شاید کمتر کسی می داند که انسانهای دیگری در کنار آیت الله منتظری بودند که در آن زمان در ایران سکوت نکردند. لازم به ذکر است که در آن زمان آقای مهندس مهدی بازرگان دبیرکل نهضت آزادی بود.
بخشهایی از بیانیه
شگفتا کار این آئین به جائی رسیده است که مدعیان پیروی از آن امامان، با داعیه ادامه رسالت انبیا، به اینکه نتوانستهاند پس از گذشت ۱۰ سال از انقلاب، در زندانهائی که دانشگاهش مینامند تأثیری تحولآفرین بر خیل عظیم اسیران خود که شمار آنان بیسابقه در تاریخ اسلام و ایران است، بگذارند بلکه مجبور شدهاند کسانی را که از "عقیده" خود برنگشتهاند، روانه دیار عدم نمایند.
ما اگر از آنچه در ماههای اخیر در زندانهای متعدد رژیم در سراسر کشور گذشته است، علیرغم خطرات محتمل آن، ابراز انزجار و اعتراض میکنیم به هیچوجه با مواضع سیاسی و عقیدتی گروههایی که با مشی براندازی و شیوه تضاد و تخاصم و خشم و خشونت گرههای کور بر ریسمان رهایی این ملت مظلوم زدهاند موافق نیستیم و آنرا تأئید نمیکنیم. کلام و دفاع ما صرفاً به خاطر عدالت و انسانیت و از حق و حیثیتی است که به حکم قرآن و قانون برای بندگان خدا و هموطنان وجود دارد.
گرچه در سایه سانسور حاکم بر جامعة رسانههای داخلی، طبق معمول اشارهای به آنچه در زندانها گذشته است نکردهاند ولی ناله و ندای داغدیدگانی که جگرگوشههای خود را از دست دادهاند سینه به سینه در سطح جامعه پخش گشته و رادیوهای خارجی آن را نقل کردهاند...
اگر این اعدامها مطابق شرع و قانون اساسی انجام گشته چرا در سکوت و بیخبری و در پشت درهای بسته اجرا شده است؟ چرا خانوادههای اعدام شدگان تهدید شدهاند که مبادا گریه کنند، سیاه بپوشند و یا مجلس ختم تشکیل دهند؟ بگذریم از این که اهانت و زخم زبان به مادران و پدران داغدیده و تبریک گفتن به آنان به عنوان این که لکه ننگی را از دامان خانواده شما پاک کردهایم، با هیچ معیار اسلامی و انسانی قابل توجیه نیست.
انگیزه اعتراض ما کشتار گسترده اسرایی از هموطنان است که در سالهای گذشته در دادگاههای همین رژیم و با احکام همین حکام شرع به محکومیتهائی کمتر از اعدام، حتی یک سال و دوسال محکوم شده و بعضاً روزهای آخر اسارت خود را میگذراندند و خانوادههائی قبل از تحویل ساک و لباس خونین، خانه را برای ورود آنها آب و جارو کرده بودند! آیا در جوامع متدین و موحد و در کشورهای متمدن دنیا سابقه دارد که زندانیان محکوم شده را بدون آنکه کار تازهای کرده باشند به جرم ایستادگی بر "موضع عقیدتی" بدون محاکمه یا با محاکمه مجدداً اعدام نمایند؟
البته ریاست دیوانعالی کشور رسماً اعلام داشتهاند: "ما آمادهایم با ارائه اسناد و مدارک در یک کنفرانس مسائل مربوط به گروهکهای محارب را اعلام کنیم" و برای آنکه نشان بدهند آنها در سالهای قبل محکوم به اعدام شده بودند اضافه کردهاند:
"افراد زیادی از آنها محاکمه شده بودند و حکمشان تائید شده بود اما به خاطر روال عادی و این که تا آخرین مرحله فرصت توبه و بازگشت به آنها داده میشود اجرای حکم به تعویق میافتاد اما متأسفانه این افراد نه تنها اصلاح نشدند بلکه از طرق مختلف در زندان دست به تحریکاتی زدند که این تحریکات پس از عملیات مرصاد به اوج خود رسید و به این ترتیب عناد خود را با نظام به اثبات رساندند و آدم محکومی که حکم محکومیتش تائید شده و به او نیز فرصتی برای اصلاح شدن دادهاند تازه در زندان مامور زندان را کتک میزند."
آیا به راستی همه این اسرا در سراسر کشور چنین تماسهائی داشتهاند یا بعضاً برای رهایی خود یا پیوستن به مهاجمان ارتباطهایی برقرار کرده بودند؟ آیا باور کردنی است علیرغم برج و باروها و بندوبستهای متعدد و نگهبانان بیشمار و دستگاههای اطلاعاتی هوشیار، عملیات برون مرزی با همفکری و هماهنگی دسته جمعی زندانیان طراحی و هدایت شده باشد؟ تازه این توجیهها عذر بدتر از گناه نیست؟
واقعیت امر به دلیل گستردگی و عظمت آن، علیرغم ضد و نقیضگویی مسئولین، قابل کتمان نیست. امروز در شهرهای بزرگ کمتر فامیلی است که نصیبی از این نقمت ( که به قول رادیوهای بیگانه ۱۲ هزار و به قول مقامات مصاحبه کننده کمتر از ۱۵درصد این رقم قربانی داشته است) نگرفته و بیخبر از این ماجرا باشد.
میگویند انگیزه اصلی این اعدامها، خلاص شدن و نفس راحت کشیدن از نیروی مخالف بالقوهای بوده است که با تجربه تلخ زندان میتوانسته است در آینده برای حاکمیت خطر آفرین باشد و خواستهاند با تصفیه جدی آنها پایههای نظام و اقتدارشان را تحکیم بخشند. اگر چنین بوده باشد خوب است نظری به نصیحتی که امیرالمومنین در عهدنامه خود به مالک اشتر در مورد سرکوب خونین مخالفین کردهاند بنمایند و عاقبت این شیوه را ارزیابی کنند...
دیماه ۱۳۶۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر