بنده به عنوان یک روحانی کوچک، همصدا با اکثریّت مردم ِ رای باخته، این انتخابات ۸۸ را
مخدوش و آن را باطل و تصدّی مجدّد رئیس دولت را برای دور بعد نامشروع و غاصبانه می
دانم.شعبان
بیمخهای وحشت و رهبت که با هتاکی و سفاکی ننگ عنیف و معیف کوی دانشگاه را
آفریدند و با تهاجم حیوانی مرتع دانشگاه را چریدند و با تعرضات شنیع پرده ناموس
فرهنگ و علم را دریدند و در قتلهای زنجیرهای مظلومان بیگناه و قربانیان بیپناه
لعنت سرمدی خدا و نفرت ابدی خلق را خریدند. الذین اتخذوا دینهم لعباً و لهواً و
عزتهم الحیوه الدنیا.همان عملههای استبداد و چماقداران قدم به مزد نامهذب مجنون
باطل اندیش و ظالم کیش که چهره بینالمللی نظام را ملکوک و وجهه اسلامی انقلاب را
مهتوک نمودند. اولئک الذین طبعالله علی قلوبهم و اتبعو اهوائهم و عجب اینکه در آن
دادگاه حق سوز عدالت کش به آن بردگان مفلوک دست مریزاد نیز گفتند و من لم یحکم بما
انزلالله فاولئک هم الظالمون.
آنان که بر شتر چموش قدرت سوارند و در میدان سیاست دو
اسبه میتازند و از نردبان مقدسات و اعتقادات مردم بالا میروند و گرد آسیاب
ریاست میچرخند و از پل دین میگذرند تا به دنیا برسند متأسفانه مؤید و مشوق عدهای
چماق به دوش و فرقهای کفن پوش که دندان تمساح خشونت را تند و تیز میکنند و میخواهند
عجوزه تندخوی و عفریته زشت روی خشونت را به نکاح دین درآورند و امور مقدس را ملوث
جلوه دهند یعنی رجالهها و فاشیستهایی که معجونی از جهل و جنونند و بندنافشان به
مراکز ثقل قدرت متصل است و مطلق العنان و افسار گسیختهاند و نه ملوم معاقب قضا
هستند و نه محکوم معاتب قانون. هم فقیه و هم فیلسوف و هم داروغه و هم حاکم و هم
مفتی و هم قاضی هستند! فعالمایشاء و حاکم ما یرید! ذوب شدگانی که ماست را سیاه میبینند!
هنگامی که از وعدهها و قول و قرارهای اول انقلاب یاد میآورم،
همچون بید بر سر ایمان خویش میلرزم… حقیر که مثل همگان سهم بسیار ناچیزی در
انقلاب و تداوم آن داشتهام، خود را مکلف میدانم و از سر غیرت و درد میپرسم
تکلیف این همه کاستی و ناراستی و قصور و فتور و فقر و فاقه [و] عصیان و نقصان و
تکاثر و تفاخر و زراندوزی و مردمسوزی و تبعیض چیست؟ تاکی برای مردم تکراری سخن
بگوییم و مرتب کنفرانس و جلسه و میتینگ برگزار کنیم و از قوت لایموت ملت دردمند و
محتاج و مستمند، لقمه سفرههای اشرافی و طاغوتی خود گردانیم و از جیب ملت نجیب به
اطرافیان و نورچشمیها حاتمبخشی کنیم …
لاف زدن و گزاف گفتن و تزویر نمودن و حریم خصوصی افراد را
شکستن و تصفیه حساب خصوصی و سیاسی نمودن و آب در شیر کردن و به سخنان کلیشهای
دلخوش بودن و از جمعیتهای خیابانی سان دیدن، تاکنون نتوانسته است از حجم انبوه
مشکلات و معضلات بکاهد و افسردهای را با مرهمی بنوازد و یا آبی بر اضطرابی
بیفشاند و جامی به تشنه کامی پچشاند و نانی به خسته جانی برساند. عدم تعهد به
قانون وحضور نهادهای غیرمدنی نامسؤول، باندهای مافیایی و خلع یدمجلس و وجود اهرمهای
مطلقه نامتناهی و مادامالعمر نامحدود و قدرتهای بادآورده رویینتن غیر پاسخگو و
سیاستگذاریهای خارجی بعضاً ناموفق و بنیادهای مرئی و بنگاههای نامرئی غیراقتصادی
و تجاری و اسکلههای غیردولتی نامتعارف و رانتخواری و یغماگری و فراری دادن مغزها
و بگیر و بهبندها و حصر و حبسهای نامألوف و باب شدن چنگیزی و مردمستیزی و قانون
گریزی و ایزوله کردن ارباب فکر و اندیشه و اسیر کردن منتقدان و ذبح نامطبوع
مطبوعات و حبس نامشروع اصحاب نشریات و نظارت جناحی ناصواب و نامعقول استصوابی و
دادگاه نامقبول روحانیت و فلج کردن دولت و بافت نامطلوب شورای مصلحت و مردم را هیچ
انگاشتن و بر شیپور قدرت دمیدن و کشور را بر بال باد گذاشتن،سرانجامی نامیمون
دارد که از نکبت و شقوت آن به خدای بزرگ پناه میبرم.
وا اسفا که امروز شاهد حبوط روحانیت و سقوط مرجعیت هستیم!
دریغ و درد که دژ مستحکم و نفوذناپذیر مرجعیت شیعه به دست غوغائیان معرکهی سیاست
و بازیگران صحنه ریاست به سود استعمار ضربه ای جانکاه خورد و الیالله المشتکی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر