آنهایی كه دیروز به مهندس بازرگان سیلی می زدند، امروز برایش سینه می زنند!
تاریخ سلسله رخدادهایی است که اتفاق
افتاده و سانسور شدنی هم نیست،ممکن است تاریخ نگار ها به میل خود آن را ثبت کنند و
یا بخشی از آن را حذف کنند اما این باعث نمی شود که تاریخ تغییر کند.تاریخ به میل
و رغبت ما هم بستگی ندارد چه خوشمان بیاید و چه نیاید وقایعی رخ داده اند.
متاسفانه درباره روایت تاریخ انقلاب و مبارزات مردم ایران
علیه سطلنت و حكومت پهلوی چنین مسالهای تا حدودی اتفاق افتاد. در پیروزی انقلاب۵۷ گروه ها و تشکل های زیادی مشارکت داشتند
و دخیل بودند،از چریک های خلق تا کمونیست ها،مجاهدین،فداییان،توده ای ها و گروه
های اسلامی.این ها همه حول محوریت آقای خمینی به پیروزی رسیدند ولی دسته ای از
آخوندهای فرصت طلب(به زودی مقاله ای راجع به اشخاصی نظیر رفسنجانی و موئتلفه خواهم
نوشت و نقش آن ها را تبیین خواهم نمود) با رندی آن ها را پس زدند و عنان قدرت را
در اختیار گرفتند.
سالهاست كه بر اثر تندرویها و تنگنظریهای عدهای، شاهد حذف
و سانسور و كنار گذاشتن برخی چهرهها و آدمهای انقلابی هستیم. البته قبول دارم كه
برخی از آن آدمها بعد از پیروزی انقلاب راهشان را از توده مردم كج كردند و دیگر
انقلابی نماندند، اما این دلیل نمیشود كه رفتار و گفتار و چهره و حتی "بودن" آنها را هم در آن
برهه از زمان سانسور كنیم. گویی هیچگاه آدمهایی از جنس شریعتی و بازرگان و … در انقلاب حضور نداشتند!
اگر امام (ره) در اوایل انقلاب بازرگان را بر سر کار نمیگذاشت شاید انقلاب به
ثمر نمیرسید، بازرگان بزرگترین کلاهی بود که امام بر سر آمریکا گذاشت، ایشان
نیرویی را بکار گرفت که امریکا احساس خطر نکند. سیاست امام (ره) در جنگ نیز این
بود که تا قبل از سقوط صدام مسائلی را مطرح نکند که علیه ایران از آن استفاده شود
و البته شاید بهتر باشد بگوییم بازرگان بزرگترین کلاهی بود که بر سر آمریکا رفت.
ما چه بخواهیم و چه نه مرحوم مهندس بازرگان در حوادث دوران
انقلاب حضور داشت. چه دوست داشته باشیم و چه نه، بازرگان پیش از انقلاب به جرم
مبارزه و مخالفت با شاه به زندان افتاد و چندین سال را هم در زندان به سر برد. حتی
اگر منتقد و مخالف اندیشههای بعد از انقلاب بازرگان باشیم، نمی توانیم منكر
فعالیتهای فرهنگی آن مرحوم باشیم كه عامل موثری در گرایش بخش عمدهای از جوانان و
دانشجویان به اندیشه اسلامی در سالهای پیش از انقلاب بود. چه بخواهیم و چه نه، او
معتقد به مبارزه با شاه و سلطنت پهلوی بود. هرچند بازرگان ابتدا طرفدار مبارزه گام
به گام و سیاسی با رژیم پهلوی بود اما بعد از رفتن به پاریس و دیدار با آقای خمینی
و شنیدن موضع قاطع وی، نظر ایشان را پذیرفت و دولت
موقت را هم بر خلاف نظر آقای طالقانی پذیرفتند.
مهندس بازرگان هنگام انقلاب ۵۷ قریب
به هفتاد سال سن داشتند با توشه ای از تجربیات و سوابق درخشان علمی و فرهنگی،ایشان
در سوابق خود ریاست دانشکده ی فنی دانشگاه تهران و ریاست شرکت نفت در زمان
خلع ید از طرف مرحوم مصدق را بر عهده داشتند.ریاست شرکت آب و فاضلاب
تهران را پس از کودتا ۲۸ مرداد بر عهده گرفت و و موفق شد اولین شبکه لولهکشی آب
را در تهران احداث کند .
کوهی از مبارزات و دانش و سوابق
انقلابی و مبارزاتی که با عده ای جوان بی تجربه و خام و تندرو که عمدتا روحانی
بودند مواجه شد او
افق تاریک رفتارهای مستبدانه ی آن روز را می دید و همگان را از تندروی بر حذر می
داشت.
به هر حال همه این ماجراها جزئی از تاریخ پر فراز و نشیب
مبارزات ملت ایران هست. همه اینها روزی و روزگاری در این سرزمین اتفاق افتاده و
فراموش شدنی و انكار شدنی هم نیست. البته ممكن است كه ما با اندیشههای سیاسی و
ایدوئولوژیكی دیگران و از جمله مرحوم بازرگان اختلاف نظر داشته باشیم اما این دلیل
نمیشود كه واقعیات را نبینیم و نگوئیم. این دلیل نمیشود كه در همه این سالها كه
از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد در برنامههایی كه به این مناسبت از صدا و سیما
پخش میشود یادی از آدمهای بزرگ انقلاب نكنیم و یا بدتر از آن، آنها را سانسور
كنیم! پخش این تصاویر و این فیلمها، تنها ادای دینی است به مجاهدت و مبارزات ملت آزاده
ایران و همه بزرگان و روشنفكران و روحانیان و دانشجویان ایرانی.
البته پخش این فیلمها یك حسن دیگر هم دارد آنهم اینكه ما را
با گفتهها و مواضع پیشین انقلابیونی آشنا میكند كه امروز دیگر انقلابی
نیستند. یك فایده پخش این فیلمها اینست كه این فرصت را به ما میدهد تا مواضع
امروز بعضی از آدمها را با دیروزشان مقایسه كنیم. به عنوان مثال چند روز پیش
تلویزیون فیلمی را نشان میداد كه دانشجوی جوانی در حال اعلام مواضع دانشجویان
پیرو خط امام بود. این جوان انقلابی كسی نبود جز محسن میردامادی از دانشجویان پیرو
خط امام سابق و عضو جبهه مشاركت فعلی! (دکتر ابراهیم یزدی هنوز هم معتقد است که
میردامادی آدم مشکوکی است و در صداقت او تردید دارد)در فیلم مورد نظر
میردامادی جوان به عنوان سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام، با دفاع از تسخیر لانه
جاسوسی، علیه نهضت آزادی و دولت موقت و مرحوم بازرگان صحبت میكرد!(سعید
حجاریان،ابراهیم اصغر زاده،معصومه ابتکار،عباس عبدی همگی از چهره های اصلاح طلب
هستند که در تسخیر سفارت آمریکا دخالت مستقیم داشتند)
حبیب الله بیطرف(وزیر نیرو در دو دولت خاتمی) ومعصومه ابتکار ملقب به خواهر مری(آبان ۵۸سفارت آمریکا) سالها پس از تسخیر سفارت آمریکا در دولت اصلاح طلب محمد خاتمی به درجه های عالی مدیریتی منصوب شد. مترجم سابق دانشجویان پیرو خط امام هم اینک عضو شورای اسلامی شهر تهران است.
حتما خبر دارید كه بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریكا بود كه دولت موقت مجبور به استعفا شد. پیامد آن هشت سال جنگ،۳۰۰هزار کشته،یک میلیون نفر مجروح و هزار میلیارد دلار خسارت و ده ها سال عقب گرد فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی بود.
تاریخ را نمیشود سانسور كرد. معلم تاریخ راه برای فرار كسی
باقی نگذاشته. این گفته تكراری هم نمیتواند تغییر رفتار آدمها را توجیه كند كه "همه آدمها به مرور زمان عوض میشوند!"
درست است که آدمها تغییر می کنند ولی بحث بر سر عوض شدن یك
فرد عادی نیست. بحث بر سر این است كه بعضیها فقط خودشان نیستند. فكر و رای و حرف
و تصمیمشان مختص به خودشان نیست، بعضی افراد و بعضی كارها بر روی تصمیم یك ملت
تاثیر میگذارند. روزی عدهای سفارت آمریكا را تسخیر كردند و مردم هم كارشان را
پذیرفتند، تنها به این خاطر كه اسمشان دانشجویان پیرو خط امام بود!
محسن
میردامادی و
دوستانش، مخالفان خود و مخالفان تخسیر لانه جاسوسی را به خیانت و همدستی با آمریكا
متهم میكردند و مردم هم حرفشان را باور كردند چون آنها خودشان را خط امام مینامیدند.
پس این آدمها امروز نمیتوانند ادعا كنند كه ما عوض شدهایم و هیچ كاری هم به
گذشته خودمان نداریم. پس تاثیری كه بر فكر و خیال مردم گذاشتند چه میشود؟ (البته
بعضیها جرات همین اعتراف را هم ندارند و خودشان را مادرزاد اصلاحطلب میدانند.
انگار نه انگار كه روزی تندرو ترین افراد این مملكت بودهاند.)
اقامه نماز در
راهپیمایی روز تاسوعا(آذر۵۷) به
دعوت و امامت سید
محمود طالقانی در میدان آزادی تهران - مهدی
بازرگان و میرزا
خلیل کمرهای سمت راست، صدر
بلاغی سمت چپ و یدالله
سحابی ردیف دوم)
این آدمها چهرههای ناشناسی نبوده و نیستند. این
روزها ژست روشنفكری و اصلاحطلبیشان گوش فلك را كر كرده. همانهایی كه تا دیروز
مخالفان خود را با انواع و اقسام انگ و برچسب سیاسی از میدان بدر میكردند اما
امروز به دیگران میگویند انحصارطلب! آدمهایی كه آن روزها حتی سخنرانی افرادی چون
بازرگان را هم در مجلس تحمل نمیكردند، اما امروز برای برگزاری مجلس یادبودش بر سر
و سینه میزنند. همانهایی كه در مجلس شورای اسلامی و درست در لحظه نطق مرحوم
بازرگان و در مقابل دیدگانش فریاد مرگ بر بازرگان سر دادند و به او حمله كردند و
از پشت تریبون كنارش زدند! تاریخ چه خوب نام آنها را بخاطر دارد :حجازی، خلخالی، صانعی(کسی که تخلف از
فرمان خامنه ای را معصیتی بزرگ می دانست)، هادی غفاری(کسی که به گفته ی
ابراهیم یزدی از پشت به سر هویدا شلیک کرد)، اسدینیا، سید هادی خامنهای، سید محمد خاتمی و
كروبی و…
آن روزها هنوز تا دوم خرداد سال ۷۶فاصله
زیادی بود و خاتمی این فرصت
را داشت كه در كیهان سرمقاله بنویسد و درست یا غلط به بازرگان حمله كند و به او انگ آمریكایی بزند! تا انتخابات
ریاست جمهوری دوره نهم و دهم نیز سالهای زیادی مانده بود و آقای كروبی هم میتوانست
راحت ادعا كند كه بازرگان اصلا مبارزه نكرده و اگر هم مبارزهای كرده فقط با دولتها
بوده نه با شاه. حتما تا انتخابات سال ۸۸ هم همه یادشان میرود كه كروبی خواستار
دستگیری بازرگان و محاكمه نهضت آزادی شده بود!
قصد من در اینجا زیر سوال بردن تصمیمات انقلابی سالهای اول
انقلاب نبود. قصد جانبداری از نهضت آزادی را هم نداشتم. من هم
انتقادات زیادی به مرحوم بازرگان و نهضت آزادی و بخصوص مواضع سالهای اخیر آنها
دارم. اما حرفم تنها این است كه "تاریخ
را باید همانگونه كه بود بازگو كنیم، نه كمتر و نه بیشتر؛ مطمئن باشیم كه مردم
خودشان میفهمند و میتوانند رفتارهای دیروز و امروز آدمها را با هم مقایسه كنند!"
اما الان تندرو های دیروز سعی در جبران
مافات دارند و از گذشته ی خود و نادانی هایی که کردند نادم هستند و بابت آن هزینه
های زیادیمی پردازند،زندان،محاکمه،طردو منفک شدن از اجتماع،انفصال از خدمت و
مجازات های سنگین را بابت مقاومتشان تحمل می کنند.البته حساب مهندس
میر حسین موسوی به واسطه ی دور بودن از مرکز قدرت برای بیست سال او
را متفاوت از دیگران می کند ضمن اینکه وی در آن زمان هم معتدل و میانه رو بوده است
و حتی نامه ای گلایه آمیز
در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۷خطاب به رییس جمهور وقت نوشت.
جناب خاتمی تبدیل به چهره ای متفکر و
صاحب شان در میان مردم و حتی دنیا گشته و روند امروزش متفاوت از گذشته می
باشد.امید که حول محور این عزیزان به نتیجه ی مطلوب برسیم.همانطور که جناب موسوی
فرمودند آقایان همگی همراه این نهضت هستند و رییس و مرئوس معنی ندارد.
پيش بينی مهدی بازرگان از آينده جمهوری اسلامی
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین، و اما تطبیق تاریخی!
خنده های پیروزمندانه آقای هاشمی رفسنجانی هنگام حمله به مهندس علی اکبر معین فر (نخستین وزیر
نفت دولت مهندس مهدی بازرگان) وهاشم صباغیان (معاون نخست وزیر و وزیر کشور دولت
بازرگان) در مجلس ... آیا هاشمی رفسنجانی می توانست باور کند که روزی همین بلا
(بخوانید خدعه و لابی گری) سر وی و خانواده اش می آید و امت حزب الله در خیابان به
دخترش فحش های ناموسی خواهند داد؟
پس از این جلسه فشار در درون مجلس بر
مهدی بازرگان و همفكرانش تشدید شد . علی اكبر معین فر از اعضای نهضت آزادی در مجلس
اول ، فضای اعمال فشار بر اعضای نهضت آزادی و همفكران مهدی بازرگان در آن روزها را
چنین شرح می دهد: «در میان فحش پاسدارها و محافظین وارد مجلس می شدیم . من و مهندس
هاشم صباغیان كه با هم می رفتیم . كار تا كتك زدن پشت تربیون پیش رفت ولی مهندس
بازرگان با آن روحیه خاص و تواضع كه داشت شرایط سخت تری بود.»(۳)
یادداشت های محمد خاتمی علیه
بازرگان
از سوی دیگر سید محمد خاتمی، از
نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی و نماینده آِیت الله خمینی و سرپرست روزنامه
كیهان نیزدر واكنش به نطق مهدی بازرگان، طی سه سرمقاله در این روزنامه در ۱۶، ۱۸ و
۱۹ مهرماه همان سال بشدت به انتقاد از نطق و مواضع مهدی بازرگان پرداخت .(۴)
هشدار بازرگان نسبت به خطر
بازگشت دیكتاتوری و استبداد
با این وجود مهدی بازرگان علیرغم فشارهای موجود
به مشی انتقادی خود ادامه داد . در ۲۰ مرداد ۱۳۶۲ و در آستانه برگزاری انتخابات
مجلس دوم ، وی بار دیگر طی نطقی بر انتقادات خود از رفتارهای حاكمیت پای فشرد و
نسبت به خطر ظهور استبداد در كشور از طریق برگزاری انتخابات غیر آزاد هشدار داد و
گفت : «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم دیر یا زود جمهوری اسلامی مانند سلف
خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی
متكی به استیلای خارجی خواهد شد . همیشه و در همه جای دنیا ، استبداد از روزی شروع
شده كه یك شاه ، یك خاندان ، یك طبقه و حتی یك مكتب خواسته است ولو باحسن نیت و به
قصد خدمت خود را یگانه مالك ، یگانه مسوول و یگانه مامور بر دیگران تلقی نموده و
وقعی به رای مردم ننهد.» (۵)
پایان مجلس اول و رد صلاحیت
نامزدهای نهضت آزادی
این نطق كه پیش از انتخابات مجلس دوم و رد
صلاحیت های گسترده منتقدان حكومت انجام شد با حمله فیزیكی نمایندگان طرفدار دولت
به مهدی بازرگان نیمه تمام ماند و مدتی بعد با پایان یافتن دوره اول مجلس ، تمامی
نامزدهای وابسته به نهضت آزادی رد صلاحیت شده و حكومت مانع شركت آنها در انتخابات
بعدی شد.
بازرگان نیز تا پایان عمر خود در تمام دورههای
انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام كرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی
حاكمیت رد صلاحیت میشد.
رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال
۱۳۶۴ برای رقابت با حجت الاسلام خامنهای منجر به آن شد كه برخی مراجع از جمله سید
محمدكاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را
تحریم كنند . همچنین در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مكرر اعضای نهضت آزادی
ایران، فعالیتهای نهضت آزادی كه وی یكی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود
گردید. نهضت آزادی در دوران جنگ ایران و عراق، مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از
فتح خرمشهر اعلام كرد كه این امر بر فشارها افزود.
درگذشت مهندس مهدی بازرگان در دی
ماه ۱۳۷۳
سرانجام مهندس مهدی بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳
درضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیكر او به تهران و تشییع از
مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد.