شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۱

میرحسین و سادگی

از خاطرات عطاالله مهاجرانی...
مرداد ماه سال ۱۳۶۸ بود. عمر دولت مهندس موسوی رو به پایان بود و آخرین جلسه معاونان نخست وزیر در دفتر معاونت حقوقی و امور مجلس، در طبقه نخست ساختمان نخست وزیری تشکیل شده بود. یکی از دوستان پیشنهاد کرد خوب است جمع ما به عنوان معاونان نخست وزیر برای ایشان یک هدیه یادبودی تهیه کنیم.

من گفتم : خوب است یک گلیم برای ایشان بگیریم! هم ساده است و هم هنری. از همان گلیم فروشی روبروی وزارت بازرگانی در ولی عصر!

آقای معیری که سکوت کرده بود و مثل همیشه با تانی و دقت حرف می زد. گفت: مهندس موسوی باید خانه اش را تغییر دهد. من با خبر شدم که وسایل ابتدایی زندگی را ندارند. مثل یخچال، اجاق گاز و… بهتر است همین وسایل را بخریم. همان شد و مهندس موسوی هم در فهرست دارایی هایش اشاره کرده که آن لوازم را معاونان به عنوان هدیه فراهم کرده اند.

پایان مسوولیت ایشان بود به عنوان نخست وزیر…با شبانه روزی به طور متوسط ۱۶ تا ۱۸ ساعت کار… بدون داشتن وسایل اولیه زندگی و سرشار از امید...

۱ نظر:

  1. سایرین شعار ساده زیستی می دهند، میرحسین ساده زیستی را می زیسته، بدون شعار و ادعا... از همین است که آنها در کاخ های خود ساکنند و بر سر سرمایه های ملی که به جیب خود و اطرافیانشان سرازیر کرده اند بر سر هم می زنند و همدیگر را می درند، و میرحسین در حصرشان اسیر است، بدون حکم و دادگاه

    پاسخحذف