شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۹۰

شانزده آذر شمال خوش بگذره!!


اولین ۱۶ آذر بعد از انتخابات ۱۳۸۸ بود،رفته بودم میدان انقلاب،پر از نیرو بود از ضد شورش تا نوپو و لباس شخصی و بسیجی و ... به شدت برخورد می کردند و با خشونت مردم را می راندند و انواع فحش های رکیک و ناموسی را بلند و بی پروا می دادند.جمعیت خیلی کم بود و من متعجب،خلاصه با حمله ی سگان بی وجدان به تقاطع خیابان آزادی و قریب رانده شدم.روبروی قریب یه بانک رفاه بود همون جا ایستادم.خیابون قریب دست سبزها بود و پشت سطل های زباله که آتش زده بودند سنگر گرفته بودند و از این طرف بسیجی ها به آنها سنگ می زدند.هر از گاهی وانت ها ی بسیجی می ایستادند و با فحش خواهر و مادر به مردم حمله می کردند،مردم هم دایم می رفتند و می آمدند،جمعیت خیلی کم بود و همه متعجب بودند که ملت کجا هستند.

دایم تلاش می کردم با یکی از دوستان که در کرج زندگی می کرد تماس بگیرم تا بالاخره موفق شدم،بله ..... درست حدس زده بودم،جاده ی چالوس تا چشم کار می کرد ماشین بود!!بعداً فهمیدم جاده ی فیروز کوه و هراز هم همینطور بود،آفرین به غیرت این مردم شجاع و آزادی خواه با تمدن چند هزارساله!!

به چشم خودم دیدم نیروهای انتظامی و بسیجی با سنگ و باتوم و اشک آور به مردم حمله می کردند(سر خیابون قریب رو کنده بودند-حالا برای برق بود یا آب یا .... نمی دونم- و پر از سنگ بود)،یکیشون سنگ بزرگی رو سمت من انداخت که من سرم را پایین کشیدم و سنگ به شیشه ی بانک برخورد کرد و بدین گونه بود که نیروهای اغتشاش گر به بانک حمله کردند(دقیقا مثل بانک اقتصاد نوینی که من دیدم لباس شخصی ها در خیابان میرداماد آتش زدند و بعد گقتند کار مردم معترض و البته با پول آمریکا بوده!)،حالا فکرشو بکنید اگه سنگ به سر مبارک اصابت می کرد یه بسیجی! دیگه به شهدای بسیج اضافه میشد!!خلاصه چند ساعتی همون جاها پلکیدم و دست از پا درازتر برگشتم خونه.

امسال از دوشنبه تا شنبه تعطیل است،بهتون خوش بگذره ملت.راستی،نترسین نترسین ما همه با هم هستیم!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر