چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۱

اگر پیامبرامروز مبعوث می شد، چه می کرد و چه نمی کرد؟





حتماً به گردنش چفیه نمی انداخت. و در دنیا به دنبال دشمن نمی گشت. لبخندش، بیش از اخم و غضبش بردل مردمان جهان اثرمی کرد. از خواص و عوام و طلحه و زبیر و خودی و غیرخودی و عبرت های عاشورا مطلقاً سخن به میان نمی آورد. و بیش و پیش از آنکه از چگونگی عقیده و مرامی که برای انتشار آن مبعوث شده است سخن بگوید، ادب را، آری ادب را به عالی ترین مراتب انسانی اش عروج می داد. درمیان جمع، آنگونه می نشست که غریبگان ازاهل مجلس بپرسند: محمد کدام شماست؟ نه این که همه را بر زمین بنشاند و خود بر بلندای غرور جلوس فرماید. محمد اگر امروز مبعوث می شد، برای همه ی مردمان جهان آغوش می گشود. و در این آغوش گشوده، حتماً برای همه ی نحله های فکری و سیاسی جای ویژه می پرداخت. زندانهای محمد، جای بدکاران و دزدان و گردنکشان می بود، نه معترضانی که حتی خود او را به نقد می کشند و دین تازه اش را برنمی تابند.

محمد اگر امروز مبعوث می شد، کوچه ی بنی هاشم را موزه می کرد و بر در این موزه می نوشت: ای مردم، و ای مداحان کاسبکار، درکوچه ی بنی هاشم توقف مکنید. اینجا کسی ساکن نیست. همه ی اهل آن به امروز- آری به امروز- کوچ کرده اند. ببینید حسن و حسین مرا که دردانشگاه درس می خوانند و با کامپیوتر و سایردستاوردهای بشری آشنایند. و دختر و دامادم را بنگرید که در بهره مندی از حقوق شهروندی، ذره ای با دیگران تفاوت ندارند. و به همه ی بشریت می فرمود: من که محمد و فرستاده ی خدایم، ذره ای بر شما برتری ندارم. من در برابر قانون، همانم که شمایید. هرگاه از من خطایی سرزد، به دادگاه شکایت برید و مرا به محکمه فرابخوانید. بی اعتنایی من به قانون همان و فروریختن بلندای پیامبری من همان.

محمد اگر امروز مبعوث می شد و همه ی اختیارات قانونی ایران که نه، اختیارهمه ی دنیا با او بود، هرگز بی اجازه ی مردم به پولشان دست نمی برد. اگرچه مردمی در فلسطین و لبنان و افغانستان از گرسنگی هوار بکشند و از گرسنگی بمیرند. محمد حتماً فضا را برای پوزش خواهی خود و همراهانش می پرداخت. و از این که رو در روی مردم بایستد و به آنان بگوید: من در اینجا اشتباه کرده ام، خوار و خفیف نمی شد. چرا که خود مرتب بر زبان می راند که : من بشری هستم چون شما.

محمد اگر امروز بود هرگز مخفیانه هزاران میلیارد از پول مردم بی خبر را برنمی داشت و در قمار هسته ای نمی باخت. همین یک قلم فاجعه باعث می شد که او از جایگاه رسالتی که مدعی اش بود، سقوط کند. حساب شخصی محمد روشن بود. قوی ترین و صادق ترین مأموران حسابرسی را بکار می گرفت تا گردش مالی او را رصد کنند و ماه به ماه به مردم گزارش کنند. محمد هرگز بساطی چون آستان قدس رضوی نمی پرداخت. آستانی که نه به قانون پاسخگو باشد و نه به مردم فلک زده ای که جاذبه ی پیامبری محمد آنان را به سمت او گسیل نموده است. محمد اگر به امروز ما رخ می نمود، هرگز، آری هرگز بساطی چون نظارت استصوابی بکار نمی بست تا تنها نمایندگان طرفداراو به مجلس خبرگان راه یابند. او حتما نمایندگان مردم را به جسارت و سواد و علم و تحقیق و صراحت ترغیب می کرد و آنان را از اطاعت بی چون و چرا و چاپلوسی برحذر می داشت. محمد اگر امروز بود، خدا را از دوردست های فهم و خیال و آگاهی به خانه ی دل مردم می آورد، نه این که خدای متداول مردم را با رفتار گزینشگرانه ی خود، به دوردست های نفرت و انزجار بتاراند.

آغوش و روی گشاده ی محمد پا به پای منطق و زبان گویای او راه می گشود. طوری که همگان، پیش از درستی سخن و راه او، به همین روی گشاده و آغوش فراخ او متمایل می شدند. اگر یک بهایی یا یک مخالف بر سر او زباله می ریخت، راهش را کج نمی کرد و مأموران گوش بزنگش دمار از روزگار او برنمی آوردند. و اگر فرد زباله ریز مریض می شد، به ملاقاتش می رفت و از حال او جویا می شد و غصه اش را می خورد. نه این که مأموران هیولاگون او مخالفان را نه از یک میتینگ معترضانه، و نه از یک مخفیگاه پردسیسه، و نه از یک انبار مهمات، که از یک مجلس دعای کمیل به مخوفگاه انفرادی ببرند و بعد از کلی شکنجه و تحقیر و تهدید و ارعاب برای هرکدام سه سال و چهارسال زندان ببرند.

محمد اگر امروز بود، از آه مظلومانی که اسیر حاکمیت اویند و جز خدا فریادرسی ندارند، می هراسید. چه می گویم؟ محمد اگر امروز بود، در سفر به یک شهر و یک استان، مردم را به خیابان ها نمی کشاند تا از پس و پیش اتومبیل او بدوند و هیاهو کنند. و به مردم، داستان هیاهوی مردم شهر “انبار” و سخنان علی را بازمی گفت. محمد هرگز اجازه نمی داد عکس های بزرگ او را در گذرگاه ها نصب کنند. او حتما بساط ریاکاری و دکمه های بیخ گلوی جماعتی ازمسئولان را برمی چید. او به حوزه ی خصوصی مردم بها می داد. و هر مأمور او اگر به این حوزه سرفرو می برد، به شدت برمی آشفت.

محمد اگر امروز بود، قطعا به رأی مردم بها می داد و رسم مادام العمری رهبری خود را در مسیر برآمدن رشد و فهم مردم مستحیل می فرمود. هوشمندانه درکناری می نشست و به روند امور نظارت می کرد تا مردم خود سکان جامعه را و رشته ی اداره ی امور خود را بدست گیرند و در بزنگاههای حساس از ارشادات او بهره مند شوند.

ای خدا، همان بهتر که محمد به امروز ما پای نمی نهد. که اگر پای می نهاد، سربازان امام زمان و شعبون بی مخ های مذهبی، به جرم تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب و بخاطر ضدیت او با ولایت فقیه، دم دروازه ی شهر آویزانش می کردند و دودمانش را به باد می دادند و در پستوهای زندان اوین هر بلایی که در چنته داشتند بر سر اهل او می باریدند و برای اعتراف گیری و به ضایع کردن رسالت او، فیلمی ازبازجویی همسر سعید امامی را نشان اهل او می دادند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر