شنبه، آبان ۲۱، ۱۴۰۱

پهلوی به روایت تاریخ شفاهی هاروارد۳

 :نظر هوشنگ نهاوندی دربارهٔ دو هدف شاه از تشکیل حزب رستاخی

۱‏- سوق دادن ایران به سوی یک نوع دموکراسی تحت کنترل و نظارت شخص شاه

 

۲‏- زدن ضربه به قدرت حزب ایران نوین و قدرتی که هویدا از طریق حزب پیدا کرده‌بود.




 

خاطرهٔ هوشنگ نهاوندی، رئیس وقت دانشگاه تهران، از روزی که می‌خواستند کارمندان اتوبوسرانی را به اسم دانشجو، وارد دانشگاه تهران کنند تا دانشجویان را ادب کنند:



 

محمّدرضا شاه در روزهایی که دانشجویان دانشگاه تهران را بچّه‌های شلوغ‌کنی می‌دیده، می‌رود بازدید دانشگاه پهلوی شیراز. دانشجویان آنجا تحویلش می‌گیرند و در خوابگاه یکی از دانشجویان زانویش را می‌بوسد. 

 

‏نتیجه؟

رئیس دانشگاه پهلوی، می‌شود رئیس دانشگاه تهران.

دربارهٔ قدرت و نفوذ و شبکه‌سازی هویدا از طریق مدیون کردن مقامات امنیتی و نزدیکان دربار که موجب اضطراب شاه شده‌بود.




پهلوی به روایت تاریخ شفاهی هاروارد۲

به روایت دکتر هوشنگ نهاوندی 

 (وزیر آبادانی و مسکن، وزیر علوم، رئیس دانشگاه شیراز و رئیس دانشگاه تهران در دوران محمدرضا پهلوی)

 در سال ۱۳۵۱، محمّدرضا شاه پهلوی در نطقی می‌گوید «چرا گروهی از اندیشمندان گرد هم جمع نشوند و به طور منظّم مسائل مملکت را بررسی نکنند و مستقیم گزارش خودشان را با نهایت آزادی و اطمینان به من ندهند و عیب‌ها را بازگو نکنند و من خیلی پذیرا خواهم‌بود.»

 

نهاوندی که رئیس وقت دانشگاه تهران بوده دست‌اندرکار می‌شود و گروهی متشکّل از دهها نفر را در چند کمیته، بر اساس این پیشنهاد شاه تشکیل می‌دهد با نام «گروه بررسی مسائل ایران».

 

  روزی شاه به نهاوندی می‌گوید «خیلی ما گزارش نارضایتی می‌شنویم. یک گزارش بدون هیچ گونه پرده‌پوشی از علل نارضایتی مردم به ما بدهید. ولی اشخاص مطمئنّی این را تهیه کنند و این درز نکند.»

 

در تابستان ۵۳ گزارش آماده می‌شود. خطر یک انقلاب با زمینهٔ مذهبی و پیوستن عوامل چپ افراطی پیش‌بینی می‌شود. 

 

‏فساد، دروغگویی، وعده‌های تهی، فقدان ارتباط با روحانیت، وضع دلخراش تهران، تورّم و پروژه‌های نمایشی از عوامل ایجاد نارضایتی برشمرده‌می‌شوند.

 

مبارزه با فساد، برکناری افراد بدنام، نظارت خیلی شدید بر کارهای ساواک، دیالوگ با روحانیت و آزادی بیشتر وسایل ارتباط جمعی به عنوان راهکار ارائه می‌شود. 

 

‏نهاوندی به نوشهر می‌رود و گزارش را به شاه می‌دهد. شاه با دقّت می‌خواند و آن را با هویدا، نخست‌وزیر، در میان می‌گذارد.

 

هویدا به شاه می‌گوید «اینها یک عدّه گه‌تلکتوئل هستند که می‌خواهند تعطیلات اعلی‌حضرت را gasher بکنند. بیندازید دور اینها را.» 

 

‏اعلی‌حضرت ته فکرشان دلشان می‌خواست که یک کسی بگوید که اینها بیخود می‌گویند. دیگر به گزارش اشاره نکردند، جز در مکزیک[بعد انقلاب]. می‌گفتند «حق داشتید.»



 

 

 

پهلوی به روایت تاریخ شفاهی هاروارد۱

 پیش‌بینی انفجار اجتماعی-سیاسی در دوران برنامهٔ پنجم(۵۶-۵۲) در گزارش سازمان برنامه سال۱۳۵۰ خورشیدی

 

‏هویدا:

گزارش را تغییر بدهید،من جلوی شاه مطرح نمی‌کنم.

 

‏محمدرضاپهلوی:

این مزخرفات چیست؟ این مهملات را قبول ندارم.

 

‏مشروح روایت دکتر غلامرضا مقدّم، قائم‌مقام رئیس سازمان برنامه ⬇️

 

اواخر سال ۵۰، گزارش مقدّماتی دورنمای وضع اقتصادی و اجتماعی کشور در دورهٔ برنامه پنجم عمرانی کشور [۵۶-۵۲] توسّط  سازمان برنامه تهیه شد. این گزارش مستند به ارقام و آمار و اطلاعات کامل بود و تصویر بسیار بدی از وضع اقتصادی و مالی و اجتماعی کشور در سال‌های آینده ارائه می‌داد.

 

هدف ما این بود که این گزارش ابتدا در هیئت عالی برنامه که به ریاست نخست‌وزیر تشکیل می‌شد، مطرح شود و بعداً در شورای اقتصاد در حضور شاه خوانده‌شود. دکتر آبادیان و چند نفر دیگر از متفکّرین سازمان برنامه خیلی برای تهیه این گزارش زحمت  کشیده‌بودند.


گزارش خیلی انتقادی بود و در این گزارش برای اوّلین بار در یک گزارش دولتی آمده‌بود که اگر روندها و نابرابری‌ها و عدم تعادل‌های چند سال گذشته ادامه پیدا کند، در چند سال دیگر مسلّماً یک «انفجار اجتماعی و سیاسی» در ایران به وجود خواهدآمد.


در گزارش از اینکه طی دوران برنامهٔ سوم و چهارم [۵۱-۴۱] به مسائل اجتماعی، آموزش و پرورش، بهداشت، درمان، رفاه روستایی و امثال آن توجه کافی مبذول نشده‌بود، سخت انتقاد شده‌بود.

 

‏من گزارش را خودم به دقّت خواندم و یک تغییرات مختصری هم در آن دادم.


گزارش را در هیئت عالی برنامه و در حضور نخست‌وزیر مطرح کردیم. آقای هویدا از لحن گزارش که خیلی انتقادی بود خوشش نیامد و گفت که گزارش را اصلاً‌ قبول ندارد و همه‌اش جنبه‌ منفی و انتقادی دارد و پیشرفت‌های هنگفت مملکت در این سال‌ها را نادیده گرفته و گزارش بایستی به کلی اصلاح شود.


در جلسه چیزی نگفتم. بعد از جلسه به آقای هویدا گفتم «شما ایرادتان به این گزارش چیست؟ کجای این گزارش غلط است؟ بفرماید اصلاح کنیم.» گفت، «نه مقدّم. این گزارش را بینداز دور و خودت یک گزارش خوب که بشود به اعلی‌حضرت ارائه داد تهیه کن. خودت می‌دانی چطور درست کنی.»


به هویدا گفتم «گزارش بسیار خوبی است. این مشکلات بایستی مطرح شود. کارشناسان سازمان برنامه نمی‌گویند این وقایع ناگوار حتماً‌ اتّفاق خواهدافتاد.  می‌گویند اگر روندهای نامطلوب فعلی ادامه پیدا کند وضع بد خواهدشد و منظور این است که یک چاره‌جویی کنیم که این اتفاقات پیش نیاید.»


هر قدر هویدا اصرارکرد که گزارش را تغییر بدهم قبول نکردم. گفتم اگر ایراد مشخصی هست و ارقام و آمار گزارش غلط است بفرمایید اصلاح می‌کنیم. 

 

‏بالاخره اوقاتش تلخ شد و گزارش را پرت کرد و گفت «من که این را در شورای اقتصاد مطرح نمی‌کنم. اگر می‌خواهی تو خودت بیا مطرح کن حضور اعلی‌حضرت.»

 

من رفتم در جلسهٔ شورای اقتصاد که با حضور شاه تشکیل می‌شد. شاه پرسید، «دستور جلسه امروز چیست؟» آقای هویدا گفت «گزارش مقدّماتی برنامه پنجم و بودجهٔ سال ۱۳۵۱ کلّ کشور مطرح است و اگر اجازه می‌فرمایید مقدّم این گزارش را مطرح کند.» شاه هم گفت «خیلی خوب.»


  

پس از اینکه یکی دو صفحه خواندم و رسیدم به قسمت‌های انتقادی، یکدفعه شاه گفت «بایست، بایست! این حرف‌ها چیست؟ این مطالب چیست؟ باز این اکونومیست‌های ما نشسته‌اند و این مطالب مزخرف را می‌گویند راجع به مملکت و تمام پیشرفت‌های مملکت را نادیده می‌گیرند و بدبینی و یأس ایجاد می‌کنند.

 

کی به شما گفته این چیزها را بنویسید؟ اصلاً‌ لازم نیست شما وارد این مسائل بشوید و ما خودمان می‌دانیم که چه کار کنیم. این کمبودهای مالی را هم که شما دارید و در این گزارش به آن اشاره کرده‌اید مهم نیست. بله ما می‌دانیم کمبود مالی داریم ولی ما خودمان همهٔ اینها را درست می‌کنیم.

 

درآمد نفت ما از حدود دو میلیارد فعلی به زودی به پنج میلیارد دلار خواهدرسید و این تمام گرفتاری‌های شما را حل می‌کند. من همه چیز را خودم مراقب هستم و شما فقط به کار خودتان مشغول باشید و به این کارها کار نداشته‌باشید.» 

 

‏گفتم «اگر اجازه بفرمایید بقیهٔ گزارش را به عرضتان برسانم.»

 

مجدداً شروع کردم به خواندن گزارش،چند صفحه دیگر که خواندم باز شاه گفت «آقا ول کن.» -بلند- «من که گفتم کمبودهای مالی شما را تأمین می‌کنم. شما لازم نیست نگران باشید.»دیدم این اصلاً پرت است، همه‌اش صحبت از کمبود مالی می‌کند در صورتی که ما یک چیزهای دیگر داریم می‌گوییم.

 

می‌گوییم عدم تعادل در وضع اقتصادی و اجتماعی مملکت به وجود می‌آید ولی ایشان همه‌ش فقط صحبت از پول درآمد بیشتر می‌کند.

 

‏به ایشان گفتم اگر شاهنشاه اجازه بدهید به عرضتان برسانم که مسئله فقط پول نیست که برویم مثلاً‌ با قرض از خارج تأمین کنیم یا اینکه درآمد نفت افزایش پیدا کند.


 

مسائل اساسی مربوط به اولویت‌های مملکتی است که باید یک تغییر اساسی در آنها داده‌شود. داشتن منابع مالی اضافی به تنهایی کافی نیست.

 

ما با فشار تورّمی شدید که در اثر افزایش بی‌رویهٔ هزینه‌های دولتی ایجاد شده مواجه هستیم و این فشارها با فراهم شدن پول اضافی رفع نمی‌شود.

 

ما مواجه با کمبود منابع حقیقی و نه فقط منابع مالی هستیم.»

 

‏گفت «منظور از منابع حقیقی چیست؟» 

 

‏گفتم «مثلاً‌ در حال حاضر ما در کشور مواجه با کمبود سیمان هستیم. حدود سالی پنج میلیون تن سیمان تولید می‌کنیم ولی با این پروژه‌های دولت در سال احتیاج به ۱۲ میلیون تن سیمان است.

 

گفت «خب وارد می‌کنیم.» 

 

‏گفتم «بنادر و شبکه‌های حمل‌ونقل کشور ظرفیت واردکردن و حمل‌و‌نقل هفت میلیون تن سیمان در سال را ندارد.» 

 

‏گفت «خب بنادر را توسعه می‌دهیم.» 

 

گفتم «مسئله توسعه بنادر و جاده‌ها چیزی نیست که یک‌ساله انجام بشود. لااقل هفت سال وقت لازم دارد.»

 

 بایستی آهنگ هزینه‌های دولتی را کم کنیم و منابعمان را از مصارفی که اولویت کمتری دارند به سوی هزینه‌های با اولویت بیشتر منعطف کنیم.» گفت ‌«مثلاً چی؟» من منظورم هزینه‌های سرسام‌آور نظامی بود، او هم می‌فهمید. می‌خواست من را مجبور کند هزینه‌های نظامی را ذکر کنم.

 

می‌خواست من را مجبور کند هزینه‌های نظامی را ذکر کنم و بکوبد توی سرم. چون نسبت به هزینه‌های نظامی خیلی حسّاسیت داشت. من گفتم ما به عنوان کارشناسان اقتصادی نمی‌توانیم اظهار نظر کنیم. آن مقامات عالی سیاسی مملکت هستند که اولویت‌های مملکت را تعیین می‌کنند.

 

وقتی اولویت‌ها را تعیین کردند بایستی در داخل اولویت‌های تعیین‌شده رعایت ظرفیت مالی و اقتصادی کشور را نمود و نباید اجازه داد که بین کلّ تقاضا برای این منابع و عرضه آن اختلاف فاحش به وجود بیاید.»

 

در اینجا ایشان بلند شد و گفت، «مهملات و تئوری و این حرف‌ها را قبول ندارم.

 

شاه گفت «مهملات و تئوری و این حرف‌ها را قبول ندارم. شما اقتصاد‌دان‌ها نمی‌دانید چه دارید می‌گویید. ما خوب می‌دانیم چه کار داریم می‌کنیم و آیندهٔ درخشانی برای مملکت در پیش داریم. شما بهتر است این حرف‌ها را بگذارید کنار و به کارهای اساسی‌تر برسید.» 

 

‏بلند شد، رفت و جلسه ختم شد!


 

گردآوری:سیاوش خوشدل 

 

پنجشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۳

باز هم ما ایرانی‌ها و تفاخر ناآگاهانه!

ما ایرانی‌ها توی شبکه‌های اجتماعی و وبلاگها و سایت‌ها دنبال نشانی از موفقیت‌های شخصی ایرانی‌تبار میگردیم تا آنرا در سطح وسیعی منتشر کنیم و به آن ببالیم و به دنیا(بخوانید به خودمان چون دنیا که این محافل فارسی زبان را رصد نمیکنه) اثبات کنیم که نژاد برتریم و باهوشترینیم و خون پاک آریایی در رگانمام جریان دارد، کورش و داریوش و ....داشتیم و خلاصه اینکه همه باید به ما تعظیم کنند.

۵ تا پزشک قلب و دو تا پزشک مغز و اعصاب و ۲ تا استاد نجوم و چند کارخانه دار که در سازمانها و بیمارستانها و ارگانهای کشورهای مختلف جایگاه و رتبه دارند را ردیف میکنیم و با افتخار و غرور میگوییم دنیا در تسخیر ماست،حال آنکه ژاپنی‌ها و چینی‌ها و فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها و ... همه میتوانند چنین لیستی را تهیه کنند،چینیها که خیلی بیشتر از ما هستتد ولی کسی دعوی سلطه‌ی دنیا را ندارد!

جدای اینکه این روزها همه یه مطلب را به تکرار به اشتراک میگذارند،فکر کردم شاید جالب باشد نکاتی را راجع به المپیاد(به طور خاص ریاضی) و پیشینه‌ی خانم مریم میرزاخانی و تنی چند از جوانان افتخارآفرین ایران بیان کنم.


المپیاد ریاضی شامل ۶ سوال ۷ نمره‌ای هست یعنی ۴۲ نمره.

پس ممکن است در یک المپیاد چندین نفر طلا،نقره و یا برنز بگیرند.

سال ۱۹۹۸ میلادی ایران با کسب ۵ طلا و ۱نقره در المپیاد ریاضی،رتبه‌ی اول جهان را کسب کرد.

سوال ۶ معمولا سوال دشواریست.


®۵ ایرانی دو بار در المپیاد ریاضی مقام و مدال کسب کرده‌اند.یعنی یکبار سال دوم دبیرستان و بار دیگر سال سوم دبیرستان شرکت کرده‌اند.

اهمیت کار خانم میرزا خانی آنجا نمود دارید که ایشان دو نمره‌ی ۴۲ و ۴۱ را در این آزمونها کسب کرده‌اند.البته سختی سوالات در سالهای مختلف ممکن هست با هم فرق داشته باشند ولی تقریبا در یک سطح هستند.

مریم میرزا خانی از دبیرستان فرزانگان۱ تهران: سال۱۹۹۴ نمره‌ی ۴۱ و سال ۱۹۹۵ نمره‌ی ۴۲ را کسب کرد.

ایمان افتخاری از دبیرستان حلی۱ تهران:سال۱۹۹۶ نمره‌ی ۲۸ و سال ۱۹۹۷ نمره‌ی ۴۲ را کسب کرد.

امیر آجرلو از دبیرستان رشد منطقه‌ی۱۶ تهران:سال۱۹۹۸ نمره‌ی ۳۳ و سال ۱۹۹۹ نمره‌ی ۳۴ را کسب کرد.

مینا دلیروی فرد:سال۲۰۱۱ نمره‌ی ۳۰ و سال ۲۰۱۲ نمره‌ی ۲۸ را کسب کرد.

الک بدرویا از دبیرستان انرژی اتمی و علامه‌طباطبایی:سال۲۰۱۲ نمره‌ی۲۸ و سال ۲۰۱۳ نمره‌ی ۳۵ را کسب کرد.

خانم مریم میرزاخانی فارغ التحصیل کارشناسی از دانشگاه صنعتی شریف و ارشد و دکترا از هاروارد و استاد دانشگاه استنفورد و دارای همسر و یک فرزند هستند. زمینهٔ تحقیقاتی او مشتمل بر نظریه تایشمولر، هندسه هذلولوی، نظریه ارگودیک و هندسه هم‌تافته است. او در سال ۲۰۱۴، برنده مدال فیلدز شد.همسر وی جان وندراک، از پژوهشگران آی‌بی‌ام است و از او دارای یک فرزند به نام آناهیتا می‌باشد.
ایشان پروفسور نیستند.
جایزه‌ی فیلدز با نوبل برابری نمیکند.
اساسا "نوبل ریاضیات" نداریم.
قیاس این جایزه با نوبل مثل قیاس اسکار و جشنواره‌ی کن هست!



در آخر هم کلامی راجع به ضریب هوشی(آیکیو)
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوش‌بهر، (IQ)مخفف Intelligence Quotient و عددی با میانگین ۱۰۰ و انحراف معیار ۱۵ می‌باشد. از این رو در رده‌بندی و تقسیم هوش، به صورت میانگین نزدیک ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانه، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانه، ۲٪ درصد بسیار باهوش و ۱٪ افراد برگزیده را دربر میگیرند. همین روند درباره افراد کم‌هوش، واپس‌مانده ذهنی و ... در سوی دیگر پابرجا است.

یک گزاره معروف در میان ما، تاکید بر هوش بالا و سرشار ایرانیان است. باور عمومی ما حاکی از این است که از مدیران ناسا گرفته تا بهترین جراحان بیمارستان‌های معروف دنیا و کارآفرینان ایرانی هستند. و در مقابل، نقل‌قولها و داستانهایی را باور داریم که ژاپنی‌ها هوش پایین‌تر خود را با تلاش جمعی و کار بیشتر جبران میکنند.

در گراف «آی کیو» جهان که توسط دو محقق فنلاندی و انگلیسی ترسیم شده است. بدون هیچ بحثی در رد یا صحت این آمار، نکته جالب این است که ژاپن دومین کشور باهوش دنیا با ضریب ۱۰۵ و ایران با ضریب هوشی ۸۴ در رده کشورهای پایین این جدول قرار دارد؛ پایین‌تر از عراق و سوریه و در سطح کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس


در واقع طبق تحقیقات علمی دانشمندان ما ایرانی‌ها نه تنها گل سر سبد هوش در دنیا نیستیم بلكه جایگاهی متوسط در جهان داریم و میلیاردها نفر در جهان ضریب هوشی بالاتری از ما دارند.

"ریچارد لین " روانشناس و استاد ۸۱ ساله دانشگاه اولستر بریتانیا در كتابی كه در سال ۲۰۰۶ انتشار داد نتایج تحقیقات خود را در این باره منتشر ساخته است

وی كه متخصص مطالعه بر روی تاثیر دو متغیر " نژاد " و " هوش " بر روی یكدیگر است ، در كتاب خود وضعیت ضریب هوشی مردم جهان را با توجه به نژاد بررسی كرده و به این نتیجه رسیده كه باهوش‌ترین مردم جهان با ضریب هوشی ۱۰۵ و بالاتر مردم كشورهای شرق آسیا ( چین ، كرهٔ شمالی و جنوبی و ژاپن ) هستند.
 
در ردهٔ میانی كشورهای اروپایی ، روسیه ، آسیای مركزی و قفقاز و حتی مغولستان قرار می‌گیرند كه متوسط  ضریب هوشی آنها  ۹۰ تا ۱۰۰ است.

ایرانیان به همراه تمامی كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ، هند ، پاكستان و كشورهای آسیای جنوبی و نیز دو قاره آمریكای شمالی و جنوبی در رده میانی یعنی با ضریب هوشی ۸۵ تا ۹۰ قرار می‌گیرند.

جایگاه چهارم از آن كشورهای آفریقایی است كه ضریب هوشی آنها ۷۰ تا ۸۰ است و مردم اقیانوسیه ( استرالیا ) و كشور آفریقایی بوتسوانا ، با دارا بودن كمترین میزان ضریب هوشی یعنی ضریب هوشی ۶۰ تا ۷۰ در آخرین رده قرار می‌گیرند.


آزمون‌های متعارف علمی برای اندازه‌گیری ضریب هوشی از این قرار است:
تشخیص الگوها (Pattern recognition)
قدرت حافظه کوتاه مدت (Short-Term memory)
استفاده فرد از واژه‌ها (Vocabulary)
سرعت محاسبه فرد (Computational speed)
درک روابط یا جبر (Algebra)
اطلاعات عمومی (General Knowledege)
محاسبات ریاضیات (Arithmetic)
درک فضایی (Spatial ability)
منطق (Logic)
تلفظ (Spell)