایه، خورجین (بانوى شرقى)، فصل بد خاکسترى (روح بزرگوار)،
سقف، هیچ کسى مثل تو نبود، طلایه دار (اى بزرگ موندنى) و بسیارى ترانه هاى دیگر
منجر شد.
بابک
بیات موسیقی فیلم را با فیلم غریبه که با همراهی واروژان ساخته شد، شروع کرد. بعد از
فیلم غریبه، بیات موسیقی فیلمهای :خوشید در مرداب، شب آفتابی ( با ترانه
عروسک قصه من)، برهنه تا ظهر با سرعت، فریاد زیر آب، سریال چنگک و بسیاری موسیقی
فیلمهای دیگر را ساخت.
علی تجویدی
نوازنده ویولن و سهتار، آهنگساز، پژوهشگر و مؤلف ایرانی بود.آموختن
موسیقی را از کودکی نزد پدرش هادیخان تجویدی که در نقاشی از شاگردان
طراز اول کمالالملک و در موسیقی از شاگردان
مستعد درویش خان بود آغازکرد. پس از مدتی
نزد ظهیرالدینی به فراگیری فلوت پرداخت. از ۱۶ سالگی
نزد حسین یاحقی به
آموزش ویولن پرداخت و پس از دو سال به محضر درس استاد ابوالحسن صبا راه یافت و به مدت هشت سال در
مکتب این استاد بینظیر، به فراگیری ویلن و سهتار پرداخت. در ضمن مدتی نیز در
کلاس درس چند ویولنیست کلاسیک با شیوه نوازندگی غربی آشنایی یافت. پس از آن با
راهنمایی استاد صبا، به محفل هنری زنده یاد محمد ایرانی مجرد راه یافت و با بسیاری از
هنرمندان بزرگ آشنا شد و از خرمن هنر اساتید گرانقدری چون محمد ایرانی مجرد، اسماعیل قهرمانی، سید حسین طاهرزاده و رکنالدین خان مختاری که به آن محفل آمد و شد
داشتند، بهره برد. او استاد هنرمندانی چون هایده و حمیرا نیز
بودهاست.
فرامرز پایور
استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی، آهنگساز، مدرس و نوازنده
سرشناس سنتوربود. وی یکی از تأثیرگذارترین چهرههای موسیقی ایرانی و بزرگترین
پایهگذار گروهنوازی در موسیقی سنتی ایرانی بودهاست.وی در سن ۱۷ سالگی، آموزش
موسیقی را نزد استاد ابوالحسن صبا آغاز کرد و همچنین در نزد
استادانی چون عبدالله دوامی و نورعلی برومند به آموختن موسیقی پرداخت.
هنگامی که فرامرز پایور برای فراگیری سنتور به کلاس درس استاد ابوالحسن صبا در
خیابان ظهیرالاسلام رفت، سه سال از درگذشت آخرین بازماندهٔ سنتورنوازان افسانهای
از نسل پیشین، استاد حبیب سماعی، میگذشت. استاد ابوالحسن صبا که
خود در دوره نوجوانی، سنتورنوازی را نزد علی
اکبرخان شاهی و با تکنیکی گوناگون با روش
خاندان سماعی فراگرفته بود، پس از مدتی نشست و برخاست با حبیب سماعی، روش
سنتورنوازی او را برتر از استاد پیشین خود یافت. بنابراین با کوشش فراوان پارهای
از بداههنوازیهای وی را نتنویسی کرد. سپس استاد
صبا کوشش کرد تا با آموزش روش درست سنتورنوازی به شماری از شاگردانش، از ورافتادن
روش سنتورنوازی نزدیک به آیینهای هنری و زیباشناسی موسیقی دستگاهی ایران جلوگیری
کند. در همین دوران، فرامرز پایور، یکی از برجستهترین شاگردان استاد صبا شد و تا
سال ۱۳۳۶ که استاد صبا درگذشت، از آموزشهای وی بهره برد.
فاخره صبا
خواننده اپرا (متسوسوپرانو)، نویسنده و فرهنگنویس ایرانی بود.فاخره
فرزند فرخ صبا بود و ابوالحسن صبا (استاد بزرگ موسیقی ایران) پسر
عموی پدرش میشد. او در دوازده سالگی برای آموختن آواز به مدرسه کلنل وزیری رفت و
نزد عبدالعلی وزیری تحصیل کرد و
نواختن پیانو را نیز یاد گرفت. همزمان با یادگیری موسیقی
ایرانی نزد عبدالله دوامی موسیقیدان و ردیفدان برجسته
ایرانی، موسیقی کلاسیک را نیز نزد مادام
سابارسکی و کنت مونت فورت شروع کرد. سپس آموختن پیانو را
نزد مشیر همایون شهردار تکمیل کرد و آواز و اپرا را
نزد خانم نوردین و لیلی بارا آموخت و کنسرتهایی هم همراه
با لیلی بارا یا خود به تنهایی در کلوپ ارامنه اجرا کرد.خانم صبا سپس برا ی ادامه
تحصیل به فرانسه رفت و در کنسرواتوار پاریس موسیقی را ادامه داد.
او در سال ۱۳۲۶ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت.در بازگشت
به ایران، به استخدام هنرستان عالی موسیقی درآمد و همزمان با گروههای موسیقی
کلاسیک در اداره کل هنرهای زیبای ایران، در امر آموزش و اجرا همکاری داشت.
عباس شاپوری به
سال
۱۳۰۲ در تهران خیابان صفى علیشاه دیده به جهان باز كرد. عباس شاپورى كه
یكى از قدیمىترین سازندگان ویولن كار دست در كشور مىباشد.در منزلمان هنرمندان و اساتید
بزرگى مثل: حسین هنگآفرین، ارسلان درگاهى، ارسلان درگاهى، شكرىخان، مرتضىخان
محجوبى، استاد عبادى، مهدى غیاثى، ابراهیمخان منصورى، حسین یاحقى و ابوالحسنخان
صبا و مرحوم طاطائى رفت و آمد داشتند و من در منزل از نزدیك ناظر جلسات ایشان بودم
و به ساز نواختن این مردان بزرگ موسیقى ایران نظاره و گوش فرامىدادم و روز به روز
علاقهام به موسیقى اصیل ایران بیشتر و افزون گردید. پدرم، با اینكه خود اهل
موسیقى بود، همیشه به من تذكر مىداد كه نبایستى از موسیقى به عنوان شغل استفاده
كنى و باید این هنر در حاشیه زندگى تو باشد و زمانى كه رسما براى فراگیرى موسیقى
نزد حسین خان هنگآفرین رفتم و بعدها كه به ترتیب ازكلاسهاى استادان: حسین یاحقى،
على مستوفى و ابوالحسن صبا استفاده كردم، این مطلب را به من گوشزد مىنمود.
محمدعلی فردین،
بازیگر سینما و کشتیگیرایرانی بود.وی سینمای حرفهای را با بازی
کوتاهی در فیلم «دو قلوها» به کارگردانی شاپور
یاسمی درنقش برادر دوقلوی ناصر ملکمطیعی درچند پلان آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای وی میتوان
به ورزش کشتی اشاره کرد. فردین همچون بسیاری دیگر از هنرمندان پس
ازانقلاب اسلامی از ادامه فعالیت بازماند و تقریبا خانه نشین شد. او در قهرمانی کشتی جهان ۱۹۵۴ مدال نقره گرفت.
جمیله شیخی از
کودکی به تشویق پدرو مادرش که خانوادهای فرهنگدوست بودند در نمایشهای مدرسه
بازی میکرد و در دبیرستان به شرکت در جلسات انجمن ادبی و اجرای نمایش میپرداخت .
سپس نزد استادان تئاتر به آموختن و تمرین تئاتر مشغول شد و به استخدام
رسمی اداره تئاتر درآمد.
علی اصغر
گرمسیری ”، از فرهیختگان تئاتر ایران
بشمار میرود. او ۲۱ سال استاد “هنرستان هنرپیشگی ” بوده، در جمع ۱۴ نمایشنامه
نوشته و دست کم ۶۰ نمایشنامه را کارگردانی کرده و یا در آنها بازی داشتهاست.
بسیاری از نمایش سازان نسل میانی، چون “محمد علی جعفری” ، “مهین اسکوئی” ، “علی نصیریان” ، “جوانمرد” ، “جعقر والی” و “نصرت کریمی” از شاگردان او بودهاند.
جمشید اسماعیل
خانی،بازیگر تآتر، سینما، تلویزیون ایرانی
بود.همسر وی «گوهر خیراندیش»، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر می باشد. بازی در
تئاتر را سال ۱۳۴۹ تجربه کرد. همچنین آغاز بازی در سینما از سال ۱۳۶۸ با فیلم «زیر
بام های شهر» به کارگردانی «اصغر هاشمی» بود.
یاد محله ی برو بیا و بهداشت بخیر،تمام دلخوشی ما بچه ها بود،گفتند به درخواست خانواده ی شهدا پخش آن متوقف شد!!
رضا ژیان،بازیگر،
کارگردان، فیلمنامه نویس سینما، تلویزیون و تئاترایرانی بود.رضا ژیان که
عمده فعالیتش برصحنه تئاتر متمرکز بود از بازیگران بنام سینما و تلویزیون نیز به
شمار میرفت و علاوه بر بازیگری آثاری را نیز کارگردانی کرد.وی فعالیت هنری را از
دوران تحصیل و در خانه پیشاهنگی و کاخ جوانان آغاز کرد و پس از فارغ التحصیلی از
دبیرستان و در سن بیست سالگی با پیوستن به "کارگاه نمایش"، وابسته به
تلویزیون ایران، به صورت حرفهای به بازیگری روی آورد.مجموعههای تلویزیونی "حسن
خیاط باشی" و "سرزمین افتخار" از جمله مهمترین کارهای
این دوره از فعالیت هنری او به شمار میرود.رضا ژیان پس از انقلاب بیشتر بر صفحه
تلویزیون ظاهر شد که کارگردانی مجموعه تلویزیونی مثل آباد و بازیگری در آن و بازی
در مجموعههای محله برو بیا و محله بهداشت نام
او را بپش از پیش مطرح کرد.رضا ژیان چند سالی را نیز در خارج از ایران سپری کرد.از
جمله مشهورترین آثاری که او در سالهای اخیر در آنها نقش آفریده عبارتند از: مجموعههای
تلویزیونی "طنزآوران جهان"، "خودرو تهران - ۱۱"
و "آژانس دوستی"، فیلمهای سینمایی "مرد عوضی"،
" مومیایی ۳"، "مسافر ری" و "عشق
فیلم" و نمایشهای "دوستان بامحبت" و "عشق روی
خرپشته".
پوپک گلدره،فعالیت
هنری را با بازی در نمایش «پل» آغاز کرد و در سال ۱۳۷۵ در نماهنگ (ویدئو
کلیپ) «رویای زمین» ظاهر شد. او ضمناً در مجموعه تلویزیونی ساعت خوش (۱۳۷۳) نیز بازی کرده بود.
پوپک گلدره که با مجموعه ساعت خوش وارد کار بازیگری شد، بسرعت توانست
شایستگیها خود را در این عرصه نشان دهد که اوج آن بادریافت جایزه بهترین بازیگر
نقش اول زن برای فیلم سینمایی موج مرده، ساخته ابراهیم حاتمیکیا رقم خورد. ایفای هنر در فیلم
سینمایی سیندرلا، آخر بازی، سریالهای تلویزیونی
دنیای شیرین دریا، تئاتر شکارگاه ممنوع، ساعت خوش و... را در کارنامهاش دارد.
پوپک بیشتر، حضور خود را مرهون بازی در سریال تلویزیونی «دنیای شیرین دریا» است.
بازی او در «موج مرده» تحسین منتقدین را برانگیخت و جایگاه او را در سینما تثبیت
کرد. شروع از برنامهٔ طنز «ساعت خوش» تا دریافت دیپلم افتخار جشنواره سینمایی فجر راهی است بس دشوار که وی با
پشتکار فراوان طی نمود. از بازیهای درخشان او میتوان سریال مروارید
سرخ و نرگس را
نام برد.
احمد قدکچیان،بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در
سال ۱۲۹۹ در محله سنگلج تهران بهدنیا
آمد. وی فعالیت خود را با تحصیل در هنرستان هنرپیشگی و بازی در نمایش
"اسکندرو دارا" در سال۱۳۲۱ آغاز کرد و بعد از آن در دیگر نمایشها،
چون اتلو، دختر
گل فروش، سقوط کابینه و نمایشهای دیگر نقشآفرینی
کرد و ۲۳ نمایش را در کارنامه هنری خود به ثبت رساند. قدکچیان از
سال ۱۳۳۰ بازی در فیلمهای سینمایی را با خوابهای طلایی آغاز کرد.
جعفر بزرگی،خواننده و بازیگر سینما
و تلویزیون ایران بود.تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستان هدایت
و دارالفنون گذراند. سینما سبب علاقهمندی وی به هنر
شد. با گوشکردن به صفحات مختلف گرامافونی که پدر او برای او خریده بود
به استعداد درونی که همان صدای خوشش بود، پی برد. در سینما سپه فعالیت هنری تئاتری
و سینمایی خود را ادامه داد و با افتتاح رادیو ژاندارمری و رادیو شهربانی با حسین شهبازیان، فعالیت هنری خود را در این مراکز
ادامه داد. بزرگی کنسرتهائی هم به همراهی حسینعلی
وزیریتبار و یوسفی در تئاتر تهران اجراء کرد و صفحاتی از خود باقی
گذاشت. با افتتاح رادیو اصفهان، برای
فعالیت در آن رادیو به ا صفهان رفت.این پیشکسوت که در برنامههای کودک و نوجوان در
قالب ترکیبی و نمایشی شبکههای سراسری و جام جم نیز فعال بود و اول تیر ماه ۱۳۸۵
با حضور در برنامهٔ رنگین کمان شبکه تهران از خاطرات خود در برنامههای کودک سخن
گفت.
فریدون گله،کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی بود. او از
سینماگران مطرح ایران در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی بود و بسیاری
فیلم کَندو ساختهٔ مطرح او را آغازگر نوعی
تازه از سینمای اجتماعی ایران میدانند.
احمد آقالو،هنرمند تئاتر، سینما، تلویزیون ایرانی و
همچنین صداپیشه بود.او هنرمند
سرشناس تئاتر و رادیو بود و در چند فیلم
سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی هم بازی کرد. دو بار
نامزد جایزه جشنوارهٔ بینالملی فجر شد. یک بار در ۱۳۸۱ (دورهٔ بیست و یکم) بهعنوان نقش
اول مرد در گاهی به آسمان نگاه کن و یک بار هم در ۱۳۶۸(دورهٔ هشتم) به
عنوان نقش دوم مرد در تمام وسوسههای زمین نامزد شد.
آقای ملون،جک لمون!
منوچهر نوذَری، بازیگر تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون ایران
و از پیشگامان هنر دوبله بود. وی بیش از نیمقرن در این حیطهها به فعالیت پرداخت.او فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۳۲ آغاز
کرد و از اولین گویندگان تاریخ دوبله در ایران بود.
نوذری،گوگوش،حمیرا،داریوش
جری لوییس!!
حمید قنبری، صداپیشه، پردهخوان و یکی از نخستین خوانندگان پاپ
ایرانی بود. از جمله نامدارترین هنرپیشگانی که حمید قنبری به جای
وی صحبت کرده است، میتوان به جری لوئیس اشاره کرد. در میان هنرپیشگان
ایرانی بجای منصور سپهرنیا و جواد
تقدسی هنرنمایی کرد.وی پدر شهیار قنبری شاعر، ترانهسرا و خواننده
ایرانی است.
صبح جمعه با شما،گربه نره!!
کنعان کیانی، بازیگر تئاتر، رادیو، سینما و تلویزیون، دوبلور
و چهرهپرداز ایرانی بود. بازی در
تئاتر را از سال ۱۳۲۸ و کار دوبله را از سال ۱۳۳۰ آغاز کرد. وی یکی از پیشگامان چهرهپردازی
در سینمای ایران بهشمار میرفت. وی با «توفان زندگی» (۱۳۲۷، علی دریابیگی) یعنی نخستین
فیلم ایرانی، پس از دورۀ فترت، فعالیت خود را در سینما آغاز کرد و تا سالهای اخیر
ادامه داد. صدای کنعان کیانی بهجای «گربه نره» شخصیت سریال کارتون «پینوکیو» از کارهای
مشهور او در دوبله است.
مسعود رسام ، کارگردان و تهیه
کننده تلویزیونی ایرانی است که در تهیه مجموعه تلویزیونی خانه سبز و دیگر فیلمها همکاری نزدیکی
با بیژن بیرنگ داشت. رسام فارغ التحصیل مدرسه
عالی تلویزیون و سینما بود. اولین فعالیتها رسام در زمینههای تأتر و تلویزیون
درسال ۱۳۵۸ آغاز شد.
امیر قویدل،کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی بود.
آخرین فیلم او به نام بار هستیپس از ۷ سال دوری از سينما ساخته
شد.نخستین فعالیت سینمایی او، فیلمنامهنویسی و دستیاری کارگردان در فیلم مرگ
در باران(ساموئل خاچیکیان) بود.قویدل در برخی دیگر از فیلمهای
خاچیکیان مانند اضطراب و کوسه جنوب نیز دستیار
او بود. او سالها به عنوان مشاور کارگردان، نويسنده، و طراح صحنه در سینما فعالیت
داشت. او در سالهای نخستین پس از انقلاب ۱۳۵۷ نسبتا پرکار بود و فیلمهایی
همچون خونبارش، برنج خونین، سردار جنگل و ترن را
کارگردانی کرده بود.
کیومرث ملکمطیعی
،بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون ایرانی بود.بازی در
تئاتر را از سال ۱۳۳۰ در رشت و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۰ با یک چمدان
سکس به کارگردانی محمد متوسلانی شروع به کار کرد.این بازیگر سینما
در نزدیک به ۵۰ فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد ولی آنچه در سالهای اخیر به شهرتش
افزود حضور وی در مجموعههای تلویزیونی شب هزار و یکم، زیر آسمان شهر و مدرسه ما
بود.
محمود بنفشه
خواه،بازیگر
ایرانی سینما، تئاتر و تلویزیون بود. او برادر رضا بنفشهخواه و عموی بیژن بنفشهخواه (بازیگر) بود.نخستین فعالیت
هنری او، بازی در نمایش «در اعماق» (مهین اسکویی) در سال۱۳۵۲ بود. او بازی در
تلویزیون را در سال ۱۳۶۵ با بازی در نقش کوتاهی در سریال ماجراهای آقای
خیرخواه و بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلم مدرسه
پیرمردها آغاز کرد. آخرین حضور بنفشهخواه در سینما، بازی در فیلم پسر آدم، دختر حوا به کارگردانی رامبد جوان در سال ۱۳۸۷ بود. او عضو انجمن
بازیگران سینمای ایران، خانه سینما و خانه تئاتر بود. بنفشهخواه نزدیک به ۴۰ سال
در عرصههای مختلف سینما و تئاتر حضور داشت.
همسفر!!
رضا کرمرضایی
،بازیگر، نمایشنامهنویس و کارگردان و مترجم ایرانی
بود. وی نیمقرن به طور مستمر
در تئاتر و تلویزیون و سینما و در زمینههای
مختلف بازیگری، کارگردانی، نویسندگی و ترجمه ادبیات نمایشی فعالیت داشت و فارغالتحصیل
کالج تئاتر و فیلم در آلمان غربی بود.
آسپیران غیاث آبادی!
محمدعلی ورشوچی،
هنرپیشه قدیمی سینما، تلویزیون و تئاتر ایران بود.
بازی نقش آسپیران غیاث آبادی در دائیجان ناپلئون (مجموعه
تلویزیونی) یکی از بیاد ماندنیترین نقشهای وی است.
کامبیز صمیمی
مفخم،فارغ التحصيل نمايش عروسكي از
دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران - دارنده ی درجه كارشناسي ارشد مديريت امور
فرهنگي از مجتمع دانشگاهي هنر بود.از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۴۷ به عنوان مربي ، طراح
عروسك ، طراح صحنه ، عروسك ساز، عروسك گردان و كارگردان ومدير مركز توليد تاتر
وتاتر عروسكي در كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان مشغول كار بوده است. مدرس
دانشكده هنرهاي زيبا ، دانشگاه تهران ، مجتمع دانشگاه هنر ، دانشكده سينما وتاتر
،عضو هيئت موسس گروه نمايش عروسكي آدمك ، عضو هيئت موسس انجمن نمايش عروسكي ايران
، طراحي عروسك ، لباس ، صحنه ، كارگرداني ومديريت هنري حداقل سيصد برنامه
تلويزيوني از جمله مدرسه موشها و مجموعه ی چاق و لاغر و
چندين فيلم سينمايي مانند پاتال وآرزوهاي كوچك ، گلنار، دزد عروسكها و ... را بر
عهده داشت . آقاي مبادا وباباش وداداش آخرين كارهاي او براي تلويزيون بود.در
سالهاي همكاري با كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان تقريبا در سي نمايش به عنوان
بازيگر ، طراح صحنه ، عروسك سازو يا عروسك گردان حضور داشت. وي دو نمايش چشم در
برابر چشم وداستان خرس كوچك را براي كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان كارگرداني
كرده است.
دایی جان ناپلئون رو باید با برادرم یواشکی از سوراخ کلید در می دیدم! مثل الان نبود که بچه ها با پدر مادرشون تا ساعت ۲ نصفه شب "فارسی وان" ببینن و در امور سیاسی و اقتصادی و کامپیوتری و اتمی و ... ابراز نظر کنند و والدینشون بگن بچه های امروزی باهوش و متفاوت هستند!
غلامحسین نقشینه بازیگر
معروف نقش دایی جان ناپلئون متولد ۱۲۸۲ در تهران بود. وی
فارغ التحصیل اوّلین دورهٔ هنرستان هنرپیشگی تهران در سال ۱۳۱۸ بوده و فعّالیّت
هنری خود را از سال ۱۲۹۹ با بازی در تئاترهای گروه کمدی ایران در سالن گراند هتل
آغاز کرد و بعدتر در تئاتر دهقان و سپس در تئاتر تهران ادامه داد. تعدادی از نمایشهای
وی عبارتند از: «دلدادگان»، «غیاث خشتمال»، «شب در حرم ناصرالدین شاه»، «لج و
لجبازی»، «نادر و ستاره»، «شاه عباس و جنگ دربند»، «دروغگو و دروغ پرداز»، «بنگاه
عشق»، «جنگ زن و شوهر»، «رسوایی»، «قمار»، «انتقام ارواح»، «دختر نابینا»، «بیژن و
منیژه»، «نادرشاه و جنگ کرنال»، «رستم و سهراب»، «عاشق عاریه»، «اشک شیطان»،
«داستان دو زن»، «جنگ یازده رخ»، «همه برای پول»، «ریش تراش اشبیلیه»، «حاج
عبدالشکم»، «نامزدمون رو شناختیم»، «مونتسرا»، «عشق و صفا و مهر و وفا»، «لیلی و
مجنون»، «فاجعه رمضان»، «گل و بلبل»، «افسانه شبهای زمستان»، «زن مجهول»، «دایی
جان قلابی یا فاحشه بیگناه»، «خیر و شر»، «انقلاب مشروطیت ایران»، «محاکمه ماری
دوگان»، «قتل در تماشاخانه»، «پذیرایی گرم»، «مهرگیاه»، «زنان فاضله»، «هردمبیل»،
«ببر گراز دندان»، «آن روز گرم دراز»، «عشاق و بقیهٔ غریبهها». او فعالیت سینمائی
را از سال ۱۳۳۲ با کارگردانی و بازیگری فیلم «میهن پرست» آغاز کرد. در خردادماه
سال ۱۳۴۱ با سمت معاون مدیرکل امور مخابرات سازمان برنامه و بودجه بازنشسته شد. دو
سال قبل از ترور احمد دهقان، کار تئاتر را کنار گذاشت و پس از
۲۲ سال دوری از صحنهٔ نمایش، با نمایش «پالتوی آرزوها» به عرصهٔ تئاتر
بازگشت.
نقش عشق!
شهریار
پارسی پور فعالیت سینمایی را با
كارگردانی فیلم های كوتاه در سینمای آزاد تهران آغاز كرد. او از مؤسسین و بنیانگذاران
نهضت سینمایی آزاد ایران بود و در سال ۱۳۷۷ هنركده فیلمسازان آزاد ایران را بنیان
نهاد و به تدریس سینما مشغول شد.
سوته دلان و مادر!
رُقیه
چـِهره آزاد فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۱۰ با تئاتر آغاز کرد.دو فیلم از فیلمهایی
که او بازی کرده مادر (۱۳۶۸) و سوته دلان اثر علی حاتمی است. رقیه چهره آزاد در سال ۱۳۴۱ از انجمن
دوستداران تئاتر، به مناسبت روز جهانی تئاتر دیپلم افتخار دریافت کرد.همچنین برای
بازی در فیلم مادر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در ۸۱ سالگی و
هشتمین جشنواره فیلم فجر به وی اعطا شد. او مسنترین بازیگری است که
برنده این جایزه شدهاست.
هزاردستان!
جهانگیر
فروهر یکی از بازیگران سینما و تلویزیون ایران بود.فعالیت هنری خود را در
زمینه تئاتر از هجده سالگی شروع کرد. همچنین بازی در سینما را از سال ۱۳۴۵ با فیلم
«گنجینه سلیمان» کاری از «عزیز رفیعی» آغاز کرد. در سال ۱۳۷۰ جایزهٔ تقدیر نقش دوم
مرد برای فیلم (خانهٔ خلوت) را از جشنوارهٔ فیلم فجر دریافت کرد.از کارهای مهم او
بازی در فیلم سوتهدلان و همچنین سریال هزاردستان بود. لیلا فروهر، خواننده ایرانی مقیم لسآنجلس، دختر اوست.
علی کسمایی مدیر دوبلاژ، دوبلور، کارگردان، فیلمنامهنویس
و روزنامهنگار ایرانی بود. او ملقب به پدر دوبله ایران است.به تهران رفت و در رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه تهران لیسانسیه شد. از
سال ۱۳۲۵ به عنوان نویسنده و مترجم در روزنامههای مختلفی مشغول کار بوده و سردبیری
روزنامههای معتبری مانند اطلاعات، مهرایران، عالم هنر و ... را به عهده داشتهاست.
علاوه بر این، از دهه ۱۳۲۰ به اخذ پروانهٔ وکالت دادگستری توفیق یافت که پروانهٔ وی
اکنون در بخش نمایشگاه اسناد کانون وکلای دادگستری مرکز، نگهداری میشود. کسمایی از
سال ۱۳۲۹ با نوشتن فیلمنامهٔ شرمسار (به کارگردانی اسماعیل کوشان) به سینمای حرفهای
وارد شد. او علاوه بر نویسندگی، در شاخههای دیگر سینما مانند کارگردانی و بازیگری
نیز فعالیت داشته است. اما عمدهٔ دلیل اشتهار کسمایی، به تخصص وی در کار دوبله و مدیریت
دوبلاژ بازمیگردد. او از سال ۱۳۳۴ به عنوان مدیر دوبلاژ، به حرفهٔ گویندگی روی آورد
و سالهای متمادی به توسعهٔ فن دوبله و تربیت گویندگان جوان و مستعد اشتغال داشت. کسمایی
بر بسیاری از دوبلورهای سرشناس ایرانی سمت استادی دارد. او به سبب پیشینهٔ طولانی،
سوابق درخشان و تجربیاتی که در این عرصه داشت، به عنوان پدر دوبلهٔ ایران نامدار شد.
عطاء
جنگوک، نوازندهٔ ایرانی تار و سهتار و پژوهشگر
و مدرس موسیقی بود.عطا جنگوک مدتی شاگرد محمد حسن عذاری بود
و از سال ۱۳۵۱ از محضر علی اکبر شهنازی، نورعلی برومند و داریوش صفوت بهرهمند شد. حاصل همکاری وی با مرکز حفظ و
اشاعه چندین کنسرت و تولید چند نوار با صدای پریسا و
ساختن سرودهای انقلابی بود. همچنین در زمینه تولید موسیقی محلی نیز با استفاده از
سازهای سنتی فعال بود و آلبومهای مال کنون (کوچ) و هی
جار در موسیقی بختیاری با صدای مسعود بختیاری، موسیقی محلی فارس و
کتاب بیست ترانه محلی فارس (با همکاری محمدرضا درویشی) از آثار او در این زمینهاست. به
عقیده بعضی از کارشناسان موسیقی، آلبوم مال کنون، از موفقترین آثار
موسیقی محلی در ایران است.وی از شاگردان محمدحسن عذّاری، علیاکبر شهنازی و
غلامحسین بیکجهخانی بود.او فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشکدهٔ هنرهای زیبا بود
و پیشینهای دراز در آموزش موسیقی در مراکز آموزشی دولتی و خصوصی داشت.
امیرهوشنگ قطعهای کار
دوبله را از سال ۱۳۳۷ و مدیریت دوبلاژ را از سال ۱۳۴۲ آغاز کرد. از جمله کارهای
معروف او میتوان به کارتون بلفی و لیلیبیت اشاره کرد. صدای او بسیار قابل تغییر و
انعطاف پذیر است و یکی از هنرهای ایشان نیز به شمار میآید بطور مثال صدای اسمیگل
در ارباب حلقهها توسط ایشان خلق شد.
از
نقشهای شاخص ایشان عبارتند از:
استیو
مککوئین، لی ماروین، سامی دیویس، مارتین لارنس، مارتین شین، نیک نولتی، مل فرر
و... مدیریت دوبلاژ فیلمها و سریالهای چون: آرزوهای بزرگ، دیوید کاپرفیلد، سه گانههای
مرد عنکبوتی و جان سخت، وقتی که خون میجوشد، دالاس، سفر شگفت انگیز، روزهای
زندگی، شمال ۶۰، و انیمیشنهای گوریل انگوری، ماسک، پروفسور بالتازار، بلفی و لیلی
پیت، دختری به نام نل، و....
عطاالله كاملی فعالیت خود را به طور حرفهیی در عرصه
دوبله آغاز كرد مدیریت دوبلاژ فیلمهای «جیمزباند»، سریالهای «پوآرو»،«اسكیپی» و
بسیاری از آثار داستانی و مستند برعهدهی این هنرمند صدا بوده است.او چندی پیش در
حالی كه تازه از شكستی پا رها شده بود در مصاحبهای تفصیلی درباره كارهایش و وضعیت
دوبله در ایران سخن گفت.
احمد
بیرشک ریاضیدان، تقویم نگار، پژوهشگر تاریخ علم و مدرسه دار ایرانی است.در
سال ۱۳۲۱ پس از آنکه دانشگاه تهران از وزارت معارف جدا شد وی بهعنوان
رئیس دانشگاه تهران برگزیده شد. در سال ۱۳۲۲ مقاله معروف «نقد قانون دانشگاه» را
به نگارش درآورد.پس از آنکه در سال ۱۳۲۴ دانشگاه تهران دوباره به وزارت معارف
بازگردانده شد منوچهر اقبال ریاست دانشگاه را برعهده گرفت
و استاد بیرشک از شغل اداری دانشگاه تهران کناره گیری کرد و به تدریس در پلی تکنیک
و دانشسرای عالی مشغول شد. در این دو دانشگاه وی به مدت ۱۸ سال درس مناظر و مرایا
(پرسپکتیو) را تدریس کرد. وی در دانشسرای عالی با استادانی چون غلامحسین رهنما، بدیعالزمان فروزانفر، شفق، دکتر لوئی لونگ،
گابریل یاریئر، آشنا شد و از محضر آنها استفاده کرد.وی همچنین چندین بار برای
مطالعه در مورد سیستم آموزشی به فرانسه، انگلستان و آمریکا اعزام شد.در سال ۱۳۴۱
در زمان وزارت دکتر پرویز ناتل خانلری به معاونت وزارت فرهنگ
رسید. وی همچنین با دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) در
ویرایش متون ریاضی و فیزیک همکاری داشت.کی از بزرگترین خدمات احمد بیرشک به جامعه
فرهنگی ایران بنیان گذاری مدارس هدف بود.وی در سال ۱۳۷۰ بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی
را بنانگذارد و تا سال ۱۳۷۷ ریاست آن را برعهده داشت.
سید ابوالفتح زیدی لطیفی ،معروف به رسام عرب
زاده از طراحان و تقش آفرینان صاحب سبك ایران است . وی
ابتدا در مكتب پدر (حسین زیدی لطیفی ) كه خود از هنر آ موختگان مكتب كمال الملك
بود و سپس در هنرستان تبریز (رسام ارژنگ) و مدرسه صنایع قدیمه تهران به یادگیری
فنون قا لیبافی، طراحی،مینیاتور، مجسمه سازی و ... پرداخت. همزمان با آن ایام به
خاق آثاری چون طراحی نقش كاشی ساختمان مجلس شورا و فرش رقص فرشتگان دست زد. عرب
زاده با آثار خود بافت پرتره ها , تصاویر بناهای تاریخی , طرحهای مینیاتوری را ترویج
نمود. از ابتكارات وی, بافت آرم شركتهای تجاری و " گره آویز " در بافت قا لی
است.
داریوش
کوشان فرزند دكتر اسماعیل
كوشان، از پیشگامان دوره دوم سینمای ایران بود. در كودكی بازیگر برخی از
ساخته های استودیوی پدرش ـ پارس فیلم ـ شد و بعدها شانس خود را در سینمای ایران،
در زمینه تهیه كنندگی و كارگردانی آزمود. در ۲۳ سالگی فیلم كمدی بزن بریم را بر
اساس فیلمنامه ای از پرویز خطیبی كارگردانی كرد و یك سال بعد كارگردانی دو فیلم
مادر دوستت دارم و گل خشخاش را بر عهده گرفت. مهم ترین فیلمش در مقام تهیه كننده
مهر گیاه (فریدون گله) بود كه فیلم متفاوتی در كارنامة اوست. آخرین فعالیت های سینمایی
او تهیه فریاد عشق (حسین قاسمی وند) و سلام تهران (+كارگردانی) بود كه هر دو در
سال ۵۶ نمایش داده شد. در سال ۵۸ كارگردانی فیلم ناتمام امان منطقی به نام افیون
(تب مرگ) به او سپرده شد و تا سال ۶۰ درگیر ساخت فیلم بود، اما این فیلم هرگز به
نمایش عمومی درنیامد. مرحوم كوشان همچنین مدتی در تلویزیون فعالیت كرد اما كارش را
ادامه نداد.
ناصر مشعوف، به سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. وى
از سن دوازده سالگى به موسیقى علاقمند شد كه ابتدا فلوت را نزد خود شروع به نواختن
و تمرین كرد ولى پس از مدتى براى آموختن صحیح و علمى آن ساز، در كلاس آزاد هنرستان
موسیقى ملى ثبتنام كرد. معلم وى در این هنرستان استاد منوچهر منشىزاده كه از
اساتید فلوت مىباشد بود و زیر نظر این معلم بزرگ و ارجمند شروع به فراگیرى فن
نواختن فلوت كرد.ناصر مشعوف، در بیست سالگى، همكارى خود را با وزارت فرهنگ و هنر سابق اقدام به
تأسیس كلاس موسیقى به نام آموزشگاه ماندانا نمود كه تاكنون، شاگردان خوبى را جهت
موسیقى سنتى و اصیل كشور تربیت نموده است.
نرسی
گرگیا با نام اصلی واختانگنرسی گرگیا هنرپیشه ایرانی.
او هنگام مرگ ۶۸ ساله بود.گرگیا با فیلم زمین تلخ وارد دنیای
سینما شد. پس از انقلاب مدتی در سینما حضور نداشت، اما با فیلم تیغ و
ابریشم دوباره به سینما بازگشت.
دوستعلی!
اسماعیل
داورفر بازیگر ایرانی بود از فیلمهای مهمی که وی بازی کرده است میتوان
به گاو ساخته داریوش مهرجویی و مجموعههای تلویزیونی آژانس
دوستی و آپارتمان شماره ۱۳و آقای دلار اشاره کرد.اسماعیل
داورفر دارای دیپلم هنرستان هنرپیشگی بود. او از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مدرک
لیسانس گرفت و دارای دیپلم مدرسه تئاتر کالیفرنیا و مدرسه الیزابت
هالووی بود و مدرک معادل دکترا در رشته بازیگری را از وزارت فرهنگ و هنر
(اکنون ارشاد) گرفت.یکی از ماندگارترین بازیهای وی در نقش دوستعلی خان در
مجموعه تلویزیونی دایی جان ناپلئون بود.
این مجموعه تلویزیونی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران تولید شد.
نادیا
دلدار گلچین در رشتهٔ موسیقی در هنرستان عالی موسیقی به تحصیل پرداخت و
مفوق به اخذ دیپلم در این رشته گردید. ابتدا وارد عرصهٔ تئاتر شد و به تدریج به
بازیگری در سینما روی آورد و در سال ۱۳۶۹ با بازی در فیلم ابلیس (ساختهٔ احمدرضا درویش) به ایفای نخستین نقش خود در
سینمای ایران پرداخت.گلچین در طول مدت بازیگری خود، در فیلمهایی همچون روسری آبی، کمکم کن، شیدا، مهر مادری، غریبانه، دختری با کفشهای
کتانی و ... به ایفای نقش پرداخت.
پرستار فیلم هامون!
فاطمه
طاهری از هنرپیشگان زن ایرانی است که در تهران متولد شد و فعالیت
هنریاش را در سال ۱۳۳۶ با حضور در تئاتر آغاز کرد و در همان سال با حضور در فیلم
"تحفهها" وارد سینما شد.
عبدالله بوتیماربازیگر سینما، دوبلوروی فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۳۰ در«تئاتر پارس» به همراه افرادی
همچون "منوچهر قاسمی" و"کامل حلمی" اغاز کرد و سپس به صورت
تدریجی روی به بازی در سینما آورد، و با بازی در فیلم «یک قدم تا مرگ» ساخته ی «ساموئل
خاچیکیان» در نخستین نقش سینمایی خود ظاهر شد ، پس از ان در ۴۷ فیلم به ایفای
نقش پرداخت. و در سال ۱۳۳۸ کار خود را در عرصه ی دوبله آغاز کرد از جمله بازیگرانی
که او صدای آنها رو دوبله کرده میتوان به «برت لنکستر» و «گریگوری پک» اشاره کرد.او در سال ۱۳۶۰ با اصرار فرزندان
ایران را ترک کرد و به کشور آلمان مهاجرت کرد. در آنجا نیز پس از مدت کمی زبان
آلمانی را فراگرفت و دوبله را در آنجا ادامه داد.در سال ۱۳۸۹ بوتیمار آخرین سفر خود
را به قصد بازگشت و ادامه زندگی در ایران انجام داد.خیلی ها بوتیمار را به خاطر چهره
زیبا و جذاب دوست داشتند که واکنش او در این مورد این بود:متنفرم از اینکه مرا به خاطر چهره ام
تحسین کنند؛این یعنی تنها چیزی که در چنته دارم ، ویژگی ظاهری است و از هنر
بازیگری بی بهره ام.
.
.
.
.
.
.
.
.